شهادت دکتر بهشتی و یارانش (هفته قوه قضائیه)

شهادت دکتر بهشتی و یارانش (هفته قوه قضائیه)


تاریخ انتشار : Publish : نسخه قابل چاپ Print

بهشتی فقط یک نام نیست که هر سال در هفتم تیر از او تجلیل کنیم و او را بستاییم، بلکه یک فرهنگ و قاموس است. فرهنگی که در لحظه لحظه سرافرازی این ملت، نقشی سترگ و در صحنه صحنه این انقلاب حضوری برجسته دارد. مکتب بهشتی چون خونی تازه و جوشان در شریان های پیکره حیات معنوی این نهضت حسینی، جاری است.

شهادت دکتر بهشتی و یارانش (هفته قوه قضائیه)

قضاوت

قضاوت از جمله کارهایی است که در قرآن به آن اشاره شده است. حضرت امام خمینی رحمه الله در این باره چنین می فرمایند: «منصب قضاوت از منصب های با عظمتی است که خداوند آن را برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، و از طرف او برای ائمه معصومین علیهم السلام ، و از طرف معصومین علیهم السلام برای فقیه جامع الشرایط قرار داده است». مرحوم آشتیانی می فرمایند: «احادیثی که دلالت دارد بر این که منصب قضاوت از جمله منصب های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و جانشینان اوست بسیار است، مهم این است که ببینیم از قرآن می توان چنین مطلبی را استفاده کرد یا نه؟» و سپس آیه 26 سوره «صاد» را به عنوان دلیل قرآنی بر این مدعا ذکر می فرمایند. مفهوم آیه چنین است: «ای داود، ما تو را در زمین خلیفه و جانشین گردانیدیم. پس میان مردم به حقّ داوری کن و زنهار که از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به در کند». علامه طباطبایی رحمه الله می فرمایند: «حکم وقتی به انبیا نسبت داده می شود به معنای قضاوت است و از منصب های الهی است که به انبیا واگذار شده است».

ویژگی های قاضی از منظر امام علی علیه السلام

در این که کار «قضاوت» از جمله کارهای بسیار مهم حکومتی است شکی نیست. مهم این است که بدانیم قضات چه ویژگی هایی باید داشته باشند. سخنان گوهربار امیر بیان حضرت علی علیه السلام در مورد گزینش قضات، خطاب به مالک اشتر بسیار در خور تعمق بوده، گره گشای بسیاری از مشکلات کنونی جامعه اسلامی ما خواهد بود. حضرت علی علیه السلام در این بخش از نامه، ویژگی های چندی را برای گزینش قاضیان یادآور می شوند: 1. قاضی باید کسی باشد که فشار کار بر او دشوار نیاید؛ 2. ستیز متخاصمان او را به لجاجت نکشاند؛ 3. بر لغزش پایدار نباشد؛ 4. وقتی حق را شناخت، در بازگشت به آن در نماند؛ 5. چشم طمع به مال دیگران ندوزد؛ 6. به شناخت اندک بسنده نکند؛ 7. در شهادت، درنگش از همه بیشتر باشد؛ 8. بیش از همه حجت و برهان به کار برد؛ 9. از آمدوشد صاحبان دعوا کم تر به ستوه آید؛ 10. در آشکار شدن کارها از همه شکیباتر باشد؛ 11. در صورت روشن شدن حکم از همه قاطعتر باشد؛ 12. ستایش فراوان او را به خودبینی نکشاند؛ 13. خوش آمدگویی او را بر نیانگیزاند.. طبعا افرادی که دارای این ویژگی ها باشد، بسیار اندک هستند، همان گونه که حضرت خود فرموده است: «اینان اندکند». سپس حضرت به سبب حساس بودن کار قضاوت به مالک سفارش می کند تا در رسیدگی به امر قضاوت کوتاهی نکند. بنابراین، منصب قضاوت از جمله کارهایی است که در درجه اول، جز انبیا و اولیای الهی کسی شایستگی عهده دارشدن آن را ندارد، سپس این منصب از آنِ فقهای واجد شرایط است، و سرانجام در صورت اضطرار و ناچاری، اگر بنا شد به افراد دیگری واگذار شود، باید کسانی عهده دار این منصب باشند که علاوه بر قدرت اجتهاد از ویژگی های دیگری که آنها را از لغزش ها در امان نگه می دارد، برخوردار باشند.

قوه قضائیه

قضاوت در اسلام بخشی از حکومت به شمار می رود؛ زیرا قضاوت، اداره امور جامعه در موارد اختلاف است. از آن جا که اسلام خود نظام قضایی ویژه ای تأسیس کرده است و بر مبنای احکام و قوانین خاصّی به حل اختلافات می پردازد، سرپرستی قوه قضائیه باید در دست مجتهد جامع الشرایط با ویژگی های خاص هم چون عدالت باشد تا بتوان همه اختلافات را مطابق با دستور اسلام حل وفصل نمود. البته در موارد خاص مانعی ندارد که قاضی، مجتهد نباشد، و فقط حقوقدانِ اسلامی یعنی فقه شناس باشد که از شروط دیگر هم چون عدالت برخوردار بوده وبه وکالت از مرجع تقلید و مطابق با قوانین شرعی، به قضاوت بپردازد.

قوه قضائیه و اجرای عدالت

عدل نزد هر انسان آزاده دلپذیر، و بیداد بر جان ها گران و ناخوشایند است. همان طور که مردم داد را می پسندند و نسبت به دادگران اظهار محبت و رغبت می کنند، از بی عدالتی نفرت دارند و از ستم پیشگان و عدالت گریزان دوری می گزینند. مولای متقیان امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «عدالت دوست داشتنی و ستم نخواستنی است». به راستی که اجرای عدالت در جامعه امری است که آثار و فواید مثبت بی شماری را به دنبال دارد؛ هم چنان که بی عدالتی ضررهای جبران ناپذیری در پی خواهد داشت. مردم هر جامعه ای، مخصوصا جوامع اسلامی، همواره خواستار اجرای عدالت هستند و در نظام اسلامی مسئولیت این مهم بر عهده قوه قضائیه است. شایسته است با گسترش عدل و انصاف در سطح جامعه چنان که تاکنون این گونه بوده است، پنجره ای به سوی الفت و دوستی دیرپا با مردم عدالت خواه و ستم ستیز کشور اسلامی مان گشوده شود.

امام علی علیه السلام و اهتمام به عدالت

علی علیه السلام آیینه تمام نمای ذات اقدس حق تعالی است. خرد بزرگان در همه اعصار از درک ابعاد نامتناهی وجود این مظهر آفریدگار هستی، فرو مانده است. جرج جورداق مسیحی در کتاب معروف خویش، تحت عنوان امام علی علیه السلام صدای عدالت انسانی، درباره عدالت آن بزرگوار چنین می نویسد: «این ضربت ابن ملجم نبود که علی علیه السلام را شهید کرد؛ بلکه عدالت علی بود که موجب شهادتش گردید». آری عدم رشد و نبودِ بلوغ فکری و فرهنگی و اجتماعی مردم آن زمان و عدم درک صحیح تعالیم انسان ساز اسلام، موجب گشت که عدالتِ او را تحمل نتوانند و روی از حضرتش برتابند و حتی به ستیز با او برخیزند و فاجعه شهادتش را به وجود آورند. در هر حال، نگاهی به فرازهایی از عدالت و دادگری امیرالمؤمنین علیه السلام می تواند راه گشا و راهنمای پیروان آن حضرت به خصوص کسانی که در مناصب داوری مشغول به خدمت هستند، قرار گیرد. آن حضرت می فرمایند: «انسان مستضعف و مظلوم را عزیز خواهم داشت تا حقش را از ظالم بستانم و قدرتمندِ زورگو نزد من خوار خواهد بود تا حق را از او بازپس بگیرم». در جای دیگر می فرماید: «به خدا قسم برای گرفتن حق مظلوم از ظالم به حق و انصاف حکم می کنم و ستمگر و ظالم را به ادای حق وادار می سازم، گرچه این کار او را خوش نیاید».

امام علی علیه السلام و توبیخ شُریح قاضی

حضرت علی علیه السلام در امور مربوط به خدا و خَلق خدا سختگیر بود و در مورد مسائل دینی به هیچ وجه اهل سازش و معامله نبود. لذا وقتی که این خبر به گوش حضرت رسید که قاضی ایشان در کوفه خانه ای را به قیمت هشتاد دینار خریداری کرده است، او را از طریق بازگو کردن عواقب بد و ناگوار آن کار، توبیخ و ارشاد کردند و فرمودند: «اگر موقع خریدن این خانه پیش من می آمدی، قباله ای برای تو می نوشتم که در نتیجه آن رغبت نمی کردی که یک دینار برای خرید این خانه بپردازی. خانه ای را در سرای فریب خریداری کرده ای که پیشامدهای ناگوار، اندوه ها، آرزوهای تباه کننده و شیطان گمراه گر آن را احاطه کرده اند و با این کار تو خود نیز فریفته آرزوها و خواهش های نفسانی شده ای و از عزت قناعت دور، و به پستی دنیاپرستی نزدیک گشته ای». بدان امید که همه ما مخصوصا افرادی که بر مسند داوری نشسته اند، همواره این بخش از نامه حضرت امیر علیه السلام را که حاوی توبیخ و ارشاد حکیمانه است به یاد داشته باشیم و آن را مایه عبرت خویش قرار دهیم، تا مبادا خدای نخواسته، دچار لغزش و انحطاط شویم.

حضرت علی علیه السلام و قضاوت پیامبرانه

نقل شده است که روزی شخصی برای داوری پیش رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم آمد و عرض کرد مرکبی داشته است که گاو نری بر اثر وارد کردن ضربه، آن را به قتل رسانده است. تکلیف چیست؟ پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نخست به دو تن از اصحابش رو کردند تا حکم این دعوا را صادر نمایند. آنها گفتند ضمانی نیست؛ زیرا حیوانی، حیوان دیگر را کشته است. آن گاه پیامبر به علی علیه السلام فرمودند: «شما چه حکم صادر می کنی؟» علی علیه السلام با دقت تمام فرمودند: اگر گاو در استراحتگاه مرکب او وارد شده است، صاحبان گاو ضامن هستند و اگر عکس این باشد، ضامن نیستند». در این هنگام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم با خوشحالی دست به سوی آسمان بلند کردند و چنین فرمودند: «سپاس خدای را که ازخاندانم شخصی را قرار داد که به قضاوت های پیامبران داوری می کند». امید است در جامعه ای که مردم آن به دوستی علی علیه السلام در دنیا شهرت دارند و نظام اسلامی آنها از مکتب علی و اولاد او الهام گرفته و می گیرد، بیش ازپیش شیوه های قضاوت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و علی علیه السلام را مورد توجه قرار دهند و دقت در قضاوت را هیچ گاه به فراموشی نسپارند.

شهید بهشتی و هماهنگی میان علم و عمل

به حُسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگرچه حُسن فروشان به جلوه آمده اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

 

شهید بهشتی انسان جامع و وارسته ای بود که به آموختن اکتفا نکرد، بلکه عمل کردن را سرلوحه کار خویش و لازمه آموختن قرار داد و قله های کمال را با دو بال علم و عمل فتح کرد و موفقیت او نیز مرهون هماهنگی بین این دو مهم بود؛ چرا که ناهماهنگی بین علم و عمل چه بسا انسان را از رسیدن به ساحل خوش بختی محروم می سازد و در گرداب نیستی می افکند. صفحه صفحه زندگی این رادمرد فرزانه، حاکی از ایمان و ایثار و اخلاص است و بدین سبب حیات سبزش برای عصرها و نسل ها آموزنده خواهد بود.

تواضع شهید بهشتی

یکی از خصیصه های اخلاقی شهید بهشتی تواضع و فروتنی است که از صفات پسندیده و سفارش شده، در اسلام است. شهید باهنر درباره فروتنی این بزرگوار چنین گفته است: «خصلت های ایشان ممتاز بود. ایشان در عین آن متانت و ابهتی که داشت ـ به لحاظ آن مقام و شخصیت ـ در عین حال، حالت تواضع و برخورد بسیار مؤدبانه ای، پر از احساس و عاطفه همراه با روان شناسی اصیل ژرف اسلامی داشتند. جلسات ایشان معمولاً همراه با صفا و نشاط بود و صداقت کاملی که در قضاوت ها و اظهار نظرهایشان به چشم می خورد، اعتماد می آورد و اطمینان می بخشید».

حق پذیری شهید بهشتی

یکی از صفات شهید بهشتی، آن عالم ژرف اندیش، پذیرفتن حق بود، حتی اگر به ضرر او تمام می شد. همین که می فهمید سخنی حق است، آن را می پذیرفت و این بیانگر صفای روح آن اسوه اخلاق است. مرحوم آیت اللّه ربانی املشی در این باره چنین می گوید: از بین همه خاطرات یک خاطره را، که حاکی از روح بلند و ایمان قوی و حق طلبی و حق گویی او بود، هرگز فراموش نمی کنم. روزی یکی از دوستان ایشان در حضورش درباره بنی صدر مطالب انتقادآمیزی می گفت که خلاف واقع بود. شهید بهشتی فورا به او اعتراض کرد و گفت: «این مطلب را من می دانم. به این صورت که شما می گویید نیست». این خاطره از این جهت که حاکی از اخلاق اسلامی شهید بهشتی بود به گونه ای که در هیچ حال از حق نمی گذشت اگرچه به ضرر او باشد، برای من فراموش نشدنی است. چه خوب است که مردم ما این حالات برجسته را در این رجال و شخصیت های دینی ببینند و از آنان درس زندگی اسلامی بیاموزند.

نظم و انضباط شهید بهشتی

یکی از ویژگی های اخلاقی شهید بهشتی، نظم بود. اگر نگاهی کوتاه به زندگی ایشان داشته باشیم تمام زندگی اش مشحون به نظم است و موفقیت چشم گیرش بیشتر در گرو نظم بوده و بدین وسیله این مسیر را با افتخار پیموده است. همسر ایشان در این باره می گویند: «مرحوم دکتر بهشتی بسیار منظم بودند. هرچند ایشان یک مرد سیاسی بودند و در جلسات زیاد شرکت می کردند، چیزی که من از وی به یاد دارم این است که امکان نداشت دیرتر از موقع مقرر در جلسه ای حاضر شود وبه هر وسیله ای که بود در ساعت مقرر خود را به محل مورد نظر می رساندند.» شهید بهشتی می گفت: «ما تا در کارهایمان نظم نداشته باشیم، نمی توانیم کارهای مملکت را پیش ببریم».

بردباری شهید بهشتی

یکی از صفات پسندیده شهید بهشتی رحمه الله ، صبر در مقابل ناملایمات بود. هرگاه با مشکلی مواجه می شد، عصبانی نمی شد؛ بلکه با صبر و متانت آن را حل می کرد. همسر ایشان درباره بردباری آن استوانه اخلاق و پاکی چنین گفته است: «من خصوصیتی را که از ایشان در مدت 29 سال زندگی دیدم، ملایمت و صبر بود. ایشان به قدری صبر و ملایمت و متانت به خرج می داد که انسان را خجالت زده می کرد. در سرتاسر زندگی این مرد مبارز و باتقوا یک مورد حتی عصبانیتی بی مورد به یاد ندارم».

شهید بهشتی و نحوه برخورد در خانه

کمک به همسر در کارهای منزل و نظارت بر رفتار و فرزندان، یکی از خصلت های امامان معصوم است. شهید بهشتی از این خصلت پسندیده بهره مند بود. او در منزل شریکی دل سوز برای همسرش بود. همسرش در این باره می گوید: «ایشان در کارهای خانه به من کمک می کردند و خرید لوازم مورد نیاز، رسیدگی به باغچه ها و گاهی شستن ظروف آشپزخانه از جمله کارهایی بود که ایشان در منزل انجام می دادند. به درس بچه ها رسیدگی جدی می کردند. از وضع درس و مشکلاتشان می پرسیدند و به آنها کمک می کردند. در منزل اسراف و استفاده بی مورد و بی حدوحصر کم تر مشاهده می شد و این مدیون نظارت ایشان بر امور منزل بود».

باغبانی بیدار

در میان شب های یأس و ترس هم چون ستاره ای درخشید و نور پاشید. در برهه ای تاریک از زمان، هم چون آبشاری از خوبی ها سرازیر شد و به شست وشوی اندیشه ها پرداخت. در خشک سالی ایمان و اعتقاد، چون باران رحمتی باریدن گرفت و سبزه ها را رویاند. در دوران تیره ستم که جامعه در خواب هلا کت و حقارت فرو رفته بود، صدایی آرام، طنین انداز شد و به بیدارسازی خفتگان غفلت زده همت گماشت. در فصلی که جز گیاهان هرز بی اعتقادی چیزی نمی رویید، او هم چون باغبانی بیدار آمد و در کنار باغچه اندیشه های سبز، جویی از معارف جاری کرد و به کالبد جامعه روحی دیگر بخشید.

خدمت به نسل جوان

در دورانی که سردمداران وابسته به غرب بر آن بودند که جامعه اسلامی ایران را به یک جامعه مادی غربی تبدیل کنندو مردم را به سوی مسائل مادی سوق دهند وبا این اقدام حساب شده استعمار، میان مردم و مذهب فاصله ایجاد کنند و با گذشت زمان دین را نیز به دست فراموشی سپارند و از انسان یک موجود مادی محض بسازند، دکتر بهشتی با همکاری دکتر باهنر در بخش برنامه ریزی کتاب وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین کتاب های تعلیمات دینی برای مدارس اقدام کرد. او از این طریق فکر دینی و آشنایی با قرآن را وارد کتب درسی نمود و با این کار نگذاشت گرد غربت بر روی گران بهاترین تحفه الهی به بندگانش، بنشیند و نسل جوان را با فرهنگ غنی اسلام آشنا ساخت و به آنان آموخت که پیمودن راه کمال در سایه عمل به دستورهای دین است و کتاب عظیم قرآن نیز مفتاح معارف در همه عصرهاست. آری آیت اللّه بهشتی با چنین خدمت مهمی به نسل جوان و نوجوان، مانع آن شد که فرهنگ بی پایه غرب، جای مکتب انسان ساز اسلام را بگیرد و با نوشتن مطالب آموزنده ای از قرآن و احادیث و گنجاندن آنها در کتاب های درسی، روح دین داری را در نهال های نورسته جامعه زنده کرد و با این روش جوانان را به سوی اسلام هدایت کرد.

مظهر عدالت علوی

تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی

دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی

 

پس از استقرار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی رحمه الله مسئولیت دیوان عالی کشور را که بالاترین مقام قضایی کشور است، در اسفندماه 1358 ش به دست باکفایت آیت اللّه بهشتی سپرد تا برای این تشکیلات حیاتی که نقش مهم و تعیین کننده ای در جامعه دارد، با درک و درایت والای ایشان برنامه نو و دقیق فراهم گردد و عدل و قسط در جامعه رواج یابد. ایشان نیز در طول مدت این مسئولیتِ خطیر و شریف، منشأ خیر و خدمت بود و امور قضایی کشور را سر و سامان داد و انسجام بخشید و برای اسلامی کردن و اجرای کردن احکام اسلام، فعالیت های گسترده ای در این تشکل انجام داد و با به کارگیری قُضات عادل و عالم، نظام قضایی را دگرگون ساخت. آن همه تلاش بی وقفه او در این قوه فراموش نشدنی است و به راستی که او مظهر عدالت علوی بود.

تندیس مظلومیت

شخصیت استثنایی آیت اللّه دکتر بهشتی، این فرزانه فاضل، تا هنگامی که در قید حیات بود، هم چنان غریب و ناشناخته مانده بود. البته نمرودیان زمان او را خوب شناختند و به خوبی می دانستند که او یکی از ارکان این نظام مقدس اسلامی است و نقش مهم و تعیین کننده ای در تداوم بخشی به اهداف انقلاب اسلامی دارد. چون وجود او را مانعی در راه رسیدن به اهداف شومشان می دیدند، لذا برای نیل به مقاصد شومشان نخست اقدام به ترور شخصیت او نمودند و او را ابراهیم گونه در آتش سوزان تهمت ها افکندند.

داغ هفتادودو گل

واگذاریدم عزیزان، تا در این گلشن بنالم

گریه بر سوری کنم، در ماتم سوسن بنالم

چهره نیلی سازم و در سوگ نیلوفر نشینم

جامه خونین پوشم و بر لاله و لادن بنالم

داغ هفتادودو گل دارم که از بیداد گلچین

گشت پرپر وا گذاریدم در این گلشن بنالم

 

اندیشه سیاسی شهید بهشتی

اندیشه و مشی سیاسی و اجتماعی شهید مظلوم بهشتی ناشی از ایدئولوژی اسلامی و نحوه برداشت او از تعالیم اسلام بود. او را باید یک عالم اسلام شناس و یک مصلح روحانی دانست که به شیوه صددرصد اسلامی و بدون دنباله روی از غرب یا التقاط میان اسلام و شیوه های غربی، طالب اصلاح جامعه بود. او می اندیشید که اسلام، هم دین است و هم دولت؛ هم ایدئولوژی است و هم نظام حکومت؛ هم دین است و هم زندگی. بنابراین، وی عالمی ربانی بود از تبار ابوذر و عمار، که آرزو داشت اسلام در همه ابعادش از جمله بُعد سیاسی، مجددا در جامعه اسلامی و در جهان اجرا شود و به عنوان مکتبی کامل و تفکری مستقل از گرایش های شرقی و غربی، و نیروی جداگانه در عرصه جهانی حضور داشته باشد.

شهید بهشتی، معمار بزرگ تفکر انقلابی

شهید مظلوم دکتر بهشتی را می توان یکی از معماران بزرگ تجدید بنای تفکر انقلابی و تشکیلاتی انقلاب اسلامی ایران به شمار آورد؛ زیرا در زیر لوای رهبری امام امت به هدایت انقلاب پرداخت و آن را از انحراف و انزوا یا توقف و رکود محفوظ داشت و سرانجام در همین راه خون پاکش برای تداوم بخشیدن به انقلاب و رسوا کردن چهره اهریمنان و منافقان، بر زمین ریخت و روح پاکش به آسمان پرواز کرد. یادش جاودانه باد.

تشویق مبلغان به فراگیری زبان های خارجی

بدون شک فراگیری زبان های خارجی برای روحانیان که عهده دار رسالتی بزرگند، امری حیاتی و ضروری است؛ به ویژه در این برهه که به تعبیر حضرت امام خمینی رحمه الله جهان تشنه اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم است، آموختن زبان های خارجی، کاری لازم و یکی از ابزارهای صدور اسلام و انقلاب به جهان شمرده می شود و از این طریق باید اسلام را از مرزها بیرون برد و پیام روح بخش آن را به گوش جهانیان رساند. دکتر بهشتی که از مبلغان و مدافعان اسلام ناب بود، با توجه به فعالیت های فراوان، سه زبان عربی، انگلیسی و آلمانی را فرا گرفت و همواره طلاب را به یاد گرفتن زبان تشویق و ترغیب می کرد و خودش نیز زبان انگلیسی درس می داد تا روحانیان علاوه بر آشنایی با زبان، با جوامع و فرهنگ های مختلف آشنا گردند و بهتر بتوانند اسلام را به دنیا معرفی کنند.

آن روز غم بار

هنوز آن روز غم بار را خوب به یاد داریم. هنوز آیینه های شکسته اشک ها، دل های زخم خورده غنچه ها، قیامت قامت های شکسته، چهره های گریان گل ها، و جراحت عمیق ایمان را خوب به یاد داریم. هفتم تیرماه را می گویم؛ روزی که اشک ماتم، گونه های امام و امّت را در بر گرفت. یاد تمامی شهدای هفت تیر، همیشه سبز باد.

در سوگ یاران

ای دوستان بیایید در سوگ و داغ یاران

از دیده خون فشانید چون ابر نوبهاران

شد تیره محفل ما مأوای غم دل ما

زیرا به خون تپیدند آن اختران ایمان

رفتند آن عزیزان صدها دریغ و افسوس

آنان که جمله بودند چشم و چراغ ایران

جان را نثار معشوق پروانه سان نمودند

تا شمع محفل عشق گردد بسی فروزان

با خیل عاشقان رفت سوی جنان بهشتی

آن کس که بود عاشق بر او بهشت و حوران

آن آیت الهی یار صدیق رهبر

آن کس که بود عمری اندر طریق سبحان

آن کس که مهربان بود هم چون علی به مسکین

آن کس که خصمِ دون بود از صورتش هراسان

فقدان آن عزیزان گرچه بسی گران است

بادا فدای اسلام صدها سر و تن و جان

 

سیمای بهشتی

بهشتی بین به سیمای بهشتی

وقاری داشت شولای بهشتی

نفاق از باغ ایمان ریشه کن کرد

خروش خون دریای بهشتی

عماد دفتر و دین و قلم بود

چه عمقی داشت انشای بهشتی

به صبر و استقامت شهره شهر

کس این جا نیست همتای بهشتی

اگرچه تیره شد روز منافق

چه روشن بود فردای بهشتی

به بانگ «ارجعی» لبیک گفتند

عزیزانی به ایمانی بهشتی

به یک تن امتی او بود آری

چنین فرمود مولای بهشتی

 

هفتادودو عاشق خدایی

تاریخ دوباره کرد تکرار

هنگامه کربلای دیگر

هفتادودو عاشق خدایی

شد کشته به نینوای دیگر

 

دریای درد

آن روز، هفتم تیر بود. اشک ها عنان از چشم گرفته بودند. در کف هیچ کس توانی نمانده بود. کسی را یارای تسلی بخشیدن نبود. بهشتی و یارانش به سمت آسمان پرواز کرده بودند و شاهدان عشق را نظاره می نمودند. فریادهای درد، فضا را آکنده بود. آن روز طوفان انسان های دردمند دریای عشق را مواج تر می کرد. بهشتی و یارانش چونان پرنده های سبک بال پر گشودند، از سیل عشاق گذر نمودند و به منزلگاه ابدی شتافتند. امروز به جاست که در فراق ترنم های بهاری، چون باران پاییزی بباریم و یاد پروانگان عاشق و عاشقان بی دل را در اوراق سبز عشق گرامی بداریم. یاد 72 شهید مظلوم، گرامی و راهشان پررهرو باد.

ماه اشک

تیر، ماه اشک و زخم است. اشکی که در سوگ 72 تن از یاران امام خمینی رحمه الله همواره بر گونه هایمان جاری است و زخمی که هرگز التیام پذیر نیست. تیر، ماه اندوه است؛ اندوه در فراق مرزبانان حماسه و ایثار؛ مردانی که ستایش عصرها و نسل ها را برانگیختند. در هفتم تیر 1360، ما زخم خوردیم و داغ دیدیم؛ فریاد زدیم و سرخ گریستیم و از آن روز بر مدار اشک و آه چرخیدیم. در چنین روزی، دیوسانان و دوزخی دلان بدکنشت، بهشتی ـ آن مرد تنهای صحنه های آتش و خون ـ را به خون غرقه کردند؛ مردی که سیره اش چون آبشاری پرشکوه و هیجان بخش، از لطافت های انسانی سرشار، و سرشتش به گلبرگ های رنگارنگِ بخشش و گذشت، آراسته بود. مظلومی که اندیشه ژرف نگرش به سان رود پاک و زلال، از چشمه جوشان امامت لبریز بود. روحش شاد و فردوس برین جایگاهش باد.

ابرهای غمبار

حدیث بهشتی، روایت عجین شدن با مظلومیت و غربت است. او مردی بود که نگاهش مهربان، قدم هایش استوار، قلبش به سان آینه صاف، دستانش بهاری بود. بزرگی و اقتدار از ساده زیستی او افتخار می یافت و ناامیدی را در کوه وجودش توان رخنه نبود. سخنان آن سید بهشتی صورت و سالک فرشته سیرت، هنوز هم زیور دل ها و زنده کننده جان هاست. هنوز ابر رحمت اندیشه اش، تشنگان ولایت را سیراب می کند و نامش، درس آموز شکیب و شهامت است. هنوز از قدرت قنوت آن سرور سینه سرخان، تاریک اندیشان چون برگ بید به خود می لرزند. باری، از تراوش دریای دلش، باغ آبی ایمان، گل می داد و روزها همه آفتابی بود. ناگاه هجوم ابرهای غمبار شهر را در خود فرو برد و تهران، یکپارچه داغ و زخم گردید.

هفتادودو تن

چنگال شیطان چون ز کین آتش فکن شد

آنک بهشتی پاره تن، خونین کفن شد

بازوی نستوهش بریده از بدن شد

دل ها اقامتگاه هفتادودو تن شد