سیره های سوگواری عاشورایی

سیره های سوگواری عاشورایی


تاریخ انتشار : Publish : نسخه قابل چاپ Print

محرم، ماه آمیختگی با حسین و آموختگی از حسین است.

سیره های سوگواری عاشورایی

اشاره

شکل گیری آیین سوگواری عاشورایی به دوران زندگی پیشوایان معصوم علیهم السلام باز می گردد. این سنت همواره مورد تأیید و تشویق آن بزرگواران قرار می گرفته و به جرأت می توان گفت: ائمه معصومین علیهم السلام در گسترش فرهنگ سوگواری عاشورایی بیشترین نقش را داشته اند. آن بزرگواران با برپایی مجالس گوناگون عزاداری، یاد و خاطره شهیدان کربلا را زنده نگاه می داشتند.

امامان علیهم السلام در دوران خفقان بار اموی و عباسی، شاعران معاصر خویش را، به طور پنهانی فرا خوانده و با برپایی مجالس عزاداری، نوحه سرایی آنان را شنیده، به همراه دیگر حاضران می گریستند. علماء شیعه نیز با تمسک به پیشوایان خویش این سیره را ادامه می دهند. مقاله حاضر، نگاهی گذرا به این موضوع انداخته است.

سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «همانا که در پیروی از رسول خدا، سرمشق و الگوی نیکویی وجود دارد». رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای همه انسانها بهترین الگوی رفتاری و سرمشق زندگی است؛ به گونه ای که اسوه سازی و پیروی از کردار نیکوی ایشان، خود، برنامه ای کامل برای رستگاری بشر می باشد.

در سیره عملی رسول اکرم صلی الله علیه و آله نمونه هایی از عزاداری وجود دارد که شیعه و سنی درباره آن اتفاق نظر دارند و هر دو، آن را نقل کرده اند. در بسیاری موارد، خود آن حضرت، به برپایی عزاداری دستور داده یا در آن شرکت داشته است. برای نمونه، ایشان در پایان جنگ احد دستور داد برای بزرگداشت شهیدان احد به ویژه عمویش حمزه علیه السلام ، مجلس عزاداری برپا کنند. «ابن مسعود» می نویسد:

«رسول خدا صلی الله علیه و آله در جنگ احد به شدت بر جنازه حمزه علیه السلام گریست، در حالی که مانند آن را از ایشان ندیده بودیم. جنازه او را به سوی قبله گذاشت. سپس با صدای بلند گریه کرد؛ به قدری که از هوش رفت. سپس فرمود: ای عموی رسول خدا! ای شیر خدا! و ای شیر رسول خدا! ای حمزه! ای عمل کننده به کارهای ثواب! ای حمزه! ای زداینده غمها و سختیها از چهره رسول خدا!»

همانند این مطلب در کتابهای دیگر اهل سنت مانند: «مستدرک حاکم نیشابوری» نیز به چشم می خورد. افزون بر آن، نمونه های دیگری از عزاداری پیامبر صلی الله علیه و آله در تاریخ آمده است، از جمله: عزاداری پیامبر صلی الله علیه و آله در شهادت جعفر بن ابی طالب، عزاداری بر فرزند خردسالشان ابراهیم، عزاداری در کنار قبر مادر بزرگوارشان آمنه علیهاالسلام ، عزاداری در کنار مزار دخترشان که در مدینه از دنیا رفت، عزاداری بر «سعد بن خولة»، گریستن در مرگ «عثمان بن مظعون» و... که شیعه و سنی این موارد را نقل کرده اند.

همچنین گریه و عزاداری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر ماجراهایی که بعدها رخ داد، نقل شده است. حافظ بن علی بن بیهقی، به نقل از امام زین العابدین علیه السلام و ایشان نیز از اسماء بنت عمیس این گونه نقل می کند:

«من در ولادت حسن و حسین علیهماالسلام قابله جده ات، فاطمه علیهاالسلام بودم. چون حسین علیه السلام به دنیا آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: ای اسماء! فرزندم را بیاور! من نیز حسین علیه السلام را در پارچه سفیدی پیچیدم و نزد آن حضرت آوردم. ایشان در گوش راست او، اذان و در گوش چپش، اقامه گفت و آن را در دامن خود گذاشت و گریست. عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت باد! برای چه گریه می کنید؟ فرمود: بر این پسرم می گریم. گفتم: او که هم اکنون به دنیا آمده [و باید شاد باشید]! فرمود: ای اسماء! پسرم را گروهی ستمگر خواهند کشت. خدا شفاعتم را به ایشان نرساند. سپس به من فرمود: به فاطمه علیهاالسلام چیزی نگویی؛ چون تازه بچه دار شده است.»

بدین ترتیب، نخستین مجلس عزاداری بر سالار شهیدان، ساعتی پس از ولادت او برپا شد.

در مقتل «ابن جوزی» آمده است:

«پیامبر صلی الله علیه و آله برای سفری آماده می شد و امام حسین علیه السلام در آن زمان دو سال بیشتر نداشت. حضرت در آغاز حرکت، ناگهان توقف کرد و فرمود: «اِنّا للّه وَ انّا اِلَیهِ رَاجِعوُن» آن گاه اشک از چشمانش سرازیر گردید. اصحاب، دلیل گریه را جویا شدند و ایشان در پاسخ آنان فرمود: «هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی عَنْ أَرْضٍ بِشَطِّ الْفُرَاتِ یُقَالُ لَهَا کَرْبَلَاءُ یُقْتَلُ فِیهَا وَلَدِیَ الْحُسَیْن ابْنُ فاطِمَة؛ هم اکنون جبرئیل [بر من نازل شد] و مرا از سرزمینی خبر داد که در کنار رود فرات واقع شده و نامش کربلاست و فرزندم حسین علیه السلام ، فرزند فاطمه علیهاالسلام در آن سرزمین به شهادت می رسد.» اصحاب پرسیدند: قاتل او چه کسی است؟ حضرت فرمود: مردی به نام یزید، فرزندم را خواهد کشت. هم اکنون محل دفن فرزندم را می نگرم.

آن گاه با حالتی بسیار غمگین از سفر منصرف شد. سپس خطبه ای خواند و پس از پایان خطبه، دست راست خود را بر سر حسن علیه السلام و دست چپ خود را بر سر حسین علیه السلام گذاشت. بعد دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا! محمد صلی الله علیه و آله ، بنده و پیامبر توست و این دو، برگزیدگان خانواده من و اصل و ریشه من هستند. این دو را جانشین خود در میان امّتم می گذارم. خدایا! شهادت را برای حسین علیه السلام ، مبارک گردان و او را سرور شهیدان امتم قرار ده و برای قاتل و خوار کننده اش، هیچ برکتی روا مدار! حضرت فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ أَتَبْکُونَهُ وَ لَا تَنْصُرُونَه؛ ای مردم! آیا بر او گریه می کنید و او را یاری نمی دهید!»

چون سخن پیامبر صلی الله علیه و آله به اینجا رسید، صدای حاضران در مسجد به گریه بلند شد. سپس از مسجد بیرون رفت. پس از چند لحظه، با چشمان اشک بار به مسجد باز گشت و با چهره ای برافروخته فرمود: «ای مردم! من دو گوهر گران بها را در میان شما بر جای می گذارم؛ کتاب خدا و عترتم که با آب حیاتم و ثمره وجودم آمیخته اند. این دو از هم جدا نخواهند شد تا هنگامی که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و من در باره اهل بیتم، چیزی جز دوستی آنان از شما نمی خواهم و این چیزی است که پروردگارم به من دستور فرموده است. بر حذر باشید از اینکه در روز قیامت، در کنار حوض کوثر، در حالی که با اهل بیتم، دشمنی ورزیده و بر آنان ستم روا داشته باشید، با من دیدار کنید.»

گفتنی است گریه و سوگواری بر امام حسین علیه السلام در تاریخ پیامبران الهی علیهم السلام نیز وجود دارد که از آن میان، به عزاداری حضرت آدم علیه السلام می توان اشاره کرد. با این حال، نخستین برپا کننده مجلس عزا برای امام حسین علیه السلام در اسلام، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.

سیره برخی از ائمه معصومین علیهم السلام

الف. سیره امام سجاد علیه السلام

ایشان را یکی از «بکائون» عالم نامیده اند؛ زیرا در سجده های طولانی خویش، چنان اشک می ریخت که زمین، تر می شد. البته گریه ایشان تنها به خوف الهی خلاصه نمی شد، بلکه با گذشت بیش از 20 سال از جریان کربلا، ایشان همچنان از گریستن بر مظلومیت خانواده خویش، به ویژه پدر بزرگوارش دست بر نمی داشت. آن حضرت با این کار، غم ایام را بر خود هموار می کرد و با خنثی ساختن تبلیغات سوء بنی امیه، جنایات آنان را به مردم یادآور می شد.

روزی یکی از خدمت گزاران ایشان با دیدن این حالت گفت: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ؛ قالَ: «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی الْعِبْرَةُ ... إِنَّ یَعْقُوبَ النَّبِیَّ علیه السلام کَانَ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَیَّبَ اللَّهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنْ کَثْرَةِ البُکَاء عَلَیْهِ وَ کَانَ ابْنُهُ حَیّاً فِی الدُّنْیَا فأَنَا نَظَرْتُ إِلَی أَبِی وَ أَخِی وَ عَمِّی وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مَقْتُولِینَ حَوْلِی فَکَیْفَ یَنْقَضِی حُزْنِی؛ ای پسر رسول خدا! بیمناکم که [به دلیل این همه گریه و غصه] تلف شوید! حضرت فرمود: من غم و اندوهم را تنها به خدا می گویم [و شکایت نزد او می برم] و از خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید. هر گاه جریان شهادت فرزندان فاطمه علیهاالسلام را به یاد آورم، بغض به قدری گلویم را می فشارد که نزدیک است خفه شوم ... یعقوب، دوازده پسر داشت و خداوند، یکی از آنان را برای مدتی از پیش چشم او دور کرد، در حالی که فرزندش زنده بود. با این حال، آن قدر گریست که چشمانش نابینا شد. چگونه اندوهم تمام شود در حالی که به پدر و برادر و عمویم و هفده تن از خانواده ام نگاه کردم در حالی که اطرافم کشته شده بودند.»

ب. سیره امام باقر علیه السلام

امام باقر علیه السلام در دوران خفقان اموی، شاعران معاصر خویش را، به طور پنهانی فرا می خواند و آن گاه با برپایی مجلس عزاداری، نوحه سرایی آنان را می شنید و به همراه دیگر حاضران می گریست. کمیت بن زید اسدی یکی از این شاعران است که اشعار جانسوزی در توصیف حادثه کربلا سروده است. امام باقر علیه السلام درباره ایشان فرمود: «اگر سرمایه ای داشتیم، در پاداش شعر کمیت به او می بخشیدیم، ولی جزاء او همان دعایی است که پیامبر درباره حسّان بن ثابت فرموده است و به دلیل دفاع از اهل بیت همواره از پشتیبانی فرشته روح القدس برخوردار خواهد بود.»

همچنین ایشان در تشویق مردم به برپایی این آیین می فرمود: «در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام مجلس عزاداری برپا دارید و همراه با خانواده بر مصائب آن حضرت بگریید و شیون و زاری کنید. همچنین هنگام دیدار، بر آن حضرت بگریید و همدیگر را تعزیت دهید و بگویید: اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَنَا بِمُصابِنا بِالحُسین علیه السلام وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالبینَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِیِّهِ الاِْمامِ الْمَهْدِی مِن آلِ مُحمَّدٍ صلی الله علیه و آله . هر کس چنین کند، من پاداش دو هزار حج و عمره و جهاد در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام را برایش تضمین می کنم.»

در واقع، امام باقر علیه السلام ، عزاداری عاشورایی را به سبک امروزی آن پایه ریزی کردند.

ج. سیره امام صادق علیه السلام

عصر امام صادق علیه السلام به دلیل انتقال قدرت از بنی امیه به بنی عباس، با کشمکشهای سیاسی همراه بود. از این رو، رژیم حاکم تا اندازه ای از فعالیتها و حرکتهای مذهبی غافل ماند. به همین دلیل، این گونه فعالیتها در جامعه گسترش یافت. حضرت صادق علیه السلام نیز با بهره گیری از این فرصت، به پرورش شاگردانی در زمینه های علمی و گسترش شعائر مذهبی به ویژه عزاداری برای سالار شهیدان علیه السلام پرداخت. بنابراین، دوران امام صادق علیه السلام را باید دوره تثبیت فرهنگ عزاداری برای امام حسین علیه السلام دانست. ایشان با تفقّد و تشویق شاعران، این مجلسها را به طور آشکار گسترش داد؛ به گونه ای که همگان در آن شرکت می جستند. در تاریخ آمده است:

ابو هارون، شاعر معاصر امام صادق علیه السلام که مردی نابینا بود، روزی نزد امام آمد. حضرت به او فرمود: «یَا أَبَا هَارُونَ أَنْشِدْنِی فِی الْحُسَیْنِ؛ ای اباهارون! از آن اشعاری که در سوگ جدم، حسین علیه السلام سروده ای، بخوان!» سپس دستور داد زنان در مجلس حضور یابند و پشت پرده بنشینند و بر مصائب اهل بیت علیهم السلام گریه کنند. ابوهارون، قصیده معروف خود را در وصف کربلا و توصیف حال عاشقان زیارت آرامگاه حضرت حسین علیه السلام خواند؛ به گونه ای که صدای شیون از جمعیت برخاست. حضرت امام صادق علیه السلام به شدت می گریست و شانه هایش تکان می خورد.

ایشان همواره از یادآوری واقعه کربلا اندوهگین می شد و هر گاه نام حسین علیه السلام برده می شد، آن روز خنده از لبان ایشان محو می گردید. «ابوبصیر» می گوید:

در محضر آن حضرت بودم که یکی از نوادگان امام حسین علیه السلام وارد مجلس شد. حضرت او را مورد نوازش قرار داد و بوسید. سپس فرمود: «حَقَّرَ اللَّهُ مَنْ حَقَّرَکُمْ وَ انْتَقَمَ مِمَّنْ وَتَرَکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکُمْ فَقَدْ طَالَ بُکَاءُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ مَلَائِکَةِ السَّمَاء؛ خدا خوار کند کسی را که به شما توهین کرد و انتقام شما را بگیرد! خدا لعنت کند کسانی را که شما را به شهادت رساندند!... همانا پیامبران، صدیقان، شهداء و فرشتگان الهی بر حسین علیه السلام بسیار گریستند.» آن گاه خود حضرت نیز بسیار گریه کرد و فرمود: «یَا أَبَا بَصِیرٍ إِذَا نَظَرْتُ إِلَی وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَتَانِی مَا لَا أَمْلِکُهُ بِمَا أَتَی إِلَی أَبِیهِمْ یَا أَبَا بَصِیرٍ إِنَّ فَاطِمَةَ علیهاالسلام لَتَبْکِیه؛ ای ابابصیر! هرگاه چشمم به یکی از فرزندان و نسل حسین می افتد، به یاد آنچه برای پدرشان و یارانش رخ داده است، حالتی به من دست می دهد که نمی توانم تاب بیاورم. ای ابابصیر! فاطمه علیهاالسلام نیز بر او (امام حسین علیه السلام ) می گرید.»

د. سیره امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام

در دوران امام کاظم علیه السلام به دلیل خفقان شدید بنی عباس، از رونق مجلسهای عزاداری کاسته شد؛ زیرا عمر پربرکت آن حضرت در زندانهای عباسیان گذشت. البته این وضع در زمان حضرت رضا علیه السلام اندکی بهبود یافت. دلیل آن نیز توطئه ولیعهدی مأمون بود که امام رضا علیه السلام این فرصت را غنیمت شمرد و این سنت را زنده کرد.

ابو علی دعبل خزاعی، شاعر توانا و علاقه مند به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام در دوران امامت امام رضا علیه السلام می زیست. وی در سال 198 ق در مرو به حضرت رسید که با استقبال ایشان روبه رو شد. او می گوید:

در شهر مرو، مولایم علی بن موسی علیهماالسلام را دیدم که با حالتی محزون میان یاران خود نشسته بود. با دیدن من خوشحال شد و فرمود: «مَرْحَباً بِکَ یَا دِعْبِلُ مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا بِیَدِهِ وَ لِسَانِه؛ خوشا به سعادتت ای دعبل! خوشا به سعادت کسی که ما را با دست و زبان یاری می کند!» سپس مرا احترام کرد، نزد خود نشانید و فرمود: «أُحِبُّ أَنْ تُنْشِدَنِی شِعْراً فَإِنَّ هَذِهِ الْأَیَّامَ أَیَّامُ حُزْنٍ کَانَتْ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ أَیَّامُ سُرُورٍ کَانَتْ عَلَی أَعْدَائِنَا؛ دوست دارم برای من، شعری بخوانی. این روزها، روز حزن و اندوه ماست و روز شادی دشمنانمان.» من نیز شعری را که تازه سروده بودم، خواندم و حضرت و خانواده و یاران ایشان به شدت گریستند.

سیره برخی از عالمان دین

با آغاز غیبت کبرای صاحب العصر علیه السلام که رهبری جامعه بر عهده علماء و فقهاء دین قرار گرفت، این روش به گونه دیگر ادامه یافت. این بزرگان با پیروی از شیوه رفتاری پیشوایان معصوم علیهم السلام در گسترش این فرهنگ کوشیده اند. آنان چنان رابطه تنگاتنگی با مجلس روضه داشته اند که همواره خود را مدیون روضه اباعبدالله علیه السلام دانسته اند. به همین دلیل، به همراه دسته جات عزاداری در کوچه و بازار به راه می افتادند و مانند همه مردم بر سر و سینه می زدند. افزون بر آن، برخی از این بزرگان، مجلس درس و بحث خود را نیز با یاد و خاطره شهیدان کربلا آغاز می کردند یا به پایان می رساندند.

امام خمینی رحمه الله

ایشان هنگام اقامت در کربلا، در روزهای تاسوعا و عاشورا، برای امام حسین علیه السلام ، مجلس عزاداری برپا می کرد و خود از آغاز تا پایان مجلس، با حاضران همراه بود. همچنین در ایران، روزهای عاشورا در حسینیه جماران، مجلس روضه برگزار می کرد و به احترام نام مقدس امام حسین علیه السلام بر روی زمین می نشست و با فروتنی تمام، اشک می ریخت. ایشان، به قدری دلباخته نام مقدس امام حسین علیه السلام بود که با شنیدن صدای مداح و روضه خوان، صدای هق هق گریه هایش بر می خاست.

امام در غم از دست دادن فرزند بزرگ خود، آیة الله سید مصطفی خمینی، حتی قطره ای اشک نریخت؛ ولی به محض شنیدن روضه روضه خوان خود اشک از دیدگانش سرازیر می گشت.

بعد از ظهر عاشورای سال 1342، او را در مدرسه فیضیه می بینند، در حالی که به حالت نماز، تحت الحَنَک عمامه خود را باز کرده و قدری گل به جلوی عمامه خویش مالیده بود. مردم و طلاب، بزرگ مرد انقلاب اسلامی را در حالی می دیدند که در پیش مقام قدسی حسین علیه السلام رخ بر خاک می سایید.

مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله

در روز عاشورایی در منزل مرحوم میرزای شیرازی در کربلا روضه خوانی بود. ایشان روز عاشورا به اتفاق طلاب به حرم سیدالشهداء علیه السلام و حرم اباالفضل العباس علیه السلام می رفتند و عزاداری می کردند. عادت میرزا این بود که هر روز در اتاق خود زیارت عاشورا می خواند. سپس پایین می آمد و در مجلس روضه شرکت می کرد. یکی از بزرگان می گوید: «خودم حاضر بودم که دیدم پیش از موعد مقرّر، میرزا با حالتی غیرعادی و پریشان و نالان از پله های اتاق خود پایین آمد و سرآسیمه وارد مجلس عزا شد و فریاد کشید: امروز باید از مصیبت عطش حضرت سید الشهداء علیه السلام بخوانید و عزاداری کنید. اهل مجلس همگی با دیدن حالت میرزا منقلب شدند و حتی برخی از شدت ناراحتی و گریه از هوش رفتند و پس از روضه همگی به حرم سید الشهداء علیه السلام مشرف شدیم.»

میرحامد حسین رحمه الله

مرحوم سیدحسین یزدی در احوال میرحامد حسین می گوید: «من می دانستم که میرحامد حسین توان و طاقت مصیبتهای حضرت سیدالشهداء علیه السلام را ندارد. از این رو، مصائب امام در حضورش خوانده نمی شد. از قضا روزی در «لکنهو» در حالی که بالای منبر بودم، او وارد حسینیه شد، اما من متوجه ورود او نشدم و طبق معمول در پایان مصیبتی خواندم. ناگهان متوجه شدم که صدای مردم بلند شد که به من می گفتند: دیگر بس است، نخوان! پس از لحظه ای متوجه شدم که در اثر روضه خوانی من، میرحامد از هوش رفته است.»

ملا آقای دربندی رحمه الله

در احوال ملا آقای دربندی ـ از شاگردان مرحوم انصاری رحمه الله ـ می نویسند:

«در اقامه مصیبت حضرت سیدالشهداء علیه السلام اهتمامی فراوان داشت و بر آن مواظبت می کرد. در این امر به گونه ای بود که در بالای منبر از شدت گریه، غش می کرد و در روز عاشورا لباسهای خود را از بدن در می آورد و پارچه ای به خود می بست و خاک بر سر می ریخت و گِل به بدن می مالید و با همان شکل و صورت بر منبر می رفت و روضه خوانی می کرد.»

علامه امینی رحمه الله

درباره علامه امینی رحمه الله صاحب کتاب «الغدیر» نیز گفته اند: «او از محبین کامل و عاشق آل محمد علیهم السلام بود. می توان گفت کتاب او نیز اثری از آثار این عشق بی کران است. بسیار اتفاق می افتاد که اهل منبر و نوحه خوانان از مشاهده انقلاب حال او به هنگام ذکر مصیبت، منقلب می شدند و چونان خود او، از سرِ درد می گریستند. این حالت هنگامی بیشتر اوج می گرفت که گوینده مصیبت به نام بانوی کبری صدیقه زهرا علیهاالسلام می رسید. اینجا بود که خون در رگهای پیشانی او متراکم شده، گونه هایش برافروخته می گشت و چونان کسی که از ظلمی که بر ناموس او رفته است، در برابرش سخن گویند، از چشمانش همراه اشک بی امان، شعله آتش [ناراحتی و خشم] بیرون می زد.»

حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله

ایشان همواره پیش از تدریس دستور می دادند تا پیش از شروع درس قدری روضه سید الشهداء علیه السلام خوانده شود. همچنین ایشان پس از مرجعیت نیز در خیابانها و دسته جات سینه زنی و عزاداری اباعبداللّه علیه السلام شرکت می کردند و همچون مردم عادی در عزای آن حضرت به سر و سینه می زدند. هنگامی که یکی از نزدیکانش دلیل این توجه و توسل و شیفتگی فوق العاده را می پرسد، در جواب می فرمایند: «من هرچه دارم از آن حضرت دارم. و سپس ماجرای نجات یافتن خود از مرگ را به شفاعت آن حضرت بیان می کردند.

آیة اللّه بروجردی رحمه الله

حضرت «آیة الله بروجردی رحمه الله » در شرح حال خود می فرماید:

«دورانی که در بروجرد بودم، یک مدت چشمانم کم نور شده بود و به شدت درد می کرد تا اینکه روز عاشورا هنگامی که دسته های عزاداری در شهر به راه افتاده بودند، مقداری گِل از سر یکی از بچه های عزادار دسته ـ که به علامت عزاداری، گل به سر خود مالیده بود ـ برداشتم و به چشم خود کشیدم. در نتیجه، چشمانم دید و نور خود را باز یافت و دردش تمام شد.»

به همین دلیل، ایشان تا پایان عمر شریف خود، با وجود سن زیاد، به عینک و یا جراحی چشم نیاز پیدا نکرد.