قیام مردمی زنگ فرار شاه را به صدا درآورد؛ به مناسبت 26 دی ماه 1357سالروز فرار شاه معدوم

15 Jan 2016
کد خبر : 6719708
تعداد بازدید : 2933

سال ها آگاهی بخشی وتلاش و افشاگری امام، احیای نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۶ را به همراه داشت هرچند شاه تمام تلاش خود را برای ساقط کردن این نهضت به اتکای قدرتهای خارجی ازجمله آمریکا انجام داد ولی راه به جایی نبرد خصوصا اینکه این تلاش ها با اشتباهات فاحشی همراه شد که به فاصله ۵ماه مانده به پیروزی انقلاب با درهم شکستن هیمنه شاه ، زمینه فرار وی را فراهم آورد.

قیام مردمی زنگ فرار شاه را به صدا درآورد

همانگونه که تایید و حمایت مردمی می تواند عامل بقاء وادامه حکومتی باشد به همان اندازه هم عدم رضایت آنان میتواند عاملی در جهت زوال و سرنگونی آن حکومت باشد.

با شکل گیری نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی در اوایل دهه چهل شمسی، سیر حوادث به گونه ای بود که به رغم نوسانات روبنایی، هرگز به سمت تحکیم پایه های قدرت پهلوی دوم پیش نرفت هرچند سرکوبگری شاه در بدو نهضت توانست با زهر چشم گرفتن از لیبرال هایی چون جبهه ملی ونهضت آزادی آنان را به انزوا بکشاند اما فشار ها برامام نتیجه معکوس داشت وادامه رفتارهای اسلامی و ضد انسانی رژیم، ایشان را در مسیر خود مصمم تر می ساخت.

بدین ترتیب سال ها آگاهی بخشی وتلاش و افشاگری امام، احیای  نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۶ را به همراه داشت هرچند شاه تمام تلاش خود را برای ساقط کردن این نهضت به اتکای قدرتهای خارجی ازجمله آمریکا انجام داد ولی راه به جایی نبرد خصوصا اینکه این تلاش ها با اشتباهات فاحشی همراه شد که به فاصله ۵ماه مانده به پیروزی انقلاب با درهم شکستن هیمنه شاه ، زمینه فرار وی را فراهم آورد.

فرار شاه ازایران در حالی رخ داد که وی دارای ارتش نیرومند و پلیس قوی بود و مهمتر اینکه خود وی مورد اعتماد دول قدرتمندی چون آمریکا و انگلیس قرار داشت. اینکه چرا شاه با تمام این امکانات فرار را بر قرار ترجیح داد جای سوال است! پاسخگویی به این سوال از چند منظر امکان پذیر است که ما در این میان فقط به نقش مردم و برخی حوادثی که در این قضیه موثر بودند اشاره می نماییم.

حادثه اول، قیام ۱۹ دی ماه سال ۵۶

اولین حادثه ای که میتوان مطرح نمود قیام ۱۹ دی ماه ۱۳۵۶ است که سر سلسله راهپیمایی ها و تظاهراتها بر علیه رژیم پهلوی شد وتا پیروزی انقلاب ادامه پیدا کرد.

این قیام در اعتراض مردم قم به نگارش مقاله توهین آمیزی بود که در روزنامه اطلاعات ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ به چاپ رسید. این مقاله با دستور ساواک به قلم رشیدی مطلق، به مناسبت کشف حجاب و نزدیکی سال گشت انقلاب سفید در ۱۷ دی ماه ۵۶ با عنوان توهین آمیز”ایران واستعمار سرخ وسیاه” به چاپ رسید که با بیانی تحقیر کننده از آیت الله خمینی با القابی نظیر سمبل ارتجاع سیاه، عامل استعمار، غیر ایرانی و سید هندی مرتبط با انگلیسی یاد شده بود.

 

رژیم شاه با نوشتن این مقاله، بزرگترین اشتباه سیاسی – تاریخی خود را مرتکب شد که این اشتباه نقطه عطفی در تعمق گسترش نهضت اسلامی گشت.

با توزیع روزنامه اطلاعات در قم خبر اهانت به امام وروحانیون، موجی از اعتراض را به وجود آورد که منجر به راهپیمایی ۱۹ دی شد در این اعتراض و را هپیمایی ۷ نفر به شهادت رسیدند و ۱۳-۱۶ نفر زخمی شدند.

این واقعه سر آغاز تظاهراتی بود که هر چهل روز یکبار به رسم شیعیان برای یاد بود شهدای تظاهرات قبل بر پا می شد و هر بار با کشته شدن عده ای دیگر مراسم یاد بود آن ها در چهل روز بعد ، حوادث تازه را پدید می آورد و خشم وانزجار مردم را ازشاه و رژیمش بیشتر می کرد.

حادثه دوم ، ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ ( جمعه سیاه)

گسترش تظاهراتها و راهپیمایی ها، شاه را به این فکر انداخت که با روی کار آوردن دولت شریف امامی اوضاع را آرام نماید، به همین خاطر دولت جدید، برنامه ای مبتنی بر آشتی ملی و احترام به شعائر مذهبی و اصول قانون اساسی و مبارزه با فساد را مطرح نمود اما با تمام این برنامه ها، این دولت نیز نتوانست کاری ازپیش ببرد.

در ۱۶ شهریور که شاه از گسترش تظاهراتهای مردم نگران شده بود، از دولت خواستار مهار راهپیمایی ها شد، دولت هم بنا به درخواست شاه و برای کنترل اوضاع، حکومت نظامی را در تهران ویازده شهر دیگر اعلان کرد ولی این تصمیم صبح روز بعد یعنی ۱۷ شهریور که اکثر مردم بدون اطلاع از برقراری حکومت نظامی طبق وعده  روز قبل برای تجمع در میدان ژاله از خانه خارج شده بودند اعلام شد و نظامیان در مواجه با اجتماع مردم در میدان ژاله به سوی آنان آتش گشودند و در این در گیری نزدیک به دو ساعت، صدها نفردر خاک وخون غلتیدند.

 

این فاجعه یکی از وقایع مهم دوران انقلاب بود که موج اعتصابات و تظاهرات وسیعتری را به دنبال داشت و انعکاس آن در سطح جهانی، موقعیت بین المللی رژیم را به شدت تضعیف کرد. بعد از ۱۷ شهریور مقطع جدیدی در مبارزه آغاز شد که به تدریج با اعتصابات عمومی همراه بود از جمله اعتصاب کارکنان شرکت نفت که اقتصاد کشور را با بحران جدی مواجه نمود.

حادثه سوم، تظاهرات مردم در روز تاسوعا و عاشورای حسینی

طی محرم سال ۱۳۵۷ همزمان با تاسوعا وعاشورای حسینی، تهران ضربه نهایی خود را بر رژیم وارد نمود. پس از آن بود که شاه نا امید از تمام دسیسه ها و راهکارهای ار بابان آمریکایی خود توشه عزیمت بربست.

در ۱۹ آذرماه ۱۳۵۷ تظاهرات بزرگی همزمان با تاسوعا وعاشورای حسینی علیه رژیم پهلوی با پیام دعوت امام خمینی به وقوع پیوست. سازماندهی فوق العاده تظاهرات و کمیت حاضرین دو نکته ای بود که بیش از سایر مسائل، توجه محافل جهانی را به خود جلب می کرد.

امام به این مناسبت در پیام مهمی اعلام کردند: “به عموم مردم ایران صمیمانه درود می فرستم این تظاهرات راه عذر و بهانه را بر همه کس و همه دولتها سلب کرد و آنها دیگر نمی توانند ادعا کنند که شاه قانونی است”.

 

در این میان شاه که از دولت شریف امامی نتیجه ای ندیده بود استفاده از یک دولت سرکوبگر نظامی را تنها راه حل برای نجات ازاین بحران دید غافل از اینکه دولت ازهاری خود هیزمی بر آتش دل مردم خواهد بود که شعله های آن را برافروخته تر می نماید واین دولت که شانس بقای رژیم شاه بود با بن بست مواجه شد .

حادثه چهارم،کنفرانس گوادلوپ

آخرین حادثه موثر در فرار شاه، نشست گوادلوپ بود که تشکیل این کنفرانس خود به گونه ای نتیجه اعتراضات و اوضاع بحرانی ایران در آستانه انقلاب بود.

شاه که با مشاهده تداوم تظاهراتهای مردمی، خودش را در انزوا و شکست خورده می دید، پیش از فرار، درگاه آمریکا را یگانه بقای  خود دانست و چشم انتظار کمکی معجزه وار از جانب کارتر بود که بتواند امواج کوبنده انقلاب را آرام سازد، غافل از اینکه اگر آمریکا به واقع قدرتی در برابر خواست امام و مردم داشت اصولا اجازه نمی داد که کار به اینجا برسد، به هر صورت شاه به این امر امیدوار بود که آمریکا هنوز در مقابل مردم دست خود را بالا نبرده است که همین امید واهی نیز با نشست گوادلوپ به یاس مبدل شد.

گوادلوپ نام جزیره ای کوچک در شرق کارائیب و غرب اقیانوس اطلس است که در مقطع اوج گیری نهضت اسلامی در تاریخ ۱۴ الی ۱۷ دی ماه ۱۳۵۷ میزبان سران چهار کشور بود که در آن به بررسی رویدادهای ایران وآینده آن پرداخته شد.

در این کنفرانس که جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، هلموت اشمیت صدر اعظم اسبق آلمان غربی، جیمز کالاهان نخست وزیر انگلستان و ژیسکار دستفن رئیس جمهور وقت فرانسه، حضور داشتند با هدف تضمین و ادامه منافع خود در ایران به تبادل نظر پرداختند.

در این جلسه عنوان شد که به علت وضعیت حاکم بر ایران، دیگر امکان حمایت از شاه وجود ندارد و وی  دیگر قادر به ماندن و ادامه حکومت نیست چراکه مردم ایران به هیچ وجه خواهان او نیستند. به علاوه دولت یا دولتمندان دیگری بر جای نمانده تا حاضر به همیاری و همکاری با او باشند، بدین ترتیب باید برای ارتباط با رژیم بعدی که بر سر کار می آید برنامه ریزی کنند.

از سوی دیگر هر نوع امکان موفقیت شاه نیز منتفی است وبه ناچار باید وی تصمیم می‌گرفت در ایران بماند یا به یک مرخصی اجباری که منجر به پایان سلطنتش می گردد، برود. در واقع آمریکا به جهت مخالفتهای روز افزون و همه جانبه مردم دیگر نمی توانست از شاه حمایت نماید.

شاه که آخرین روزنه امید خود را بر باد رفته میدید و از سوی دیگر از دولت نظامی ازهاری هم مایوس شده بود به رهبران ملی روی آورد و با تشکیل دولت توسط بختیار ورای اعتماد گرفتنش از مجلس، کوله بار سفر خود را بست و پس از سال ها ظلم و جنایت در حق مردم به همراه همسرش در ۲۶ دی ماه ایران را به سمت مصر ترک کرد.

در خاتمه کلام می توان به این نکته اشاره نمود، آنچه که در تمام حوادث مطرح شده نمود بارزی داشت، حضور پررنگ مردم در اعتراض به اقدامات شاه و رژیم پهلوی بود. اگر تا قبل از راهپیمایی عاشورای حسینی، شاه و اربابان وی به بهانه های مختلف از قبول این واقعیت که شاه ورژیمش منفور ملت ایران بوده  و جایگاهی در این میان ندارند، سر باز میزدند  با راهپیمایی میلیونی مردم در روز عاشورا، مهر تاییدی بر حکومت نامشروع و غیر قانونی و منفور پهلوی زده شد.

همانگونه که تایید و حمایت مردمی می تواند عامل بقاء وادامه حکومتی باشد به همان اندازه هم عدم رضایت آنان میتواند عاملی در جهت زوال و سرنگونی آن حکومت باشد.

بدین ترتیب نقش اراده و خواست مردم و هم چنین حمایت وحضور به موقع آنان در صحنه های مختلف و حساس را نمی توان نادیده گرفت چراکه اینان می توانند وقایع و حوادث بزرگی را در مقاطع مختلف تاریخ رقم زنندکه جهانیان را در بهت وحیرت فرو برند .به واقع  فرار شاه و پیروزی انقلاب اسلامی سندی بر این ادعاست.