برگی از فضایل حضرت خدیجه کبری علیها السلام

22 May 2018
کد خبر : 6716752
تعداد بازدید : 4365

سلام بر شما ای مادری که خدا بر تو سلام رساند و لقب «امّ‌‌المؤمنین» را برای تو برگزید.

برگی از فضایل حضرت خدیجه کبری علیها السلام

 

حضرت خدیجه کبری علیها السلام 68 سال قبل از هجرت در خانواده ای با اصالت در مکّه معظّمه دیده به جهان گشود. این بانو در عصر جاهلیت و در هنگامۀ انحطاط روابط اجتماعی قبایل حجاز و سقوط اخلاق و فضایل انسانی، از چنان خصال و اخلاقیاتی پسندیده برخوردار شد که به «طاهره» موسوم گردید. او اموال فراوان خود را در جهت اشتغال زایی، بهبود روابط تجاری مکه با دیگر نقاط و رفع نیازهای محرومان به کار گرفت.حضرت خدیجه علیها السلام به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله در زمرۀ چهار زن برگزیدۀ عالم است که سه نفر دیگرشان مریم، آسیه و دخترش فاطمۀ زهرا علیها السلام هستند و نیز در زمرۀ افرادی است که بهشت مشتاق آنان است و خداوند و فرشتگان به آنها درود فرستاده است. او فرزندی صالح چون هند تربیت کرد که از یاران رسول اکرم صلی الله علیه و آله و رزمنده ای شجاع در غزوات آن حضرت بود که در رکاب حضرت علی علیه السلام در نبرد جمل به شهادت رسید. او این توفیق بزرگ را بدست آورد که به عقد ازدواج رسول اکرم صلی الله علیه و آله درآید و در دوران زندگی با آن وجود بزرگوار مایۀ آرامش و باعث کاهش غمهای خاتم پیامبران گردد. او تمام دارایی خود را برای دفاع از اسلام و مسلمانان، تقویت رسالت محمدی و نشر توحید به کار گرفت و برای اعتلای حق بلاها و مصائب فراوانی را تحمل کرد که نمونۀ آنها پایداری در محاصرۀ اقتصادی شعب ابی طالب است که به بیماری و رحلت ایشان منجر گردید. به حضرت خدیجه علیها السلام این امتیاز اختصاص یافته که برترین امهات مؤمنین و مادر ام الائمه، حضرت صدیقه کبری علیها السلام است.

فصل رویش

حـضرت خدیجه علیها السلام 68 سـال قبل از هجرت، پنجاه و پنج سال قبل از بعثت و پانزده سال قبل از میلاد رسول اکرم صلی الله علیه و آله در خانواده ای اصـیل و شریف از قبیلۀ قریش به دنیا آمد. افراد خاندانش همگی اهل فضل، فداکاری و حـمایت کننده از خانۀ کعبه بـودند.

ایـشان با چند واسطه، عموزادۀ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است؛ چرا که دختر خویلد، فرزند اسد، فرزند عبد العزی، فرزند قصی، فرزند کلاب است، که قصی جدّ چهارم رسول خدا صلی الله علیه و آله است. اسد، فـرزند عبد العزی، جدّ پدری حضرت خدیجه علیها السلام در زمرۀ شخصیتهای برجستۀ عصر خود به شمار می رفت. خویلد پدر حضرت خدیجه علیها السلام از دلیری و شجاعت بهره های وافری داشت و در میان خاندانش به عنوان فردی سلحشور معروف بود، یک بـار «تـبّع» فرمانروای با اقتدار یمن با لشکری گران وارد مکه گردید و این دیار را تحت سیطرۀ خود درآورد وتصمیم گرفت حجر الاسود را با خود به یمن ببرد، مردم مکه در این باره با تبّع بـه مـخالفت و اعتراض برخاستند که خویلد در رأس معترضان دیده می شد، او برای حفظ یکی از نمادهای مناسک دینی فداکارانه در برابر این زورگویی مقاومت کرد و درا ین باره آن چنان صلابتی از خود بروز داد که این فرمانروای طـغیان گـر را وادار ساخت از تصمیم خود منصرف گردد و آن سنگ مقدس را از جای خودش حرکت ندهد، این دلاوری و پایداری خویلد در آن زمان زبانزد مردم گردید.[1]

خویلد در جنگ فجار دوم در روزی که به نام «شمطه» معروف اسـت و در آنـ مـوقع قریش آمادۀ نبرد با قـبیلۀ کـنانه گـردید، مهتر طایفۀ خود بود و ریاست تیرۀ اسد را عهده دار بود. [2]از طرف مادری حضرت خدیجه علیها السلام دختر فاطمه، دختر زائده، فرزند اصم، فرزند رواحه مـی باشد کـه ادامـه نسبیش از طریق مادر به «لوی بن غالب» جدّ هـشتم رسـول اکرم صلی الله علیه و آله می رسد، با این توصیف نسب حضرت خدیجه علیها السلام از سوی مادر و پدر به حضرت اسماعیل و ابراهیم خلیل می رسد.[3]

حضرت خدیجه علیها السلام قبل از ولادت، در کتاب انجیل به عنوان بانوی مبارکه و همدم مریم در بـهشت مـعرفی گـردیده است، در این کتاب حضرت مسیح علیه السلام در وصف رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «نـسل او از مـبارکه می باشد که همدم مادرت مریم است.»[4]

در دوران سیاه جاهلیت که یافتن زنهای پاک دامن بسیار سخت بود، حـضرت خدیجه علیها السلام بـه دلیل پاکی و خلق و خوی پسندیده به طاهره معروف گردید.[5] در همان عصر شـخصیت او چـنان مـورد تکریم خاص و عام قرار داشت که او را سیّده نسوان (سرور بانوان) لقب دادند و با چـنین عـنوانی مـورد خطاب واقع می گردید و مورد مدح و تجلیل واقع می شد. [6] این بانو آن چنان کمالات و مقام های والا و ارجـمندی را بـه خود اختصاص داد که رسول اکرم صلی الله علیه و آله پس از ازدواج با ویف او را خدیجۀ کبری خطاب کرد.[7]

در دعای نـدبه کـه از نـاحیۀ مقدّسه امام عصر علیه السلام روایت گردیده، از خدیجه به عنوان «غرّا»؛ یعنی روشنی و درخشنده یاد شـده اسـت، بر اساس برخی روایات جناب ابوطالب در خطبه ازدواج حضرت خدیجه علیها السلام ایشان را کریمه و دارای مقام شـامخ و بـرخوردار از شـأنی ارجمند معرفی کرد.[8]

با آنکه حضرت خدیجه علیها السلام بانوی بانوان قریش و ملکه حجاز است و آن چـنان نـفوذ اجتماعی دارد که اشراف و اعیان مکه سر بر آستانش می رسانید و در خانه مجلل و قـصر سـبزش افـراد صاحب نفوذ در حال رفت و آمدند؛ اما نسبت به محرومان و یتیمان و سرپرستی و دستگیری از این اقشار تـوجهی ویـژه و اهـتمامی فوق العاده دارد و به همین دلیل از لقب امّ الایتام بهره می برد و خود ایـن عـنوان را بر سایر القاب ترجیح می دهد. [9]

وقتی حضرت به عقد ازواج رسول اکرم صلی الله علیه و آله درآمد، به امّ المـؤمنین (مـادر اهل ایمان) معروف گردید، «امّ هـند، «ام الزهراء» نیز دیگر کنیه های او مـی باشند.[10]

فـرازهایی از فضیلت های حـضرت خـدیجه علیها السلام

شـرافتهای حضرت خدیجه علیها السلام تنها به محیط تـربیتی او خـلاصه نمی گردد؛ بلکه به خصالی نیکو آراسته گردیده بود که هر کودک مـحروم از پدریـ که در حیات غم بار خود نقطۀ اتـکایی نداشت، هر پدری که قـادر نـبودبرای اهل خانه اش معاشی تـدارک بـبیند، هر زنی که بعد از کشته شدن شوهرش بی پناه می ماند، هر رنج دیـده ای کـه از حمایت های دیگران ناامید می گشت، راهـی سـرای ایـشان می گردید و به سـنگر سـرشار از عطوفت و گنج سخاوت او پنـاه مـی برد و به برکت لطف و احسان حضرت بر زخمهای زندگی خود مرهم می نهاد. خانه اش با دو نـشانه شـناخته می شد: یکی قبۀ سبزی که بـر بـامش بود، و دیـگری از ازدحـامی کـه در طریق خانه اش صورت مـی گرفت، این منزل در حوالی مسجد الحرام قرار داشت. حضرت خدیجه علیها السلام در میان انبوه مراجعان، تمایل داشت بـه امـور فقیران رسیدگی کند. در هر موقع از ایـام شـابنه روز آنـان را بـا نـوزاش های ویژه به حـضور مـی پذیرفت، به درد دل های ایشان گوش می داد و در فضایی آغشته به مهربانی کارگزاری را فرا می خواند و به وی توصیه می کرد کـیسه های پول را آورده، بـین آن نیازمندان توزیع کند و در برابر آنان انواع مـراقبت ها و حـمایت های لازم را بـه عـمل آورد.[11]

هـنگامی کـه در سراسر جزیره العرب بانویی ثروتمندتر از حضرت خدیجه علیها السلام یافت نمی گردید، آوازه طهارت، سخاوت و خوش خویی این زن تا بدانجا رسید که او را «ملیکه العرب» نامیدند، در واقع این زن با حشمت و شوکتی که بـدست آورده بود، همراه با کرامتهای انسانی بهترین پشتوانه برای قبایل مستقر در مکه به شمار می رفت، گویا خداوند متعال برای سعادت، عزت و سربلندی او هر چه را که این بانو لازم داشت، به وی عنایت کـرده بـود. پوشیده در حجاب، دور از چشم اغیار و نامحرمان و ناپاکان، خانه نشین سرای خویش بود. وقاری داشت که مثال زدنی بود، با این همه کرامت، عفّت و شهرت، زیباترین بانوی مکه به شمار مـی رفت. امـکاناتی را که در اختیار داشت، بی آنکه به حرام و خلافی آلوده سازد، آنها را در مسیر خیر و صلاح به کار می برد و این ویژگی وجاهت و منزلت اجتماعی حضرت را ارتـقا می داد.[12]

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «خَیرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ؛ بهترین زنان تـمام عـالم عبارتند از: مریم دختر عـمران، آسـیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله.»[13]«قال رسول الله-: أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فـِرْعَوْن؛[14] پیـامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: بهترین زنان بهشتی عبارتند از: خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه.»

هم چنین آن حضرت بشارت داده اند: «خدیجه علیها السلام به خانه ای از زبرجد در بهشت که فاقد هرگونه رنج و گزندی است، نوید داده شده است.» و افزوده انـد: «خـَدِیجَۀُ علیها السلام سَابِقَةُ نـِسَاءِ الْعَالَمِینَ إِلَی الْإِیمَانِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ؛[15] سبقت گیرنده بر زنان جهان در ایمان به خدا و رسولش خدیجه است.»

حضرت خـتمی مرتبت صلی الله علیه و آله خدیجه را جزء بانوانی بر می شمارد که به کمال نایل آمـده انـد[16] و نـیز خطاب به ایشان فرموده اند: «یَا خَدِیجَۀُ اَنتَ خَیرُ اُمَّهَاتِ المُؤمِنینَ وَ اَفضَلَهُنَّ؛ همانا ای خدیجه! تو بهترین مـادران مـؤمنان و با فضیلت ترین آنان هستی.»[17]موقعی که زنان پیامبر نام خدیجه را در آستانۀ ازدواج حـضرت فـاطمه زهرا علیها السلام با حضرت علی علیه السلام بر زبان آوردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست و فرمود: «کجاست بانویی چون خدیجه، در آن هـنگام که مردم رسالت مرا انکار کردند، او مصدّق من بود و برای رونق دین خـدا با من همکاری کـرد و بـا دارایی خویش به پیشرفت اسلام کمک کرد، (به همین جهت) خداوند به من فرمان داده است او را به مأوایی در جنت جاوید مژده دهم که در آن ناگواری و نگرانی نباشد.»[18]

در روایـتی از رسـول اکرم صلی الله علیه و آله نقل گردیده است که خدیجه در زمرۀ چهار بانویی است که بهشت مشتاق آنهاست و نیز این بانو همسر پیامبر- در دنیا و آخرت است.[19]روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد برای مردم بیاناتی در منزلت حـسنین ( فـرمود و یادآور گردیدند: ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسانها از جهت جدّ و جدّه؟ حاضران عرض کردند: آری، بفرمائید، آن حضرت فرمود: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ جَدُّهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدَّتُهُمَا خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ؛[20] آنان حـسن و حـسین اند که جدشان رسول خداست و جدّۀ آنان خدیجه دختر خویلد می باشد.»

حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «در آغاز بعثت هنوز اسلام به خانه ای راه نیافته بود، مگر بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و خـدیجه و مـن سـومین نفر بودم.»[21]امام حسن مـجتبی علیه السلام کـه در زیـبایی میان بنی هاشم ضرب المثل بود، فرمود: در آن موقعی که خداوند صورتگری می کرد، من شبیه ترین افراد به خدیجۀ کبری علیها السلام بودم.»[22]امـام حـسین علیه السلام در صـحرای نینوا در فراز خطبه ای هنگام معرفی خویش به دشـمنان فـرمود: «هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِی خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً؛[23] آیا می دانید که جدّۀ من خدیجه دختر خـویلد اسـت، اول بـانو در این امت که اسلام آورد؟»امام سجاد در شام و مجلس یزید و کـارگزاران ستمگرش طی خطبه ای خویش را معرفی کرد که در بخشی از آن آمده بود: «جَدَّتِی خَدِیجَةُ زَوْجَةُ نَبِیکمْ؛[24] جدّۀ من خـدیجه هـمسر پیـامبر شماست.»

همچنین زید فرزند آن حضرت که قیامی را در کوفه علیه امویان و مـروانیان تـرتیب داد، با دشمن چنین احتجاج کرد: «ما سزاوارتر به مودّت هستیم؛ چرا که پدر ما رسول خدا صلی الله علیه و آله و جـدّۀ مـا خـدیجه کبری علیها السلام است.»[25]

حضرت خدیجه علیها السلام از دید بزرگان

جناب ابوطالب علیه اسلام از حضرت خدیجه علیها السلام به عنوان بـانویی کـامل، بـا برکت و آبرومند یاد می کند.[26] محمد، از نوادگان امام حسن مجتبی علیه اسلام به پاک سرشتی و نیکومنشی حضرت خدیجه علیها السلام اشـاره دارد. «ابن حجر عسقلانی» مورخ نامور نوشته است: «از امتیازات خدیجه علیها السلام آن بود که پیامبر را تـکریم مـی کرد و کـلام و تعالیم او را چه قبل و چه بعد از بعثت تأیید و تصدیق می نمود.» به گفتۀ «ابن اسحاق» حـضرت خدیجه علیها السلام زایل کنندۀ اندوه از پیامبر صلی الله علیه و آله بود، برای این بانوی دوراندیش، شریف و خردمند خداوند مـقام بـا کـرامتی در نظر گرفت.

«هشام بن محمد» خاطرنشان ساخته است: «خدیجه مورد مشورت رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار مـی گرفت و آن حضرت به مقامش ارج می نهاد؛ چرا که یاری صادق و درست کردار برای پیـامبر صلی الله علیه و آله بـود.»«عـز الدین ابن اثیر» مورخ مشهور، خرد و شرافت حضرت خدیجه علیها السلام را ستوده است و «محمد بن احمد ذهـبی» نـگاشته اسـت: «خدیجه سرور زنان جهان و مادر اهل ایمان بود که در امر رسالت نـبی اکرم صلی الله علیه و آله آن حضرت را امیدواری می داد، به همین جهت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وی را بر دیگر زنان مؤمن ترجیح می داد.» بنابه اظـهارات «سـبط ابن جوزی»: «چون امر نبوت و وحی بر پیامبر صلی الله علیه و آله آشکار گردید، خدیجه بـر گـرویدن به آن حضرت از دیگران پیشی گرفت.»

«حافظ عـبد العـزیز جـنابذی» در کتاب «معالم العترۀ النبوۀ» می نگارد: «خدیجه از لحـاظ نـسب پاکترین قریش و شریف ترین و ثروتمندترین آنان بود.»«عمر ابو نصر» متذکر گردیده اسـت: «خدیجه علیها السلام به عنوان بانویی جلیل القـدر نـیاز محرومان را بـرآورده مـی ساخت، گـرسنگان را اطعام می کرد، برهنه را می پوشاند، او در اخلاق و فـضیلت مـیان همگنان خویش منحصر به فرد بود.» «عمر رضا کحاله» می گوید: «خدیجه بـا خـلق و خوی پسندیده پرورش یافت، و به دوراندیشی و طـهارت متصّف گردید.»

«عبدالله عـلایلی» مـی گوید: «خدیجه از سختیهای مبارزاتی که پیـامبر اکرم صلی الله علیه و آله با آنها روبرو می شد، استقبال می کرد و در امواج این مجاهدتها دوشادوش آن حضرت در کمال قـاطعیت، خـداجویی و شکیبایی غوطه ور می گشت، بی آنـکه سـست گـردد یا هرسای بـه قـلب خویش راه دهد، وی با سـینه ای گـشاده و قامت شعله ور از ایمان خویش، در توفان حوادث صیانت می کرد.»«دکتر حسن ابراهیم حسن» می گوید: «هـرگاه بـخواهیم نمونه ای از یک همسر بااخلاص، باوقار، خـردمند و پاکـدامن را معرفی کـنیم، بـهتر از خـدیجه امّ المؤمنین سراغ نـداریم، او که اولین گرونده به آیین اسلام بود، پیامبر را با تشویقهای خودیاری می داد و در وجودش نـیرو و اسـتواری می بخشید.»«علامه سید عبدالحسین شرف الدیـن» مـی گوید: «خدیجه علیها السلام صـدیقۀ ایـن امّت است، او مـدت بـیست و پنج سال شریک صادقی برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله به شمار می رفت و با ایثار دارایی خویش، ایشان ویـارانش را بـه لحـاظ بنیۀ اقتصادی تقویت می کرد، با گفتار و کـردار امـیدوارکننده از ایـشان دفـاع مـی کرد و چـون کافران ومشرکان پیامبر صلی الله علیه و آله را آزار می دادند و سختیهایی را در راه رسالت به او تحمیل می کردند، حضرت را در این مسیر سخت و دشوار تسلّی می داد و با بر طرف کردن ناگواریها راه را هموارمی ساخت.»[27]«علی بن عیسی اربـلی» می گوید: «خدیجه علیها السلام به راستی بانویی خردورز و اهل درایت بود، به روزگار خویش از نظر تبار از برترین بانوان قریش به شمار می آمد و از لحاظ برخی کمالات با شکوه ترین آنان معرفی می شد و در هـمان حـالی که به خواستگاران سرشناس پاسخ منفی داد، با هوشمندی و آینده نگری شگفتی به خواستگاری پیامبر- رفت و با نجابت و وقار خاصی انگیزه های خود را برای این پیشگامی بیان ساخت.»[28]

«علامه ملا محمد بـاقر مـجلسی» می گوید: «خدیجه علیها السلام یاور راستین و با اعتبار اسلام بود، رسول اکرم توسط حمایتهای بی دریغ و کارساز او، در رسیدن به اهداف والای خویش احساس آرامش می کرد و بـه هـمین دلیل است که فرشتۀ وحـی از سـوی خداوند متعال به خدیجه درود می فرستد.»[29]

رجال شناس بزرگ «علامه مامقانی» می نویسد: « خدیجه علیها السلام همسر جاودانه رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و به راستی او مادر شایسته کردار و با مـعنویت مـؤمنان است. برایش این امـتیاز و افـتخار بس است که آیین اسلام پا نگرفت، مگر با جهاد مالی وفداکاری او در حق شوهرش.»[30]ترجمۀ سروده ای از «شیخ حرّ عاملی» صاحب کتاب «وسائل الشیعه» می نویسد: «همسر پیامبر خدیجه علیها السلام از گفتار و کردارش فضل و بـرتری هـویداست، برای خدیجه علیها السلام در سرای جاوید و بهشت بـرین خانه ای عاری از هرگونه گزندی در نظر گرفته شده است.»[31]«هاشم معوف حسنی» دانشور شیعی اهل لبنان می نویسد: «خدیجه علیها السلام مادر حضرت زهرا علیها السلام است که خداوند به نعمت بزرگی وی را برگزید و دودمـان پیـامبر- را در فـرزندانش منحصر ساخت، والاترین نسلی را که مسلمانان شناخته اند، در او حفظ کرد. خدیجه علیها السلام از والدینی زاده شد که هر دو از اصـیل تـرین دودمانها در عربستان بودند، به علاوه او از آوازه ای نیکو، خلق پسندیده و خصال برجسته برخوردار بـود.»[32]

«عـلامه سـید محمود کاظم قزوینی» می گوید: «مام رامی فاطمه بانوی ارجمندی به نام خدیجه علیها السلام است، بانویی بـلند قامت که از زیبایی بهره داشت و در میان قومش محترم بود، در کارهایش با تدبیر عـمل می کرد، در پرتو استقلال فـکر، عـمل و اعتماد به نفس خویش می زیست، ازدواج او با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شباهتی به دیگر ازدواجها نداشت؛ چرا که این پیمان پاک بر اساس هدفهای والا، کمال یابی و فضیلت جویی خدیجه علیها السلام استوار گردید و انگیزه های زودگذر مادی، غرضهای مرسوم و عـشقهای فناپذیر در آن دخالت نداشت.»[33]

دکتر «محمد عبده یمانی» وزیر اسبق فرهنگ عربستان سعودی می گوید: «حق گرایی، اشتیاق به کمال و رشد دینی و فکری از مختصات خدیجه علیها السلام بود، از همان روزگار جوانی از دختران نامدار عرب و بـا فـضیلت حجاز به شمار می رفت، اولین زن توانمند مسلمان است که در تجارت خوش درخشید و در این راه شهرت منطقه ای به دست آورد. او در همگامی و همراهی با پیامبر خطرها را خنثی کرد و مسیرهای صعب را آسان ساخت و فداکاریهای شـجاعانه کـرد.»[34]دکتر «بنت الشاطی » مصری می گوید: «خدیجه علیها السلام اشرف امّهات مؤمنین و نزدیک ترین همسران پیامبر به آن حضرت و عزیزترین آنان نزد آن بزرگوار چه در زندگی و چه پس از مرگ او می باشد. مدت بیست و پنج سال بـه تـنهایی مورد مهر و احترام رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار داشت و هیچ زنی را در این افتخار با او شریک نیست، روح پیامبر نزد خدیجه علیها السلام بیش از دیگران آرام می گرفت.»[35]

کارآفرینی و اشتغال زایی

مهم ترین و سرشناس ترین مردم عربستان در شرق این شبه جزیره و در شهری بـه نـام مـکه زندگی می کردند، خانه های آنان در اطراف ساختمان کعبه قـرار داشـت و فاصلۀ هر کدام از این مکان مقدس و مبارک به اهمیت و مقام صاحب آن منزل بستگی داشت، در نزدیک ترین خانه ها به کـعبه طـایفه ای بـه نام قریش بود که نگه داری از کعبه و ادوات آن به عـهدۀ این قبیله بود، در میان قبایل مکه معیارها و امتیازات اجتماعی بر اساس موقعیت طایفه ای، حسب و نسب، ثروت و خدمه و امـکانات تـعیین مـی گردید و متأسفانه بر اساس رسوم جاهلی افراد برای رسیدن به چنین وضـعی و کـسب درجات اجتماعی به خلاف رویمی آوردند، به جان و مال افراد تعرض کرده، اموال ضعیفان را به زور غـارت مـی کردند، ربـاخواری امر رایجی بود، به همین دلیل گروهی از اهل انصاف و حامی عدالت بـایکدیگر پیـمانی مـنعقد کردند تا بر اساس آن از حقوق محرومان دفاع کنند و مانع چپاول زورگویان گردند.

در چنین مـحیط مـنحطی بـانویی ثروتمند به نام خدیجه زندگی می کرد. این بانو با فرساتی که داشت آن چنان تـدبیری بـه کار برد که داراییهای او اولاً از راه نادرست فزونی نیابد، ثانیاً کوشید با نوعی مدیریت و نـظارت صـحیح اقـتصادی به گردش افتد تا در جامعۀ آن زمان ضمن به وجود آوردن نوعی پویایی اقتصادی، باری از دوش بـیکاران، گـرفتاران و نیازمندان بردارد. حضرت خدیجه علیها السلام با ایجاد مناسبات تجاری بین حجاز و دیگر مناطق جـهان بـه بـهبود روابط این سرزمین کمک کرد که این امر امنیت منطقه ای را افزایش داد. او که ثروت خود را بـر اثـر فعالیت های سالم بازرگانی و میراث شوهرانش به دست آورده بود، به وسیلۀ خدمه ای کـه افـراد سـالمی بودند، در قالب کاروانهای بازرگانی به کار گرفت، هشتاد هزار شتر در قالب کاروانهای متعدد اموال او را بـه کـانونهای مـهم اقتصای آن جهان همچون یمن، مصر، شام، طائف، عراق، بحرین، عمان، حبشه، فـلسطین و دیـگر نقاط حمل می کردند و درصادرات و واردات بین نواحی مذکور وارد می شدند. به غیر از اینها حضرت خدیجه علیها السلام در شمال و شرق آفـریقا نـمایندگی تجاری داشت و عده ای در نقاط مورد اشـاره مـشغول جابجایی کالاها بر اساس نیازهای اهالی مـبدأ و مـقصد بـودند. بر اساس گزارش مورخان حضرت خدیجه علیها السلام چـهارصد نـفر کارگزار، خدمه و ناظر ویژه در اختیار داشت که امور او را در این قلمرو عریض و طویل اداره و نـظارت مـی کردند.

ایشان با وجود این هـمه دارایـی و تجارت گـسترده، هـیچ گاه بـه اموال و شکوه اجتماعی خود دل نبست و ضـمن ایـنکه نمونۀ بارزی از زهد و بی رغبتی را در این عرصه به نمایش گذاشت، با سـخاوتی سـتودنی و فروتنی فوق العاده ای افراد درمانده و مـحروم را تحت حمایت خویش قـرار مـی داد. مردانی بیکار و معمولاً از طبقات فـقیر و کـم درآمد که از خود سرمایه ای نداشتند؛ ولی دارای توانایی در فعالیتهای تجاری وارتباطی بودند، در دستگاه خدیجه علیها السلام بـه کـار گرفته می شدند و در ازای توانایی خود حـقوق کـافی دریـافت می کردند و سود و زیـان مـعاملات مربوط به خود ایـشان بـود، این روند دو فایده داشت، نخست اینکه با به وجودآوردن فرصتهای شغلی خانواده ها را امیدوار مـی ساخت و در ثـانی این به کارگرفته ها را به قوانین و راه و رسـم بـازرگانی درون مرزی و مـنطقه ای آشـنا مـی ساخت تا بتوانند بعدها روی پای خـود بایستند و با استقلال اقتصادی به تلاشهای خود دراین قلمرو ادامه دهند. به علاوه، اشتغال صـدها جـوان و انسانهای فعال در زمینه های تجاری جلوی عـادتهای زشـت درآمـدهای حـرام، غـارتگری و رباخواری را می گرفت و از ایـن رهـگذر زندگی مردم از آلودگیهای گوناگون و سوء استفاده های مالی مصون می ساخت.

در شیوه دیگری بانوی قریش با افرادی قـراردادهایی مـنعقد مـی ساخت که از مقداری سرمایه برخوردار بودند، او با آنـان در مـال التـجاره شـریک مـی شد، هـرچند سهم افزون تر مربوط به خدیجه علیها السلام بود، سپس کارگزاران را درسود حاصله از اموال تجاری سهیم می کرد. اگر با پول او سودی به دست می آمد، هم او و هم عاملانش از آن بهره مند می گردیدند و اگـر متحمل خساراتی می شد، می کوشید جور شریکان را به تنهایی تحمل کند.[36]حضرت خدیجه علیها السلام در این فعالیت اقتصادی قابل توجه، تمامی بدهکاران، عوامل اجرایی، خدمه، رابطین و ناظران را از میان انسانهای سالم، امانت دار، درستکار و ریـشه دار بـر می گزید و به همان گزینش اولیه اکتفا نمی کرد و چنین کاروان عظیمی را با انگشت تدبیر و درایت مدیریت می کرد و چنان بر آنان نظارت داشت که مبادا دچار فساد، خطا، رشوه خواری، سوءاستفاده و کج روی گردندو مورخان و راویـان حـتی نمونه ای از خلافکاری در این مجموعۀ وسـیع گـزارش نکرده اند. او برای افزایش توانمندی کارکنان و ایجاد رقابتی سالم و ثمربخش و تقویت انگیزه های کارگزارن و برنامه هایی ویژه را به اجرا می گذاشت و هدایا و تحفه هایی را به کارکنان با بـازدهی مـؤثر اختصاص می داد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مـقام حق شناسی از بخشش و بزرگ منشی این بانو فرموده اند: «من کافرمایی مهربان تر و حق شناس تر و بهتر از خدیجه علیها السلام نسبت به خدمه اش ندیده ام، هرگاه من و دوستم پس از کار و تلاش و انجام مـأموریت نـزدش می رفتیم، غذای گوارایی که به اشاره او برایمان تدارک دیده شده بود، به ما می دادند. او با خدمه و زیردستان بزرگوارانه و بر اساس کرامت انسانی رفتار می کرد.»[37]

حضرت خدیجه علیها السلام در مورد وظایف هر کـدام از کـارکنان کنترلهای ویـژه و احیاناً نامحسوسی را اعمال می کرد و چگونگی تلاش های آنان را به صورت دقیق و پی گیر با یکدیگر مقایسه می کرد و با اعـمال اصلاحات و بررسیها و ارزیابیهایی از خطاها و انحرافها که در طرحها و برنامه ها پیش می آمد تـا سـرحد امـکان جلوگیری می کرد و یا آنها را به حداقل می رساند. اگر به کسی مأموریتی را محول می ساخت، بازرس ویژه ای را در نظر مـی گرفت تـا بر منش، رفتار، تصمیم گیریها و فعالیتهای تجاری و مبادلاتی او نظارت کندو حاصل مشاهدات و ارزیـابیهای خـود را بـه ایشان گزارش دهد و این ویژگی از درایت و بصیرت ایشان حکایت دارد. ..، هم چنین حضرت در برنامه های بازرگانی خـویش از تجربه ها، دانشها و فنون دیگران بهره می برد و هنگام طراحی کاروانهای تجاری به مقاصد گـوناگون با افراد صاحب نـظر و خـبره به مشورت می پرداخت، انتخاب هنگام سفر، نوع کالای مورد نیاز در سرزمین مبدأ، خرید اقلام از کشورهای دیگر، میزان محصولات صادراتی و وارداتی، چگونگی ارتباط برقرار کردن با دیگر کانونهای تجاری و نحوۀ بازاریابی، از مـسائل مورد مذاکره در جلسات مشورتی وی بود که به کمک مشاوران کاردان و باتدبیر خود چنین اموری را تنظیم و برنامه ریزی می کرد.

نویدهای نورانی

لذا در ایامی که برای اولین بار نام «محمد امین » را شنید، روزی نبود که از سوی سران قبایل، تاجران و نامداران دیگر از او خواستگاری نگردد، ولی همۀ را پس می زد؛ چـون اولا گـوهر وجود خود را برای چنین وجود مبارکی مراقبت و صیانت می کرد، در ثانی در تمام این طالبان خصالی که روح او را آرام کند نمی دید وانگهی تمام آنان خواستار ثروت خدیجه بودند که ثروتی دارد و صاحب شـخصیت اجـتماعی است وبدین وسیله می توانستند تشخصّی در میان قبیلۀ خود کسب کنند و برامتیازات قومی خود بیفزایند.[38]حضرت در انتظار پیش آمدی آرام بخش لحظه شماری می کرد، گویا هر چه بر لحاظت عمرش افـزوده مـی گردید، بـه سپیده دم نزدیک تر می شد، پسـرعمویش «ورقـه بـن نوفل» که فرد دانشور و خردمندی بود، بر اثر بررسی در آثار پیشینیان و کتابهای آسمانی نوید داد در آینده ای نه چندان دور همین محمّد بر اسـاس رسـالتی آسـمانی به مقام پیامبری می رسد و او برترین و شریف ترین افـراد در زمـین و آسمانها خواهد بود، این خبر اشتیاق این بانو را شعله ور می ساخت.[39]

در یکی از عیدها، زنان قریش در مسجد الحرام اجتماع کردند. نـاگهان پیـرمردی مـیان بالا با محاسن سپید و سیمایی اسرارآمیز به سوی آنان آمـد و گفت: ای بانوان مکه! طلوع آخرین پیامبر به زودی فرا می رسد. کدام یک حاضرید به عقد ازدواج او در آیند؟ زنان قریش به جـای اسـتقبال از ایـن مژده، آن را یک نوع جسارت تلقی کرده، آن مرد دانشور و خوش فکر را سـنگ بـاران کردند، او نیز از مکه گریخت؛ ولی گفته اش بر قلب حضرت خدیجه علیها السلام که در جمع آنان حضور داشت، نشست. از ایـن رو، در پی تـحقق ایـن نوید بود.[40]

هم چنین روزی حضرت خدیجه علیها السلام در خانۀ خویش نشسته بود، اتفاقاً حـضرت محمد صلی الله علیه و آله از آن حـوالی عبور کرد. دانشمندی که در آنجا حضور داشت تا حضرت را دید، نشانه های نبوت را در او یافت. بـانو پرسـید: چـگونه فهمیده ای او به این مقام والا می رسد؟ او گفت: عـلائم پیـامبر آخـر الزمان را در تورات خوانده ام. سپس اشاره به حضرت خدیجه علیها السلام گفت: خوشا به حال کسی کـه افـتخار همسری او را بدست آورد.[41]«ورقۀ بن نوفل» بر اساس آنچه از کتب عهدین به دست آورده بـود، گـاه و بـیگاه به حضرت خدیجه علیها السلام می گفت: «روزی فرا برسد که تو با شریف ترین مرد روی زمین وصلت کـنی.» شـبی نیز حضرت خدیجه علیها السلام در رؤیایی راستین دید خورشید از افق مکه حرکت کرد و در خـانه اش فـرود آمـد، خواب خود را برای پسرعموی خود باز گفت، ورقه چنین تعبیر کرد: «با مرد بزرگی ازدواج مـی کنی کـه شـهرتش عالمگیر خواهد شد.»[42]حضرت خدیجه علیها السلام در پی آن بود که به طریقی با محمد صلی الله علیه و آله بـیشتر آشـنا گرد و چون شنید آن حضرت به فعالیت در کاروان تجاری وی تمایل دارد، بلافاصله برایش پیام فرستاد و او را برای پذیرش سـرپرستی کـاروانی که عازم شام بود، فرا خواند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله به تشویق عموی خـویش جـناب ابو طالب( این پیشنهاد را پذیرفت و به مـحل اقـامت آن بـانو رفت، حضرت خدیجه علیها السلام در رفتاری توأم باادب، احـترام و مـهربانی مقدم آن وجود مبارک را گرامی داشت و خاطرنشان ساخت:

«آنچه از درستی، راستی، امانت داری و خـلق و خـوی پسندیدۀ شما شنیده ام، مرا وادار بـه چـنین تصمیمی نـمود. اگـر قـبول کنید، دو برابر حقوق و مزایایی که هـر سـال بطور متعارف و متداول به دیگران می پرازم، به شما خواهم پرداخت.»بین آن دو قـراردادی مـنعقد گردید و پیامبر سرپرستی کاروان را عهده دار شـد. مأمور ناظر کاروان از جـانب حـضرت خدیجه علیها السلام غلامی به نام «مـیسره» بـود. این سفر چهار سال و نه ماه و شش روز بعد از نبرد فجار چهارم روی داد و رسـول خدا صلی الله علیه و آله در 16 ذیحجه سال 25 واقعۀ اصحاب فـیل در سـن بـیست و پنج سالگی از مـکه بـیرون رفت و چون به نـاحیه ای بـه نام «بُصری» رسید «نسطور راهب» وی را دید و میسره را به پیامبری او مژده داد. این غلام در طول سـفر مـذکور از پیامبر کرامات و امور غیبی دیگری نـیز مـشاهده کرد.[43]از روزی کـه ایـن کـاروان به جانب دمشق عـزیمت کرد تا روزی که به مکه برمی گشت، چـشمان خدیجه علیها السلام بـه راه شام دوخته شـده بـود تا اینکه مأموریت مذکور با موفقیت و افتخار خاتمه یافت. میسره قبل از همه خود را به خاتون مـکه رسـانده، از خـصال شایسته، فضایل و مکارم پیامبر سخنها گفت و از مـاجرای «بـحیره راهـب» و مـلاقات او بـا حـضرت محمد صلی الله علیه و آله و سایر رویدادهای خارق العاده گزارش هایی ارائه داد. پس از آن حضرت خدیجه علیها السلام مصمم تر از گذشته به آیندۀ درخشان خود فکر می کرد و با خویش این گونه نجوا داشت: «من چهل بهار را سـپری کرده ام، آیا حضرت محمد در سنین شباب و در اوج درخشش با خدیجه که قبل از آن همسرانی اختیار کرده واکنون از نظر سنی در حد خاله یا مادر اوست، ازدواج می کند؟»[44]

چونان همیشه سرپرشور، اندیشۀ کنجکاوانه و دل لبریز از عاطفۀ حـضرت خـدیجه، وی را در پی فکر یافتن راهها برای برقراری وصلت با خاتم انبیا انداخته بودکه بانویی به نام نفیسه دختر منیه از دوستان یکرنگش بر او وارد گردید، سلام کرد و رشته تفکرات او را از هم گسیخت حضرت خدیجه علیها السلام کـوشید تا احساسات درونی خود را از وی مخفی سازد و رفتاری عادی به خود گیرد؛ ولی آتش اشتیاقش سوزنده تر از آن بود که از نظر نفیسه دور بماند، رفـته رفـته این بانو به راز حضرت خدیجه علیها السلام دسـت یافت و گفت: «ای بانوی قریش! از این بابت نگرانی به خود راه مده، من می کوشم مقدمات این راه را هموار سازم.» آنگاه نفیسه نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله رفت و موضوع پیـشنهاد حـضرت خدیجه علیها السلام را برای ازدواج با آنـ حـضرت مطرح ساخت، آن وجود مبارک به فرستادۀ حضرت خدیجه علیها السلام پاسخی نداد؛ ولی او دست بردار نبود. از این رو گفتگوها ادامه یافت و با مهارتهای خاصی که نفیسه از خود بروز داد، ایشان را به عکس العمل در این بـاره واداشـت. لبخند توأم با شرم وحیا بر لبان مبارک آن سرور عالمیان نقش بست و فرمود: خدای خویش را گواه می گیرم برای این امر مهم امکاناتی در اختیار ندارم. نفیسه که گویی راه را برای بیان صـریح خـود هموار مـی دید، عرض کرد: اگر بانویی آراسته، جمیل، بااصالت و شرافت و دارای ثروتِ سرشار به شما معرفی کنم، چه می فرمائید؟ و چـون پیامبر نامش را پرسید، نفسیه عرض کرد: «خدیجه» آن گاه گویا مقدمات رضـایت مـندی رسـول خدا صلی الله علیه و آله از این بابت فراهم گردید.[45]

آنگاه پیامبر ماجرا را با عموی خود جناب ابو طالب علیه السلام در میان نهاد. چـهرۀ حـضرت ابـوطالب علیه السلام از ایـن خبر شکوفا گردید و نسبت به آیندۀ برادرزادۀ خود امیدوار شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به اتفاق عـموهای خود برای خواستگاری حضرت خدیجه علیها السلام نزد عموی وی (عمرو بن اسد) رفت، با مـوافقت وی، رسول خدا صلی الله علیه و آله بیست شـتر جـوان به عنوان مهر همسرش تعیین کرد و چون خطبۀ عقد توسط حضرت ابوطالب( جاری گردید. عمرو بن اسد نیز بر این پیمان مهر تصدیق و تأیید زد.[46]

ایثار، مقاومت و بردباری حضرت خدیجه علیها السلام

حضرت خدیجه علیها السلام در انتخاب همسر به توفیقی بزرگ دست یافت؛ زیرا کسی را به شوهری خود برگزید که اشرف مخلوقات، اعظم ممکنات و برگزیدۀ فرستادگان الهی بود. در همان روزهایی که این پیمان پاک برقرار گردید، حضرت خدیجه علیها السلام بـه پسرعموی خود (ورقه بن نوفل) گفت: کلید تمامی انبارها و محل نگاهداری اموالم را به نزد حبیبم محمد صلی الله علیه و آله ببر و از جانب من به او بگو: تمامی این داراییها به پیشگاه شما تقدیم می گردد. آنـچه دارم مـلک اوست و اختیار داد هرگونه تصرفی که می خواهد در آنها بنماید تا بدین وسیله ساحت مقدسش را تکریم کرده باشم، ضمناً خود را نیز کنیز پیامبر معرفی کرد.[47]

حضرت خدیجه علیها السلام خانه ای مجلّل، با امـکانات و خـدمۀ فراوان داشت، او بعد از آنکه به پیامبر ایمان آورد، این منزل را با تمام ملزوماتش در راه اعتلای حق و ترویج معارف قرآنی صرف کرد، پیامبر در کوچه ای سنگی معروف به «محله عطارها» برای او خانه ای بـنا کـرد، ایـن خانه بدان جهت قداست دارد کـه مـحل اقـامت پیامبر هنگام زندگی در مکه است. به علاوه، این مکان محل نزول وحی و زادگاه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام می باشد.[48] با گذشت زمان آوازۀ حـضرت محمد صلی الله علیه و آله بـه دلیل ویژگیهای برجسته اش در راه استواری ایمان و عقیده گـسترش مـی یافت. و دلهای بسیاری به سوی آن حضرت جذب می گردید تا آنکه حضرتش به مرحله ای گام نهاد که آن زوج بزرگوار به سوی اسـتقبال از رویـدادی بـس شگرف و شگفت سوق می داد که موج آن تمام جهان را فرا گـرفت و آن بعث رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.

بعد از بعثت حضرت خدیجه علیها السلام اولین ایمان آورنده بـه آخـرین پیامبر بود، واولین نمازی را که حضرت اقامه فرمود، نماز ظهر بود که در روز جمعه انجام گرفت، درایـن حـال حـضرت خدیجه علیها السلام وضو ساخت وبا شوی خود نماز خواند.[49] اولین خانواده ای که بـعد از بـعثت نـبی اکرم صلی الله علیه و آله و طلوع اسلام در جامعۀ اسلامی بنیاد نهاده شد، خانه حضرت محمد بود، بیتی کـه کـانون قـیامی گسترده در سطح جهان قرار گرفت، وظایفی سنگین بر عهده داشت؛ زیرا باید با کـفر، شـرک، نفاق و ستم به مبرازه برخیزد و توحید را در جهان ترویج نماید، در تمام کرۀ زمین صـرفاً اهـل ایـن خانه و حضرت علی علیه السلام که او نیز اولین بود، موظف بودند دلهای جهانیان را فتح کنند و اعـضای فـداکارش پرچم یکتاپرستی را بر فراز این قله به اهتزاز درآورند، این خانه برای چـنین هـدفی والا از سـلاحهای مجهز و نیروهای زبدۀ آن روز بهره ای نداشت؛ ولی فضایل و مکارم محمد مصطفی می توانست در دل ها، روان ها و خردهای آدمیان تـحول آفـرین باشد، مدیر داخلی و کدبانوی این خانه حضرت خدیجه علیها السلام بود که به هـدف پیـامبر از اعـماق وجود اعتقاد داشت و در راه رسیدن به آرمانهای مقدس او از هر گونه تلاشی دریغ نمی کرد. او در تمام تنگناها مـحمد را دلداری مـی داد و وی را در رسـیدن به آرمانهای ارزشمند امیدواری می بخشید، وقتی پیامبر از آزارها، شکنجه ها و رفتارهای ناروای مـخالفان آزرده خـاطر داخل خانه می شد، از مهر و محبت حضرت خدیجه علیها السلام برخوردار می گردید و از آن کانون با صفا نیرو می گرفت، و صدمات مـزبور را فـراموش می کرد. حضرت خدیجه علیها السلام 25 سال سرشار از شور و شیفتگی و جانبازی در راه انجام رسالت سترگ شـوهرش زیـست. او چندین سال در مکه با آن مصایب کمرشکن سـاخت و دوشـادوش پیـامبر اسلام، مسلمانان رایاری کرد و در این راه سـنگها بـه بدن مبارکش فرود آمد، بی حرمتیها بر او وارد گردید، شماتتها در این راه دید و هر چـه بـلاها افزون تر می گردید، صبر و اسـتقامت ایـن بانو نـیز فـزونی مـی گرفت.[50]

حضرت خدیجه علیها السلام از شهامت، عظمت روحی و خـردی عـالی برخوردار بود. همگامی، همگرایی و حمایتهای او از پیامبر در آن شرایط تیره و تار ستودنی است، او کـه از انـحطاط، کجروی و جهالت مردم رنج می برد، خـوشحال بود که توسط شـویش راهـی تازه برای برقراری عدالت و گـسترش مـعنویت گشوده شده است. حضرت برای هموار کردن این راه نوید بخش به استقبال خطرهایی فرساینده و توفان زا می رفت و می توان گفت که او مصداقی از ایـن آیـۀ قرآن کریم است که می فرماید: «یا أَیهـَا الَّذِینَ آَمَنُوا هـَلْ أَدُلُّکم عـَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکم مِّنْ عـَذَابٍ أَلِیمٍ، تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکمْ وَ أَنفُسِکمْ ذَلِکمْ خَیرٌ لَّکمْ إِن کنـتُمْ تـَعْلَمُونَ»[51]در عظمت فداکاری و جهاد مالی حضرت خدیجه علیها السلام ایـن سـخن زیـبای رسـول اکرم صلی الله علیه و آله بهترین سـند اسـت که فرمود: «ما قام ولااستقام دینی الا بشئیین مال خدیجه و سیف علی بن ابی طالب؛[52] دین مـن بـرپا نـگردید و مقاومت نورزید، مگر با دو چیز: ثروت خـدیجه و شـمشیر امـیر مـؤمنان علیه السلام.»

شـهید آیـت الله مطهری( گفته است: «در شرایطی که مسلمین و رسول اکرم صلی الله علیه و آله در نهایت سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه علیها السلام ثروت خودش را در اختیار پیامبر گذاشت. اگر مال خدیجه علیها السلام نبود، فقر وتگدستی شـاید مسلمین را از پا در می آورد، اموال خدیجه علیها السلام خدمت به این معنا [کرد] که مسلمانان گرسنه را نجات داد و آنان با پول خدیجه علیها السلام توانستند سدّ رمقی کنند.»[53]

در واقع رسول اکرم صلی الله علیه و آله با اموال ایشان بدهکاران را از بدهی نجات داد، اسـیران را از اسـارت رهاند، بار سنگین را از دوش ناتوانان و یتیمان برداشت. هر دمی که به مصائبی دچار می شدند، با یان امدادرسانی نجات می یافتند، اصحاب فقیر پیامبر که در مکه و توابع آن ساکن بودند، با این امکانات مـادی، تـحت حمایت قرار می گرفتند، آنانی که سفرهای تبلیغی داشتند، هزینۀ مسافرتشان ازاین پولها پرداخت می شد.[54]

در ماجرای شعب ابی طالب که حدود سه سال طـول کـشید، پیامبر صلی الله علیه و آله و یاران او توسط مشرکان مـکه تـحت محاصره شدید اقتصادی قرار گرفتند، این حضرت خدیجه علیها السلام بود که بنی هاشم و سایر یاوران پیامبر صلی الله علیه و آله را از گرسنگی و فشار نجات داد. جاسوسان در این ایام مراقب بودند مبادا کـسی خـواروبار و خوراکی به شعب مـذکرو بـبرد؛ ولی «حکیم بن حزام» برادرزادۀ حضرت خدیجه علیها السلام و «ابو العاص بن ربیع» و «هشام بن عمر» از سرمایۀ حضرت خدیجه علیها السلام مـقداری گـندم و خرما بر شتری حمل کرده، تا نزدیکی این درهمی آوردند، سپس افسار یوان را دور گردنش می پیچیدند و رها می کردند.

اگرچه این حصر اقتصادی با برنامه ریزی گروهی از نیک اندیشان قریش درهم شـکست و پیـامبر و هوادارانش بـعد از سه سال تبعید و رنج از شعب ابی طالب بیرون آمدند؛ اما حضرت خدیجه علیها السلام آن چنان دارایی خویش را در این راه مـصرف کرده بود که در خاتمۀ این وضع أسف بار گفت: از اموالم چـیزی نـمانده جـز دو پو.ست که یکی را هنگام استراحت زیرانداز و دیگری را رو انداز خود قرار می دهیم. به علاوه، این حبس توأم بـا آزار و شـکنجه چنان بر روح و روان حضرت خدیجه علیها السلام اثر گذاشت که سلامتی وی را در مخاطره افکند و چندی بـعد بـر اثـر بیماری درگذشت.[55]

«زید بن حارثه » از افرادی بودکه او را در ردیف اسیران به عنوان فروش به بازار عـکافا آوردند. برادرزادۀ حضرت خدیجه علیها السلام، «حکیم بن حزام» وی را از برده فروشان شام خرید وبه مـکه آورد و به عمه خود حـضرت خدیجه علیها السلام فروخت، این واقعه در زمان جاهلیت روی داد. وقتی حضرت خدیجه علیها السلام به افتخار همسری رسول خدا صلی الله علیه و آله درآمد، زید را به رسول اکرم صلی الله علیه و آله بخشید، پیامبر هم او را از قید بندگی آزاد ساخت و به فرزندی گرفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله به زیـد علاقه وافر داشت و «زینب بنت جحش» را که دختر عمۀ خودش بود و خواستگارانی بسیار داشت، به عقد ازدواج زید درآورد.[56]

رحلت و بعد از آن

ماه بعد از محاصرۀ شدیداقتصادی در شعب ابی طالب، و در سال دهم بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله حـامی صادق و همسر فداکار خود، حضرت خدیجه علیها السلام را از دست داد و چون چند روزی قبل از آن حضرت ابوطالب( نیز به سرای باقی شتافته بود، این سال را «عام الحزن» نامیدند. رحلت ایشان در دهم رمضان این سال بـرای پیـامبر ضایعه ای اندوهناک بود و بعد از این رویداد أسف بار خانه نشین گردید و کمتر از منزل بیرون می آمد.[57]

پیکر پاک این بانوی عالیقدر بعد از تشریفات شرعی در قـبرستان «حـجون » کـه امروزه به «مزار معلی» مـعروف گـردیده اسـت ، دفن گردید، در سال 727 هـ مسلمانان بر این مرقد منور، بارگاهی بنا کردند؛ ولی متأسفانه در 1344 هـ توسط فرقه ضالۀ وهابی تخریب گردید. بـعد از حـضرت خـدیجه، پیامبر همسرانی برگزید؛ ولی هیچ کدام نتوانستند جای وی را بـگیرند، مـاه ها بعد از فوت این زن، خواهرش «هاله» به مدینه آمد، پیامبر به محض شنیدن صدای او، به یاد خدیجه افتاد و با اشـتیاق بـه او خـوش آمد گفت، عایشه که ناظر این ماجرا بود نتوانست خـود را کنترل کند و از حسادت زنانه گفت: همیشه با حسرت و درد از عجوزه ای یاد می کنی، در حالی که او سال ها است مرده و خداوند بـهتر از وی را نـصیب شـما نموده است. نبی اکرم صلی الله علیه و آله با آن خوی ملکوتی، سعه صدر و شـکیبایی نـتوانست در برابر این یاوه گویی و عبارات سخیف خاموش بماند و ضمن اینکه آثار رنجیدگی در سیمای مبارکش آشکار گـردیده بـود، فـرمود:«صدَّقتنی اذ کذّبتم و آمنت بی اذ کَفَرتم؛[58] او هنگامی که شما مرا تکذیب می کردید، مـورد تـأیید و تـصدیق قرار داد و هنگامی که کافر بودید، به من ایمان آورد.»عایشه افزوده است: همواره با یـاد خـدیجه بـه پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله تقرب پیدا می کردم، روزی بانویی به محضر پیامبر آمد که از سوی آنـ رحـمت عالمین مرود لطف و احسان قرار گرفت، وقتی او رفت، عایشه علت این همه مـهربانیرا در حـق وی جـویا گردید، پیامبر فرمود: این زن در زمان حیات خدیجه علیها السلام به خانۀ ما می آمد و در ایمان ووفاداری بـه مـیثاق و عهد خویش استوار بود. هرگاه پیامبر گوسفندی راذبح می کرد، می فرمود: از گوشت آن برای دوسـتان خـدیجه بـفرستید؛ زیرا من به آشنایان او علاقه دارم. حتی در هنگام فتح مکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله مسیر را به گـونه ای تـعیین فرمودند که از کنار مزار حضرت خدیجه علیها السلام عبور نمایند.[59]

پی نوشت ها

[1] سیرۀ ابن هـشام، ج اول، ص 201؛ مـنتخب التـواریخ، محمد هاشم خراسانی، ص 82.

[2] الکامل فی التاریخ، عز‌ الدین‌ ابن‌ اثـیر، ج اول، ص 593.

[3] تذکره الخواص، سبط ابن جوزی، ص 170.

[4] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 21، ص 352؛ کحل البصر، محدث قمی‌، ص 70‌.

[5] خدیجه بـنت خـویلد، سید جعفر‌ حایری‌، ص 119‌.

[6] ریاحین الشریعه، شیخ‌ ذبـیح‌ الله مـحلاتی، ج 2، ص 207.

[7] خـیرات‌ حسان‌، محمد حسن خان اعتماد السلطنه، چ اول، ص 111؛ لغـت نـامه دهخدا، ج 7، ص 9609.

[8] بحار الانوار، ج 16‌، ص 79‌.

[9] مادر نمونه اسلام، غلامعلی رحیمیان، صص‌ 6 ـ 5.

[10] خـدیجه بنت خویلد، صص 56 و 119.

[11] شکوه زنـدگی، مـحمدتقی کمالی، صص 20 ـ 19.

[12] آخرین پیام آور، سید محمد صـادق موسوی گرمارودی، ج اول، صص 213- 212.

[13] اسد الغابه، ابن اثیر، ج 5، ص 537.

[14] الاستیعاب، ج 2، ص 720.

[15] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 14، ص 27؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج 5، ص 438.

[16] الفصول المهمه، ابن صباغ مالکی، ص 122.

[17] الانوار الساطعه من الغراء الطاهره، ص 7.

[18] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 131.

[19] همان، صص 53 – 52.

[20] همان، ص 302.

[21] فرازی از خطبه قاصعه نهج البلاغه.

[22] بحار الانـوار، عـلامه مـجلسی، ج 24، ص 316.

[23] همان، ج 44، ص 318.

[24] همان، ج 45، ص 6.

[25] همان، ح 27، ص 207.

[26] همان، ج 6، ص 75.

[27] زنان بزرگ صدر اسلام، علی محمد علی دخیّل، ج اول، صص 31- 29.

[28] کشف الغمۀ فی معرفۀ الائمۀ، محقق اربلی، ج اول، ص 509.

[29] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 16، ص 11.

[30] تنقیح المقال، علامه ممقانی، ج سـوم، فـصل النساء، ص 77.

[31] ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج 2، ص 209.

[32] زندگی دوازده امام، هاشم معروف حسنی، ج اول، صـص 44- 43.

[33] فـاطمه زهرا علیها السلام از ولادت تا شهادت، سید محمد کـاظم قـزوینی، ص 70.

[34] سـیمای فرزانگان، آیت الله جعفر سبحانی، ص 362.

[35] بانوی کربلا، دکتر بنت الشاطی، صص 33- 32.

[36] با استفاده از منابعی چون سیره ابن هشام، ج اول، صص 200- 199؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 16، ص 22؛ سفینه البحار، محدث قـمی، ج دوم، صـص 24- 23، ذیل خدج.

[37] حضرت خدیجه علیها السلام در پی جلوه ها و زیباییهایی ورای این آرایشها و زینتهای دنیوی بـود،

بـحار الانوار، علامه مجلسی، ص 10، عالم المرأه، موسسه البلاغ، صص 23- 22.

[38] شکوه زندگی، محمدتقی کمالی، صص 20- 19؛ پیامبر صلی الله علیه و آله، زین العابدین رهنما، صـص 200 - 199.

[39] بـحار الانوار، علامه مجلسی، ج 16، صص 21- 20.

[40] مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب مازندرانی، ج اول، ص 41.

[41] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 16، ص 19.

[42] فروغ ابدیت، جعفر سـبحانی، ج اول، ص 196.

[43] مـروج الذهب، مسعودی، ح 2، ص 278؛ طبقات کبری، ابن سـعد، ج اول، صـص 130 - 129.

[44] تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، آیتی، ص 69؛ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج اول، ص 192.

[45] زندگی دوازده امام، هاشم معروف حـسینی، ج اول، ص 47.

[46] تاریخ یعقوبی، ج اول، ص 375، تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، ص 70.

[47] سفینۀ البحار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 23.

[48] بحار الانوار، علامه مـجلسی، ج 22، ص 167؛ مـرآه الحـرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ص 189.

[49] تاریخ پیامبر اسـلام صلی الله علیه و آله، آیـتی، ص 90؛ تاریخ طبری، محمد بن جـریر طـبری، ح 2، صـص 53- 52.

[50] بحار الانوار، عـلامه مـجلسی، ج 16، ص 10؛ مناقب ابن شهر آشـوب، ج 2، ص 180؛ نـهج البلاغه، خطبه قاصعه.

[51] صف/ 10، 11.

[52] امالی، شیخ طوسی، ج 2، ص 82.

[53] سیری در سیرۀ نبوی، شهید مطهری، ص 248.

[54] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 19، ص 63.

[55] ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ح 2، ص 211؛ تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 2، ص 79؛ سیره ابن هشام، ج اول، ص 374.

[56] مـجمع البـیان، طبرسی، ج 8، ص 336؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج 2، ص 225؛ طبقات، ابن سعد، ح 3، ص 28.

[57] اعلام الوری، طبرسی، صص 63- 62؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 19، ص 21؛ خدیجه بنت خویلد، شیخ جعفر حائری، ص 91.

[58] کشف الغمه، محقق اربـلی، ح 2، ص 72؛ بـحار الانـوار، علامه مجلسی، ج 16، ص 8.

[59] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18، ص 108؛ ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ح 2، ص 206؛ پیغمبر و یـاران، مـحمدعلی عـالمی، ح 2، ص 253؛ دائره المعارف تشیع، ج 7، ص 98