بازخوانی قیام مردم قم در 19 دی 1356 - دانشکده فنی و منابع طبیعی تویسرکان
بازخوانی قیام مردم قم در 19 دی 1356
«من متحیرم که این فاجعه را، این فاجعه بزرگ را، به کی باید تسلیت بگویم؟ آیا به رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله- و به ائمه معصومین- علیهم السلام- به حضرت حجت- سلام اللَّه علیه- تسلیت بگویم؛ یا به امت اسلام، به مسلمین، به مظلومین در تمام اقطار عالَم تسلیت بگویم؛ یا به ملت مظلوم ایران تسلیت بگویم؛ یا به اهالی محترم قم، داغدیدهها، تسلیت بدهم؛ یا به پدر و مادرهای مصیبت دیده تسلیت بدهم؛ یا به حوزههای علم و علمای اعلام تسلیت بگویم؟ به کی باید تسلیت گفت و از کی باید تشکر کرد در این قضایا که برای اسلام پیش میآید و این ملت بیدار ایران در مقابل این مصیبتها استقامت میکند، کشته میدهد، هتک میشود. بیجهت و بدون هیچ مجوّزی مردم را به مسلسل بستند ...»1
پس از واقعه 19 دی ماه 1356 در قم، امام خمینی در سخنرانی آتشین خود در مسجد شیخ انصاری نجف به حکومت شاهنشاهی حمله می کنند و پس از انتقادهای فراوان، وعده پیروزی می دهند: «هیچ اشکالی نیست که بعد از اینکه ملتها بیدار شدند و بعد از آنکه حتی زنها قیام کردند بر ضد دولت و بر ضد این جباران، یک همچو ملتی پیروز میشوند ان شاء اللَّه.»2 امام در این سخنرانی نه تنها وعده نصرت و پیروزی می دهد بلکه 13 ماه قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه 57 و 14 سال پس از حوادث خونین 15 خرداد 42، شاه را مسبب همه این اتفاقات می داند و وی را به شدیدترین حالت ممکن آماج حملات قرار می دهد: «در زمان شماها هم که مبتلای به این شاخدار بیعقل شدید، گمان نکنید که یک تفنگ [تیر] انداخته بشود در ایرانْ طرفِ یک آدمْ بدون اذن شاه. هیچ همچو گمانی نکنید که رئیس نظمیه قم، رئیس سازمان قم، پلیس قم، یک همچو جرأتی داشته باشد که تفنگ بزند و مردمکشی کند. هیچ، گمان این مطلب را هیچ عاقلی نباید ببرد. تمام اینها گزارش داده میشود که وضع این طور است، و تصریحاً خود این خبیث باید دستور بدهد که بزنید. 15 خرداد را خود این خبیث از قراری که گفتند در طیاره، در هلیکوپتر، چرخ میزد[ه] و فرمان میداده. فرمان میداده که به لشکرهای خارجه دنیا! لشکرهایی که هجوم آوردند به ایران، به آنها حمله کنند!»3
اما حادثه 19 دی ماه 1356 قم چگونه به وقوع پیوست؟ این اتفاق که جرقه ای مهم بر آتش زیر خاکستر مردم ایران در برخاستن علیه حکومت شاهنشاهی بود، بر اثر چاپ مقاله ای در روزنامه اطلاعات رخ داد. مقاله ای که در 17 دی ماه 1356 به قلم نویسنده ای با نام مستعار "احمد رشیدی مطلق" در صفحه 7 این روزنامه به نمایش در آمد. مقاله ای که با انتشار آن حکومت شاهنشاهی که گمان می برد در اوج قدرت و به قول کارتر رئیس جمهور وقت ایالات متحده «جزیره ثبات» است در سراشیبی سقوط و زوال قرار گرفت تا جای خود را به انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی دهد.
با وجود آنکه شاه دهه 1350 را با جشنهای شاهنشاهی که مظهر و نماد قدرت و مشروعیت سیاسی وی بود، آغاز کرد و نیمه اول دهه را نیز بدون حادثه خاصی پشت سر گذاشت، اما از اواسط سال 1355، شاه تحت فشار افکار عمومی جهان مبنی بر عدم رعایت حقوق بشر در ایران، از شدت اختناق و سرکوب کاست و فضای سیاسی را باز نمود. البته در ایجاد فضای باز سیاسی علاوه بر تحولات بینالمللی (مانند پیروزی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا) تحولات اجتماعی، سیاسی جامعه و وضعیت جسمانی خود شاه نیز مؤثر بوده است.4 در دوران اوجگیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاه، چند حادثه به گسترش دامنه مبارزات و تعمیق آن کمک مؤثری کرد. سخنرانی روشنفکران در انجمن های ادبی، نامههای سرگشاده آنان، اعلامیههای علما در مخالفت با عملکرد شاه و تظاهرات دانشجویان ایرانی در امریکا به هنگام مسافرت شاه به آن کشور و مهمتر از همه رحلت مشکوک آیتالله مصطفی خمینی در اول آبان 1356 بود. رحلت ایشان موجی از انزجار از رژیم در نزد پیروان امام ایجاد کرد. زیرا آنان رژیم و در نهایتشاه و ساواک را مسئول اصلی قتل معرفی میکردند. البته چنین تحلیلی مبتنی بر عملکردهای ساواک در قتل مرموز چهرههای مخالف در گذشته بوده است. چنین ذهنیتی نیز با رحلت مشکوک جهان پهلوان تختی - دیماه سال1347 - و دکتر علی شریعتی - خرداد سال1356 - در مردم پیدا شده و رحلت حاج آقا مصطفی به آن تشکیک دامن زد. مجلس ترحیم ایشان در شهرهای مختلف ایران بویژه تهران و قم - در فضای باز سیاسی - به مجلس تجلیل از امام خمینی(س) و کانون مخالفت علنی با رژیم تبدیل شد. این نوع مجالس ترحیم نه تنها از طرف روحانیون بلکه از جانب نیروهای روشنفکر مخالف نیز برگزار گردید.5 اما مهمترین این مجالس بدون شک چهلم آقا مصطفی خمینی در مسجد ارک تهران است که با واقعه بسیار تاثیرگذاری همراه بود. در این مجلس، حسن روحانی سخنران مراسم با مقایسه داستان ذبح حضرت اسماعیل توسط حضرت ابراهیم و مقایسه آن با حضرت امام و آقا مصطفی، آیت الله خمینی را "امام" نامید.
امام خمینی(س) رهبر در تبعید نهضت، که با هوشیاری و تیزبینی ویژه خود مسائل ایران و تحولات بینالمللی را دنبال میکرد، به محض بروز شکاف بین رژیم شاه و حامیان خارجیش و ایجاد فضای باز سیاسی و تشدید بیماری شاه، با پیامهای پی در پی خود مردم را به هوشیاری و استفاده از فرصتهای پیشآمده دعوت میکرد. ایشان به خوبی میدانستند که فشارهای بینالمللی، موقتی و گذرا است و مسافرت شاه در آبان ماه 1356 به امریکا و دیدار جیمی کارتر رئیس جمهور دموکرات امریکا از ایران در دی ماه همان سال به قوت این تحلیل امام میافزود.6 در همین زمان، شاه، سرمست از غرور، برای تسریع این روند و درهم شکستن آخرین مقاومت ها، فرمان حمله به آخرین دژ انقلابیون را صادر کرد. به دنبال شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی در آبان ماه 1356 در نجف اشرف و برگزاری مجالس سوگواری از سوی طرفداران امام و مخالفان شاه، رژیم پهلوی دریافت جایگاه و موقعیت امام خمینی در میان مبارزان و اطرافیان وی بیش از پیش تحکیم یافته و به همین دلیل، درصدد برآمد تا با درج مقاله توهینآمیز در روزنامه اطلاعات، جایگاه ایشان را به گمان خود متزلزل کند.7
اکبر هاشمی رفسنجانی در این باره می نویسد: «برای ترور فیزیکی، نور چشم امام حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه 1356 نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقالهای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند که به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد.»8
اما چاپ این مقاله هم زمان با اتفاقات دیگری بود که به طرز عجیبی از چشم اکثر تاریخ نگاران پنهان مانده است. روزهای 13 و 14 دی 1356 مصادف است با برگزاری کنگره فوق العاده حزب رستاخیز ملت ایران در ورزشگاه دوازده هزار نفری آزادی. کنگره ای که در آن جمشید آموزگار، نخست وزیر وقت، به دبیری کنگره انتخاب می شود و عکس وی در حالی که دبیر پیشین دست وی را به نشانه پیروزی بالا برده است بر صفحه اول همه روزنامه های رسمی کشور نقش می بندد. آموزگار در نطق خود در این کنگره صحبتهایی بر زبان می آورد که مقاله چند روز بعد روزنامه اطلاعات دقیقا در مسیر این گفته هاست. روزنامه کیهان در شماره 10357 در صفحات ویژه کنگره فوق العاده حزب از قول آموزگار می نویسد: «جنبش رستاخیز هرگونه توطئه استعمار را محکوم می کند ... میان منافع ملی ما و منافع ارتجاع تضادی آشکار به وجود آمده است ... نفع استعمار در این است که دانشگاه ها و مدارس ما به آشوب کشیده شوند ... آنان که با نقاب و بی نقاب به حمله و گریز می پردازند حرف منطقی ندارند ... با ابتکار شاهنشاه ما بی نظیر ترین پدیده تاریخی یعنی انتقال ثروت بدون خونریزی و جنگ صورت گرفت ... هیچ ایرانی شرافتمندی مایل نیست چرخ زمان به عقب برگردد و ما دوباره اسیر و برده باشیم ...»9 این سخنان در حالی بیان می گردد که پس از 14 سال و در آستانه سالگرد انقلاب سفید شاه باز هم صحبت های مسئولان حکومتی در تقدیر از این انقلاب اوج گرفته است و این بار مانع اصلی در مقابل انقلاب استعمار شناخته می شود. استعمار کلید واژه اصلی این کنگره و حمله به آن است. چنانکه در قطعنامه این کنگره چنین آورده می شود: «ملت ایران می داند که استعمارگران نیروهای خود را بر ضد ملتهای جهان سوم بسیج کرده اند ... ماشین تبلیغاتی استعمارگران و باندهای مشترک استعمارگران سرخ و سیاه بر ضد وحدت و تمامیت ما تبلیغ و اقدام می کنند، بر ضد نظام شاهنشاهی ما که مظهر پیوستگی ملی و پاسدار روح و فرهنگ ایرانی ماست سخن می گویند. در راه تفرقه جامعه ایرانی می کوشند و با توطئه بر ضد دانشگاه ها و مراکز آموزشی ما را از دست یابی به تکنولوژی ملی و گسترش دانش و پژوهش باز می دارند.»10 و تاکید بر استعمار سرخ و سیاه در قطعنامه پایانی همان است که احمد رشیدی مطلق در مقاله روزنامه اطلاعات به آن تاکید می کند: «ایران و استعمار سرخ و سیاه»11
شش روز پس از اینکه جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا تهران را ترک کرد، مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به دستور شاه در روزنامه اطلاعات درج شد، و دو روز بعد 19 دی 1356 محمدرضا پهلوی به منظور انجام هماهنگی هایی در سطح منطقه برای دیدار و گفتگوی یک روزه با انور سادات وارد «اسوان» شد و روز بعد مصر را به قصد به عربستان سعودی و مذاکره با ملک خالد، ترک کرد. شاه، خرسند از اطمینان خاطری که با حضور کارتر در تهران به وی داده شد و مأموریت مذاکره و هماهنگی با برخی از سران منطقه، که بر عهدهاش محول گردید، دستور تهیه مقالهای آتشبار را میدهد. این مأموریت به عهده امیر عباس هویدا، نخستوزیر تازه برکنار شده و وزیر دربار نهاده شد. در این میان نقش ساواک، آمادهسازی و تدوین اطلاعات موجود از امام خمینی در پرونده ساواک بوده است که برخی در این خصوص از پرویز نیکوخواه نام میبرند. در این میان آنچه را نیز که «مقام عالی رتبه امنیتی» در گفتگو با دکتر عباس میلانی، و همچنین آن «مسئول ساواک» در گفتگو با دکتر احسان نراقی اظهار داشتهاند نشاندهنده آن است که شاه به سازمان اطلاعات و امنیت دستور داده است تا آگاهیهای موجود در پروندهای که از امام در آرشیو ساواک نگاهداری میشود را در اختیار هویدا قرار دهد. هویدا نیز وظیفه تهیه مقاله را به دفتر مطبوعاتی خود واگذار میکند. بنابر آنچه از احمدعلی مسعود انصاری نقل شد، هنگامی که هویدا از نخستوزیری به دربار آمد، تیم دفتر مطبوعاتی خود را نیز بدانجا منتقل کرد. مسوولیت دفتر مطبوعاتی هویدا با فرهاد نیکوخواه بود. به نوشته انصاری نامه یاد شده قطعاً به وسیله نیکوخواه تهیه شده است. میلانی نیز از تهیه مقاله توسط دو نفر از همکاران هویدا سخن میگوید. شک نیست که مقاله 17 دی 56 به اهتمام یک «تیم» و نه یک نفر نهاده شد. تیمی مرکب از چند نفر که البته مسوولیت آن را فرهاد نیکوخواه عهدهدار بود ... فرهاد نیکوخواه که مشاور مطبوعاتی امیرعباس هویدا، نخستوزیر بود، به سال 1307 متولد شد. وی متأهل و دارای لیسانس حقوق بود و مدتها با روزنامه اطلاعات همکاری داشت13 و طی سالهای 1326 تا 1329 عضو «گروه ناسیونالیستهای انقلابی(گنا)» بوده است و نشریه «جامجم» را منتشر میکردند ... پس از صدور دستور شاه مبنی بر تهیه مقاله علیه آیت الله خمینی، بنا به آنچه میلانی نوشته است «هویدا هم بلافاصله کار تهیه مقاله را به دو نفر از همکارانش محول کرد.» مقاله مذکور دستپخت مشترک نیکوخواه و تیماش بود که ظرف مدت یکی، دو روز آماده شد.14 داریوش همایون نیز به آماده سازی مقاله از سوی دفتر مطبوعاتی هویدا صریحا اشاره دارد و نه ساواک. بدینترتیب میتوان یقین کرد که دستور شاه به منظور تهیه و تدارک مقاله، یک روز پس از ترک تهران از سوی جیمی کارتر، یعنی در 12 دی ماه، صادر شده است. از محتوای مقاله نیز کاملا پیداست که تیم دست اندر کار آماده سازی مقاله، به اطلاعات سری و محرمانهای که قاعدتا در آرشیو ساواک موجود بود، دسترسی داشته است. اطلاعاتی که به اهتمام پرویز نیکوخواه آماده شده و در اختیار تیم قرار گرفته است...15 البته محافل مطبوعاتی آن را به داریوش همایون، وزیر اطلاعات وقت نسبت می دهند. وی در خاطرات خود می گوید: «مقاله از وزارت دربار سرچشمه می گرفت. این مطلب که شاه روایت اولیه مقاله را نپسندید و گفت باید تندتر بشود، درست است»16
مقاله مزبور، به مناسبت روز کشف حجاب و نزدیکی سالگشت انقلاب سفید در 17 دیماه 1356 در روزنامه اطلاعات چاپ و منتشر شد. محتوای مقاله درباره انقلاب شاه و مردم و معرفی مخالفان آن تحت عنوان عوامل «استعمار سرخ و سیاه» بوده است. نویسنده سعی کرد رابطه نامرئی بین آن دو استعمار را روشن کرده و به مردم معرفی کند. نگارنده مقاله در عین حال که آگاهانه روحانیون را به عنوان ارتجاع سیاه، مورد توهین و حمله قرار داده بود؛ آنان را عاملی در دست مالکان، برای ایجاد مشکل در راه پیشبرد انقلاب سفید و ناپایدار ساختن ثبات سیاسی کشور معرفی کرده است. اما به طور زیرکانه سعی نموده خط فاصلی بین روحانیون تندرو مخالف با روحانیون طرفدار رژیم و محافظهکار بکشد و با معرفی عده معدودی از آنان به عنوان مخالفان اصلاحات، اختلاف درون گروهی روحانیون را برجسته ساخته و از همبستگی گروهی آنان ممانعت به عمل آورد.17 در قسمتهایی از مقاله می خوانیم: «استعمار، سرخ و سیاهش، کهنه و نویش روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اینکه خصوصیت ذاتی آنها همانند است خیلی کم اتفاق افتاده است که این دو استعمار شناخته شده تاریخ با یکدیگر همکاری نمایند مگر در موارد خاصی که یکی از آنها همکاری نزدیک و صمیمانه و صادقانه هر دو استعمار را در برابر انقلاب ایران به خصوص برنامه مترقی اصلاحات ارضی در ایران است ... سرآغاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه 2520 (1340) شاهنشاهی استعمار سرخ و سیاه ایران را که ظاهرا هر کدام در کشور ما برنامه و نقشه خاصی داشتند با یکدیگر متحد ساخت که مظهر این همکاری صمیمانه در بلوای روزهای پانزدهم و شانزدهم خرداد ماه 2522 (1342) در تهران آشکار شد. ... مالکان که برای ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزیر، از روضه خوان تا چاقو کش را در اختیار داشتند وقتی با عدم توجه عالم روحانیت و در نتیجه مشکل ایجاد موج علیه انقلاب روبرو شدند و روحانیون برجسته حاضر به همکاری با آنها نشدند درصدد یافتن یک (روحانی) برآمدند ... مردی که سابقه اش مجهول بود و به قشری ترین و مرتجع ترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالی مقام کشور با همه حمایت های خاص موقعیتی به دست نیاورده بود در پی فرصت می گشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند. ]امام[ روح الله خمینی عامل مناسبی برای این منظور بود و ارتجاع سرخ و سیاه او را مناسب ترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران یافتند و او کسی بود که عامل واقعه ننگین روز پانزده خرداد شناخته شد. ... آنچه مسلم است شهرت او به نام غائله ساز پانزده خرداد به خاطر همگان مانده است کسی که علیه انقلاب ایران و به منظور اجرای نقشه استعمار سرخ و ساه کمر بست ...»18
با توزیع روزنامه اطلاعات در شهر قم، خبر اهانت به امام و روحانیون به سرعت در محافل علمی و مذهبی حوزه پیچید... تعدادی از فضلا و اساتید شب هفدهم دی به دعوت سید حسین موسوی تبریزی در منزل آیتالله نوری همدانی نشست اضطراری پیرامون مقاله چاپ شده و اهانت به روحانیون و امام تشکیل دادند. از افراد شرکتکننده در این جلسه حساس، که گردانندگان اصلی و تصمیمگیرندگان وقایع چند روز بعد قم بودند، میتوان از حسین نوری همدانی، محمدعلی گرامی، یوسف صانعی، وحید خراسانی، سیدحسین موسوی تبریزی، جعفر سبحانی، ناصر مکارم شیرازی، محمد مؤمن، سیدحسن طاهری خرمآبادی، محمد محمدی گیلانی، علی مشکینی، شاکری تهرانی، محمد یزدی و چند تن دیگر نام برد. در این جلسه دو پیشنهاد مهم مطرح شد... یک نظر این بود که کلاس های درس حوزه و مدارس مذهبی قم تعطیل نشود بلکه اساتید در کنار دروس فقهی چند دقیقهای پیرامون فاجعه توهین به روحانیت و امام صحبت کنند و با بحث کلاسی، طلاب را نسبت به ماجرا و وظایف خود روشن و آگاه سازند. این نظر که از جانب مکارم شیرازی و وحید خراسانی مطرح شده بود توسط اکثریت شرکتکنندگان رد شد... نظر دوم، که از جانب اکثریت حضار مطرح شده بود، خواهان تعطیلی کلاس های درس و نماز جماعات در روز هجدهم دی ماه به نشانه اعتراض بود. چند تن از فعالان جلسه از جمله موسوی تبریزی، طاهری خرمآبادی، مؤمن، نوری همدانی و یزدی مامور ابلاغ تصمیم جلسه به آیات عظام محمدرضا گلپایگانی، سیدکاظم شریعتمداری، شیخ مرتضی حائری و سیدشهابالدین نجفی مرعشی شدند. مراجع بدون هیچگونه مقاومتی تصمیم جلسه مبنی بر تعطیلی کلاس های درس را پذیرفتند... به هر حال، صبح روز هیجدهم دی ماه کلاسهای درس حوزه به طور هماهنگ تعطیل و راهپیمایی حدود دویست نفر از طلاب با راهنمایی مدیران مراسم از جلوی مدرسه خان به سوی منازل آیات عظام آغاز شد. در بین راه مدرسه خان تا بیت آیتالله گلپایگانی - اولین مکان تجمع اعتراضآمیز تظاهرکنندگان - تعدادی از مردم غیرروحانی از طبقات مختلف به صف راهپیمایی پیوستند و جمعیتی در حدود پانصد نفر را تشکیل دادند. آیتالله گلپایگانی در یک سخنرانی، ضمن اعلام مواضع مخالفتآمیز علما درباره اصلاحات شاه، وحدت کلمه و اجتناب از تفرقه و اختلاف را توصیه نمودند. ایشان در قسمتی در سخنرانی خود گفتند: مدتی است که به دین و روحانیت جسارت میکنند دستگاهها میگویند روحانیت با ما بودند در صورتی که همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و این را همه میدانند و حالا هم مخالف هستیم بعدا هم مخالف خواهیم بود ... باید متحد باشید اختلاف را کنار بگذارید اختلاف بین ما از آمدن کارتر زیانآورتر است، آنها از اختلافات ما استفاده میکنند ... درسها را تعطیل کردیم ولی نباید که به همین جا اکتفا کنیم. تظاهرکنندگان پس از استماع سخنان ایشان به طرف منزل آیتالله شریعتمداری به راه افتادند. ظاهرا در مسیر منزل این دو، از جانب نیروهای انتظامی موانعی ایجاد شد، اما راهپیمایی جنبه خشونتآمیز پیدا نکرد. آیتالله شریعتمداری هم در یک سخنرانی کوتاه، خواستار مجازات نویسنده مقاله شد و طلبهها را به اتحاد دعوت کرد. ایشان در قسمتی از بیانات خود گفتند: باید این شخص که توهین کرده مجازات شود. ما اقدام میکنیم حرف ما را گوش نمیدهند؛ ولی این را بدانید اینها به ضرر خودشان است چون همه مردم ایشان (خمینی) را میشناسند ولی شما آرام باشید و متحد باشید، معلوم میشود شما ما را قبول دارید که به اینجا آمدید؛ پس بگذارید ما با آقایان مشورت کنیم تا ببینیم چه باید کرد... پس از پایان سخنرانی، مراسم بعدازظهر در حسینیه آیتالله نجفی مرعشی تعیین شد. ایشان نیز ضمن اشاره به سوابق آشنایی خود با امام و رد اتهامات مقاله گفتند: من در مدت عمرم این مصیبت هایی که در این قرون اخیر عالم روحانیت دید و ما متاثریم در عمرم ندیده بودم. الآن در حدود هشتاد سالم هست من خدا گواه هست که من یک همچون مصائبی که متوجه به روحانیت باشد، هیچ یاد ندارم ... کجا یک همچو چیزی هست؟ در تمام این ممالک راویه دنیا ببینید نسبت به روحانیت یک همچو حرکاتی هست؟ اگر شما پیدا کردید در یکی از روزنامههای خارجی که یک عالمی از علمایشان یک کشیشی به یک خاخامی به چه به یک معبدی! مثلا روحانیت در هر مملکتی مقامی دارد، مقام مقدسی دارد، محترم است. تظاهرکنندگان پس از اتمام سخنرانی به منزل آیتالله سید صادق روحانی و آیتالله مرتضی حائری رفته و به سخنان آنان نیز که مضامینی شبیه به بیانات سخنرانان قبلی داشت، گوش دادند. مردم در مسجد اعظم نماز مغرب و عشا را به جماعت خوانده و با شعارهای «درود بر خمینی» و «مرگ بر این حکومت یزیدی» بیرون آمده و به عنوان اعتراض چند نسخه از روزنامه اطلاعات را پاره کردند.
فضلا و اساتید حوزه علمیه، که نقش فعالی در به راه انداختن تظاهرات ضد رژیم داشتند، شب هجدهم جلسه دوم خود را در منزل یکی از فضلای دست اندرکار تشکیل دادند تا ضمن بررسی پیامدهای تظاهرات و راهکارهای مبارزه در بلندمدت، در مورد تداوم تعطیلی کلاس های درس حوزه، تعطیل بازار و گسترش دامنه تظاهرات تصمیم بگیرند. ظاهرا در تشکیل این جلسه، اعلام حمایت بازاریان از حرکت اعتراضآمیز روحانیون و طلبهها مبنی بر تعطیلی بازار مؤثر بوده است... به نظر میرسد مراجع عظام از ادامه روند تظاهرات و تعطیلی کلاسهای درس راضی نبودند؛ زیرا نه تنها نتیجه مباحثات و تصمیمگیری های جلسه شب هجدهم به اطلاع مراجع نرسید، بلکه فضلا و اساتید طرفدار امام سعی داشتند آنان را در برابر عمل انجام شده قرار دهند... طبق قرار قبلی، بازاریان صبح نوزدهم با تعطیل بازار، تظاهراتکنان به طرف حوزه علمیه راه افتادند. درس های حوزه یکی پس از دیگری تعطیل و طلاب به صفوف راهپیمایی پیوستند. با وارد شدن بازاریان، دانشآموزان و دانشجویان و مردان سایر اقشار و طبقات اجتماعی به صفوف محدود طلاب و روحانیون، دامنه تظاهرات بسیار گسترده شد.19 ساواک قم طی گزارشی چنین می نویسد: «ساعت 10:30 صبح، بیش از 5000 نفر از طلبه های علوم دینی در مسجد اعظم اجتماع کردند و از آن جا به منزل چند تن از روحانیون رفتند و از آنان خواستند که از [امام] خمینی دفاع کنند.»20 به هر حال، راهپیمایان حرکت به سوی بیت آیات درجه دوم و اساتید حوزه را همچون روز پیش آغاز کردند. صبح به منزل اساتیدی چون علامه محمد حسین طباطبایی، ناصر مکارم شیرازی، وحید خراسانی رفتند و بعدازظهر نیز محل تجمع، منزل نوری همدانی تعیین شد.21 بعد از تجمع مردم، آیت الله نوری طی سخنانی چنین گفت: « هرکجا نهضت قابل توجهی به وجود آمده، روحانیت راستین اسلام در پیشاپیش آن در حرکت بوده و رهبری نهضت به دست آنان هدایت می شد، روحانیت در حرکت جامعه نقش مؤثر و خلاّقی داشته است. مردم مسلمان، با روحانیتِ اصیل هستند. روحانیت اصیل با آیت الله العظمی آقای خمینی و در پشت سر ایشان است و مبارزه ی دستگاه طاغوتی با اسلام و رهبری آیت الله خمینی به جایی نخواهد رسید.»22 هرچه بر تعداد جمعیت افزوده میشد کنترل راهپیمایی از دستگردانندگان آن خارج میشد و بتدریج تظاهرات جنبه خشونتآمیز پیدا میکرد. با این همه، صبح روز نوزدهم تظاهرات بدون درگیری خشونتآمیز تمام شد. اما بعدازظهر مردم پس از استماع سخنان موسوی تبریزی و نوری همدانی با شعارهای «مرگ بر این حکومت یزیدی»، «درود بر خمینی»، «بگو مرگ بر شاه» و با حمله به بانک صادرات، در دفتر حزب رستاخیز به رویارویی با نظامیان مسلح پرداختند. به این ترتیب، تظاهرات به خشونت کشیده شد ... و تعدادی کشته و تعدادی دیگر نیز زخمی شدند. ظاهرا درگیری پراکنده و شلیک تیرهای هوایی تا پاسی از شب ادامه یافت. اما رژیم به سرعت کنترل شهر را در دست گرفت. گردانندگان تظاهرات برای روز بیستم برنامهای نداشتند زیرا نارضایتی مراجع عظام مانع از تداوم تظاهرات در سطح گسترده شد. صبح روز بیستم مردم در دستههای کم تعداد به سوی بیت آیتالله گلپایگانی حرکت کردند که این تجمع با دخالت های نیروهای پلیس متفرق شد. دستاندرکاران تظاهرات سعی کردند بیش از این به مراجع فشار نیاورند. از این رو، در همان روز جلسهای با شرکت اکثر اساتید طرفدار امام در منزل آیتالله سیدحسن طاهری خرمآبادی تشکیل شد تا متن اعلامیه اعتراضآمیز علیه اقدامات سرکوبگرانه شاه تهیه و امضا نمایند. ظاهرا در این جلسه تصمیم گرفته شد نامهای نیز به کورت والدهایم، دبیر کل سازمان ملل متحد، نوشته شود تا چند روز بعد در موقع ورود به ایران، به وی تسلیم شود. طبق گزارش های ساواک نامه علما به دلیل نداشتن امضا مراجع بزرگ مورد تایید قرار نگرفت و چون دبیر کل فرصت زیادی نداشت، دستاندرکاران روحانی توفیقی در گرفتن امضا نیافتند.در مسافرت والدهایم به ایران تعدادی از روشنفکران و گردانندگان کمیته دفاع از حقوق بشر - همچون مهدی بازرگان، کریم سنجانی، زیرکزاده، احمد صدر و حسیبی و آیتالله زنجانی - نامهای مفصل در مورد نظریات خود درباره اوضاع کشور و نبود آزادی و وجود شکنجه نوشته و تسلیم دبیر کل سازمان ملل متحد کردند... از همان روز بیستم نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم دستگیری گسترده دستاندرکاران و گردانندگان وقایع قم را آغاز کرد و با تبعید آنان به شهرهای مختلف، بار دیگر شهر به کنترل نیروهای امنیتی و انتظامی درآمد. طبق اسناد ساواک ده نفر از سرشناسان و عناصر اصلی واقعه شناسایی و هرکدام به مدت سه سال به شهرهای دوردست تبعید شدند. از این تعداد 7 نفر روحانی و مدرس حوزه و 3 نفر بازاری بودند. اسامی تبعید شدگان به این شرح است: شیخ مرتضی فهیم، شیخ محمد علی گرامی، ناصر مکارم شیرازی، شیخ حسن صانعی، شیخ محمد یزدی، روحانیحاج قاسم وخیلی، شیخ ابوالقاسم خزعلیغلامحسین خردمند، شیخ حسین نوری همدانی و حسین سلیمانی.23
در گزارش سری شماره 8001/21 مورخ 20/10/1356 ساواک از قول یکی از ماموران آمده است: «نظریه شنبه ـ طلبهها عقیده دارند که خود دولت میخواهد که در مملکت آشوب و بلوا باشد به دلیل اینکه خودشان میدانند که اگر چنین مطلبی در اخبار روزنامهها یا مجلات بنویسند مردم اعتراض میکنند والا طلبهها آرام و مشغول درس خواندن بودند. یک نفر مطلبی در روزنامه نوشت حوزه را به هم ریخت». مامور دیگری در روز یکشنبه می نویسد: «نظریه یکشنبه - آنچه مسلم است اینکه هر موقع در جراید مطلبی علیه خمینی نوشته شده تظاهراتی را به دنبال داشته است». و مامور مافوق او چنین نظری دارد: «نظریه دوشنبه - متعاقب درج مطالبی در روزنامه اطلاعات در مخالفت با خمینی، نمایندگان فروش این روزنامه در قم و کاشان وسیله نامه و تلفن تهدید شدهاند و تصور میرود که این مساله در فروش روزنامه اطلاعات نیز تاثیر نامطلوبی بگذارد» و بالاخره مامور بالاتر در نظریه سه شنبه نارضایتی کامل ساواک از چاپ این مقاله را عنوان می دارد هر چند باز هم قضیه را به گونه ای سرپوشانی می نماید: «نظریه سه شنبه - نظرات یک شنبه و دوشنبه مورد تایید بوده و شایع است بعد از مسافرت کارتر، دولت جهت سرکوبی طلاب و روحانیون مخالف، تعمدا مبادرت به درج این مقاله کرده تا بتواند مسببین آشوب اخیر در سراسر کشور را شناسائی و بازداشت کند».
امام خمینی که در تاریخ 13 آبان 1356 در پاسخ به تلگراف تسلیت یاسر عرفات، رئیس کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین به مناسبت فقدان فرزندشان می نویسند: «ما در طول پنجاه سال سلطنت غیر قانونی دودمان سیاه روی پهلوی که مستقیماً و به حسب اعترافات شاه فعلی مامور اجانب بودهاند، مبتلا به مصائبی بودهایم که «تصغر عنده المصائب.» ما در زمان شاه سابق شاهد کشتارها، چپاولها، اختناقهای طاقت فرسا بودیم. ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامنالائمه علیهمالسلام بودیم... ما در زمان شاه فعلی شاهد فجایعی بودیم که روی چنگیز را سفید کرد. شاهد قتل عام فجیع غیر انسانی پانزده خرداد (دوازدهم محرم) بودیم... ما شاهد زندانهای مملو از علما و دانشمندان و آزادیخواهانی که در آنها شکنجههای قرون وسطایی امری عادی بوده و هست، بودیم... ما شاهد کمکهای این مرد سیاه دل به اسرائیل بودیم...» در واکنش به کشته شدن مردم در روز 19 دی در قم در بخشی از بیانات خود که به مناسبت چهلم شهدای این واقعه بیان داشتند، فرمودند: «الان امروز چهل روز است که از مرگ جوانهای ما، از مرگ طلاب علوم دینیه، علمای بزرگ، جوانان متدین قم میگذرد... با چه شجاعت این اهل قلم و طلاب علوم دینی، با چه شجاعت که شاید در تاریخ کمنظیر باشد و دست خالی با این دولت و با این عمال شاه مبارزه کردند و کشته دادند و حتی در خیابانها و در کوچهها و در پس کوچهها از قراری که ذکر شده است مأمورین ریختهاند و مردم هم بعد از کشتار، آنقدر که میشده است مقاومت کردهاند».
اما از نکات بسیار جالب این واقعه واکنش روزنامه های رسمی کشور به حادثه 19 دی 1356 قم می باشد. کیهان و اطلاعات در روز 20 دی در خبرهایی مشابه که از یک منبا و آن هم "خبرگزاری پارس" نقل شده است می نویسند: «قم - خبرگزاری پارس - گزارش رسیده از قم حاکیست که روزهای 17 و 19 دی ماه جاری که مصادف با روزهای آزادی زنان و اصلاحات ارضی بوده، در شهرستان قم تظاهراتی بر پا شد. در این تظاهرات جمعی از طلاب اخلال گر و اخلال گران پس از تظاهرات در روز 17 دی، روز 19 دی ماه محدودا گرد هم آمده و نقاط مختلف شهر به آشوب و بلوا بر ضد منافع و مصالح ملی شعارهایی دادند. تظاهر کنندگان در بعد از ظهر 17 دی با چوب - سنگ - میله های آهنی به شکستن شیشه مغازه ها و بانک ها و تخریب اماکن پرداختند. پس از خرابکاری در محل حزب رستاخیز ملت ایران به سوی کلانتری یکم شهرستان قم حمله ور شدند. این عده به شکستن و منهدم ساختن اتومبیل های کلانتری پرداخته و متعاقبا درصدد بوده اند با چوب و سنگ و سایر وسایل که در اختیار داشته اند قهرا وارد کلانتری شوند. مامورین که تا این لحظه بر حوادث نظارت می کردند با مشاهده حمله اخلال گران به مقابله دست زده و به اخطارهای پی در پی و با شلیک های هوایی کوشیده اند تا مانع هجوم این عده شوند بالاخره پس از اینکه یک افسر و سه نفر از مامورین کلانتری شدیدا توسط مهاجمین مصدوم و مجروح شدند به ناچار به سوی عناصر حمله کننده تیراندازی و در نتیجه 5 نفر از آنها کشته و 9 نفر مجروح شدند. در جریان تظاهرات یک نوجوان سیزده ساله زیر دست و پای جمعیت به قتل رسیده است.»24 از روز 23 دی هم تجمعات مختلفی در شهرهای مختلف کشور در حمایت از شاه برگزار می شود. روزنامه اطلاعات هم همه روزه اخباری از این تجمعات را با عکسی در صفحه اول کار می کند: «هزاران تن از کارگران، کشاورزان، فرهنگیان، اصناف، کارمندان، دانشجویان، جوانان و ورزشکاران اعضای کانون های حزبی شهرستان قم بامداد امروز طی یک اجتماع بزرگ حزبی با صدور قطعنامه ای ضمن محکوم کردن توطئه های استعمارگران آمادگی خود را برای هرگونه جانبازی در جهت تحقق هدف های انقلاب شاه و ملت اعلام کردند و یادآور شدند تا پای جان در برابر بیگانگان و عوامل سرسپرده آنها ایستادگی خواهند کرد.»25 و « دیروز متینگ بزرگ حزب رستاخیز ملت ایران در آذربایجان شرقی با شرکت بیش از 50 هزار تن در میدان «قیام» شهر تبریز برگزار شد، و تبریزی ها بار دیگر پیوند خود را با شاه و ملت مورد تاکید قرار دادند.»26 و «200 هزار نفر در تظاهرات خوزستان شرکت کردند... شهرهای بزرگ خوزستان دیروز برگزار کننده اجتماعات بزرگ و پر شکوهی بودند که هدف از برپایی آنها محکوم کردن توطئه های عمال استعمار و تاکید بر وحدت ملی ایرانیان بود.»27
واقعه 19 دی به عنوان حلقه آغازین زنجیره چهلم ها بوده، که رخداد این پدیده، یکی پس از دیگری جریان انقلاب را تسریع نمود. 19 دی 56 ضربه بسیار بزرگتر از آن چیزی که رژیم تصور می کرد را به آن وارد کرد و امام خمینی را در موقعیتی بسیار مناسب از نظر جایگاه قرار داد. شاه که در این زمان می اندیشید در اوج قدرت قرار دارد و موفق شده بود در شب سال نو میلادی میزبان کارتر رئیس جمهور وقت ایالات متحده در ایران باشد، در مذاکرات صلح سادات - بگین نقش فعال ایفا کند و کنگره رستاخیز ملت ایران را با آن شکوه برگزار نماید، به ناگاه اسیر وسوسه مقاله ای گشت که در آن مردی را به تمسخر می گرفت که تاریخ ایران را 13 ماه بعد عوض نمود. 19 دی 56 بدون شک روزی بود که تاریخ ساز شد.
منابع:
.1صحیفه امام، ج3، ص: 296
2. صحیفه امام، ج3، ص: 297
3. صحیفه امام، ج3، ص: 301
4. غلامرضا نجاتی،تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران: (از کودتا تا انقلاب)،تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ چهارم،1373، جلد 2. صص 18 -19.
5. تحریر تاریخ شفاهی انقلاب ایران، به روایت رادیو بیبیسی، به کوشش ع. باقی، قم: نشر تفکر، چاپ اول،1373، صص 261 - 262
6. تحلیلی بر واقعه 19 دی 1356 قم، اسماعیل حسن زاده، پژوهش نامه متین
7. نوزدهمین روز دی، رضا زریری، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
8. پیام آیتالله هاشمی رفسنجانی به مناسبت قیام خونین 19 دی یکشنبه 19 دی 1389
9. روزنامه کیهان، چهارشنبه 14 دی ماه 2536 (1356)، شماره 10357، صفحات ویژه کنگره فوق العاده حزب
10. روزنامه اطلاعات، پنجشنبه پانزدهم دی ماه 2536 (1356)، شماره 155805، صفحه 19
11. روزنامه اطلاعات، شنبه هفدهم دی ماه 2536 (1356)، شماره 15506، صفحه 7
12. پرتال فرهنگی اطلاع رسانی نور
13. چهره مطبوعات معاصر. ص 342.
14. علی شعبانی از همکاران تیم مطبوعاتی نیکوخواه در ابتدای سال 1381 در تهران درگذشت. وی پیش از مرگ به یکی از نویسندگان تاریخ معاصر، که مایل به بازگویی نامش نبود، در خصوص مشارکت خود و سهمی که در تهیه مقاله 17 دی 1356 داشته است، مطالبی را بازگو کرده بود.
15. پرتال فرهنگی اطلاع رسانی نور
16. هفته نامه نوزده دی، 18/10/79.
17. حسن زاده، همان
18. روزنامه اطلاعات، شنبه هفدهم دی ماه 2536 (1356)، شماره 15506، صفحه 7
19. حسن زاده، همان
20. : www.rasekhoon.net
21. حسن زاده، همان
22. www.rasekhoon.net
23. حسن زاده، همان
24. روزنامه اطلاعات، سه شنبه 20 دی ماه 2536 (1356). شماره 15509 و روزنامه کیهان. سه شنبه. 20 دی ماه 2536 (1356). شماره 10362
25. روزنامه اطلاعات. یکشنبه 25 دی ماه 2536 (1356)، شماره 15513، ص 4
26. روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 28 دی ماه 2536 (1356)، شماره 15516، ص 4
27. روزنامه اطلاعات، پنجشنبه 29 دی ماه 2536 (1356)، شماره 15517، ص آخ