ماه رمضان، ماه میهمانی خدا

15 May 2018
کد خبر : 6716782
تعداد بازدید : 4651

فرا رسیدن بهار دل و جان، ماه روح بخش رمضان بر همه چشم انتظاران این ضیافت الهی مبارک باد

ماه رمضان، ماه میهمانی خدا

فضیلت ماه رمضان

رمضان، ماه سوزنده و شوینده

ماه رمضان، ماهی است که هم بشوید هم بسوزد. بشوید به آب توبه دل های مجرمان، بسوزد به آتش گرسنگی تن های بندگان.

اشتقاق رمضان از رَمْضاست یا از رَمْض؛ اگر از رَمْضاست آن سنگ گرم باشد که هر چه بر آن نهند بسوزد، و اگر از رمض است باران باشد که به هر چه رسد آن را بشوید.

ای مسکین که قدر این نعمت نمی دانی! هر کجا در عالم نواختی است و شرفی در کنار تو نهادند، و تو از آن بی خبر، اسلام که از همه ملت ها برتر است و بهتر دین تو آمد، قرآن که از همه کتاب ها عزیزتر است کتاب تو.1

گفتند: رمضان از آن گفتند که رب العزة در این ماه، دل های عارفان، از غیر خود بشوید، پس به مهر خود بسوزد، گه در آتش دارد گه در آب، گه تشنه و گه غرقاب، نه غرقه سیراب و نه تشنه را خواب و زبان حال ایشان می گوید:

گر بسوزد گو بسوز و ور نوازد گو نواز

عاشق آن بِهْ کاو میان آب و آتش در بود

تا بدان اول بسوزد پس بدین غرقه شود

چون ز خود بی خود شود معشوقش اندر بر بود

این است که پیر طریقت گفت:

در عشق تو بی سریم سرگشته شده

وز دست امید ما سررشته شده

مانند یکی شمع به هنگام صبوح

بگداخته و سوخته و کشته شده2


1. کشف الاسرار و عدة الابرار، ج 1، ص 495.

2. همان، ص496.

رمضان، ماه رحمت

آورده اند که روزی سید کائنات و خلاصه موجودات و شفیع روز جزا و عرصات و تحفه انوار حقایق و سرچشمه اسرار دقایق، ماه آسمان عالم و شاه اولاد آدم و واسطه عقد اصطفا، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله با حضرت رب العزة جل و جلاله مناجات می کرد، پس می گفت: خداوندا امت عیسی علیه السلام را مائده فرستادی، امت مرا چه فرستادی؟ خطاب مستطاب رسید که ای محمد، امت عیسی شکم پرست بودند و امت تو خداپرست؛ ایشان را خوان فرستادیم و امتان تو را ماه مبارک رمضان و بر خوان ایشان سه قرص نان بود و بر ماه رمضان سه دهه است، دهه اول رحمت است و دهه دوم مغفرت است و دهه سوم آزادی از آتش دوزخ است؛ و بر آن خوان عسل بود و بر این خوان حلاوت است و بر آن خوان ماهی بریان بود و بر این خوان دل بریان روزه داران است و بر آن خوان سرکه بود، بر این خوان سرکه انابت تائبان و شکستن نفس نافرمان است.

ای دل چرا ننازی زین رحمت فراوان

کایزد بما فرستاد ماه عزیز مهمان

دانی که این چه ماه است بگزیده اله است

سوزنده گناه است یار گناهکاران

نقل است که روزی حضرت خواجه عالم در فضایل ماه مبارک می فرمودند که اگر بندگان خداوند قدر و مقام شریف ماه رمضان بدانند همواره مشتاق قدوم ماه رمضان بودندی. پس مردی از قبیله خزاعه حاضر بود، از این جرعه نشاط آمد و از این باده مست شد، فریاد برآورد که ای ساقی بزم امانی و ای شمامه عطر شادمانی و ای مروج همگنان و ای فرح غمگینان، این نیم جرعه را جریمه و این مجمل را ترجمانی فرما. پس خواجه عالم از آن لب و دندان گهربار و زرنثار مبارک خود چنین فرمود که آن خلد برین و سراج علیین و آن آرامِ جان حق جویان و راحت افزای احدگویان و آن امن و امان غمگسار اهل ایمان را مشاطه قدرت سال به سال زیور بندند از لطف الهی بر درختان بهشت وزد و اعفان اوراق را در حرکت آورد و حوران بهشت از آن نسیم در نشاط آیند و فریاد برآورند که خداوندا یگانگی تو را رسد و وحدت و یکتایی تو را سزد و صفت توست و مخلوقات را بی جفت میسر نشود و لاله رحمت را بفرست تا میان ما و روزه داران وسیله سازد. پس چون خواجه ایشان محتشم است و سر هر جا فرود نمی آورد، ما را با امتان او پیوندی باید. پس پادشاه عالم گوید که به عزت و جلال و قدرت ما که هر آن بنده ای که در این ماه مبارک شرایط بندگی و مراسم عبودیت و سرافکندگی به تقدیم رساند، حوری از حوران بهشت در حباله وی درآید، در فضای جنت بر سریر مملکتش نشانم و در روز قیامت هنوز به دار ثواب نارسیده، خلعتش پوشانم و به انواع اعزاز و اکرام به مقام و منزلتش رسانم.

در حدیث آمده است که ماه رمضان را در صورتی آرند در محشر، در نهایت خوبی و سربلندی بدارد و خلعت های بهشت از سندس و استبرق در وی پوشانند که عدد آن را به جز خدای تعالی کسی نداند و منادی از حضرت عزت ندا کند که این ماه رمضان است و بسا کس که بدو نیک بخت و بسا کس که بدو بدبخت شده است. پس ندا رسد که هرکه او را تعظیم کرده و حرمت او را داشته، بیاورید و از این خلعت ها برگیرید و بدو در پوشانید پس روی به بهشت آورد، و جماعتی باشند که گناه های بزرگ کرده باشند و مرتکب قبایح شده باشند، از آن جامه ها برگیرند و در پوشند. پس در حال آن جامه ها بر تن ایشان پاره های آتش گردد و ریسمان های آن ماران و کژدمان شوند و ایشان فریاد کنند و کسی به فریادشان نرسد.1


1. ابونصر قطان غزنوی، سراج القلوب، صص 220 ـ 222.

شرافت رمضان

ماه رمضان که از همه ماه ها فاضل تر است و شریف تر ماه تو و موسم معاملت تو، ماهی که در آن ماه، معاصی مغفور و شیاطین مقهور، بهشت درو آراسته و درها گشاده و درهای دوزخ درو بسته و بازار مفسدان درو شکسته و اعمال مطیعان به اخلاص پیوسته و گناهان گذشته و آلودگی نوشته در آن سوخته.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: اگر الله خواستی که امت احمد را عذاب کند، ماه رمضان به ایشان ندادی و نه سوره قل هو الله احد.1

همچنین در خبر است که: چون رمضان درآید، درهای بهشت بگشایند و درهای دوزخ ببندند و شیاطین را در بند کنند، و نداکننده ای آواز دهد که: ای طالب خیر بشتاب که وقتِ توست، و ای جوینده شر باز ایست که نه جای توست.2


1. کشف الاسرار و عدة الابرار، ج 1، ص 495.

2. ابوالحقائق جوینی، مناهج السیفیه، به اهتمام: نجیب مایل هروی، ص 78.

قدر رمضان

بدان که ماه مبارک رمضان به غایت جلیل القدر و المرتبه است، چنانچه حق تعالی می فرماید که «یا اَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کمَا کتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ»1 ای جماعتی که ایمان آورده اید، نوشته شده برای شما روزه چنانکه بر جمع سابق نوشته شده بود. پس بر شماست تقوا و پرهیزکاری نمودن و روزه داشتن. باید که جمیع اعضا را از جمیع محلّلات و شبهات امساک نماید از خوردن و آشامیدن و جماع کردن و عفو از ظلم نمودن و زبان را از غیبت و فحش باز داشتن و ترک ما سوی الله نمودن؛ چنانکه منقول است از حضرت تاج انبیا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله که هرکه روزه ماه رمضان داشته باشد که انصاف را پیشه نماید و سکون را سرشته خود سازد و نگاهبانی گوش و زبان و دست و جوارح از حرام و دروغ و غیبت و ایذای مسلمانان باز دارد، حق تعالی در روز قیامت حشرش با ابراهیم نماید و میانه او و عرش فاصله نباشد. مروی است از حضرت فخر انبیا صلی الله علیه و آله که هر که روزه دار باشد، پس باید حفظ گوش و چشم از استماع حرام و نامحرم نماید که روزه اش مثل روز فطرش نباشد یعنی از چیزهایی که موجب افطار روزه باشد، از دست و زبان و جمیع جوارح خود را ضبط و محافظت نماید. نقل است از جابر بن جعفی از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام که حضرت سید کونین صلی الله علیه و آله فرمود به جابر بن عبدالله که یا جابر، این ماه رمضان است. هر که در روزش روزه دارد و شب احیا به جای آورده باشد و شکم و فرج خود را عفیف داشته، زبان خود را حفظ نموده باشد، از گناه بیرون آید، چنان که از ماه بیرون رود. روایت است از حضرت سید کونین صلی الله علیه و آله که حق تعالی در هر روزی در ماه رمضان در وقت افطار هزار هزار نفر را از آتش آزاد می فرماید.2


1. بقره: 183؛ ای اهل ایمان بر شما هم روزه داشتن فرض گردید چنان که امم گذشته را فرض شده بود و این دستور برای آن است که پرهیزکار شوید.

2. میرمحمد عبدالحبیب میرداماد، مناهج الشارعین، به اهتمام: سید جمال الدین میردامادی، صص 232 ـ 234.

حرمت رمضان

ای عزیز! بدان که ماه رمضان را دو حرمت است: یکی حرمت رمضان و دیگری حرمت قرآن که: شَهْرُ رَمَضانَ الّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ؛ و او را دو عصمت است: یکی عصمت از شیطان و دیگری عصمت از نیران؛ و او را دو نعمت است: فتح الجنان و روح الجنان، درهای بهشت را بگشایند و دل ها را راحت دهند؛ و او را دو برکت است: یکی نور و دیگری برکت سحور؛ و او را دو هدیه است: یکی آنکه خواب را به عبادت حساب کنند و دیگری آنکه خاموشی را به تسبیح برگیرند؛ و او را دو فرحت است: یکی در نزد افطار و دیگری در نزد ملک جبار که: اِنَّ لِلصَّائِمِ فَرْحَتانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ الْفِطار و فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقاءِ الْمَلِک الْجَبَّار.1


1. شیخ علی اکبر نهاوندی، خزینة الجواهر، ص 430.

رمضان، فرصت توبه

خواجه عالم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله خبر می دهد که خداوندِ منان در هر روزی از ماه رمضان هزار هزار عاصی را از آتش دوزخ آزاد گرداند و چون شب جمعه و روز جمعه شود، در هر ساعتی چندان آزاد کند که در هر روزی آزاد گردانیده باشد؛ پس ای عاصی! این ماه را غنیمت شمار و مثل زمان های دیگر نَینگار، چه آنکه آن بحری است که هرکه آلوده به نجاستِ معصیت باشد، چون به وی درآید، پاک و پاکیزه گردد و این ماه، سلطانی است که هرکه در سایه چترِ او آید، از همه عالم بر سر آید و هرکه در این ماه خلعتِ توبه نیافت، در کدام ماه خواهد یافت و هر که را در این ماه عنوان آزادی ندادند، در کدام ماه خواهند داد و هر که را در این ماه نیامرزند، در کدام ماه خواهند آمرزید؟1


1. همان.

رمضان، ماه بخشش

ای جوان مرد، رجب، ماه نوشش است و شعبان، ماه کوشش است و رمضان، ماه بخشش است؛ و این رهی در بوته خوف و رجا در جوشش است.

الهی، چه کنم تا تو را شایم؟ نه من کلید دارم که در بگشایم! به آب عنایت برآرم تا شایم، بر مرکب لطف نشانم تا آیم و این دیده به دیدار بگشایم،

...ای کریم، دل گشایم، دست گیر و ره نمایم.

الهی، کدام محنت از بی خبری؟ از محنت آب و گل خلاص یابم گر در من نگری.1


1. مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج 1، صص 379 و 380.

رمضان، بهار دل ها

بدان، ای جان برادر که بزرگان، ماه رمضان را به بهار تشبیه نموده اند که چون بهار آید، ابر در هوا بایستد، باران فرو بارد و نبات ها برویاند و گل ها بشکفاند و صحراها بساط بگستراند؛ کوه ها راحله رنگین در سر کشد، درختان را عقد مروارید بر بندد؛ همچنین چون ماه رمضان درآید، مسجدها منوّر گردد، دل ها به نشاط آید، قندیل ها فروزانند، منبرها بیارایند، جماعت ها به انبوه شود، مجلس ها ساخته گردد، خائفان در هرب آیند، راجیان در طلب آیند، عارفان در طرب آیند، مشتاقان در تعب آیند، عاصیان به راه آیند، گریختگان به درگاه آیند، جوانان از دیده اشک بارند و پیران، موی سفید در خاک مالند.1


1. خزینة الجواهر، ص 430.

رمضان، ماه نو شدن

خدای مهربان، بعضی از زمان ها را مخصوص به خود کرده است؛ مثل شهراللَّه و شهرِ رمضان و آن اختصاص، برای بهانه است، برای آمرزش گناهکاران است.

خبر دارید که ماه خدا نو شده است یا نمی دانی ماهِ خدا نو شدن، علامات دارد؛ باید تمام اعضا و جوارح و قلب تو تغییر بکند؛ چنانکه رسول مکرم، حضرتِ خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله چنین بود. شهر رمضان شهری است با ادراک و شعور، می رود، می آید، شفاعت می کند، شخصی است جسمانی، نورانی، شفاعت می کند و خصومت می کند.1


1. شیخ جعفر شوشتری، فوائد المشاهد، ص 11.

فضیلت روزه

شرافت روزه داری

بدان که روزه عبادتی شریف است و خدای عزّوجل بستوده است روزه داران را اندر قرآن و گفت: «السّائحون»، روزه دار را «سائح» خواند، از بهر آنک علما گفتند سیاح همه روز می رود بی توشه، و روزه دار همه روز روزه همی دارد بی خوردن، از بهر آنک سیاح اندر زمین می رود. هر شهری که او را خوش آید آنجا درنگ کند و هر جا که خوش نیاید برود. همچنین روزه دار در بهشت هر گوشکی که او را خوش آید آنجا فرود آید.

و دیگر گفت: «الصّائمین و الصّائمات.» عبدالله عباس گفت: هرکه روزه دارد ماه رمضان و سه روز از ایام البیض از هر ماهی، او از اهل این آیت باشد و بیارند روز قیامت مائده ای از بهشت تا ایشان ازو همی خورند و خدای عزّوجل ایشان را سایه دهد در زیر عرش و بر ایشان آسان گرداند شمار آن جهان، و به جای هر روزی که روزه داشته باشند، هزار ساله طاعت بیاید و همی دمد از دهانشان بوی مشک.

و روایت کردند از پیغامبر صلی الله علیه و آله که گفت بهشت را هشت در است: یک در، آن است که او را «ریان» خوانند. روز قیامت روزه داران را بدان در خوانند. چون در آیند، هرگز تشنه نگردند. پس آن در را دربندند تا بدین در جز روزه دار درنیاید.1

و روایت است از پیغامبر صلی الله علیه و آله که گفت خواب روزه دار، عبادت است؛ و دم زدنش، تسبیح است؛ و دعاش، مستجاب است؛ و کردارش، افزون کردن است؛ و گناهانش، آمرزیده است.

و روایت کردند از پیغامبر صلی الله علیه و آله که گفت بوی دهان روزه دار به نزد خدای عزّوجل خوش تر از بوی مشک است، و آمرزش می خواهند او را تا روزه بگشایند.

و روایت کردند از پیغامبر صلی الله علیه و آله که گفت بهشت آرزو برد به چهار تن: به روزه دار ماه رمضان، و خواننده قرآن و نگاه دارنده زبان، و طعام خوراننده گرسنگان.

و خدای عزّوجل بیامرزد بنده مسلمان نزد روزه گشادن، آنچه پایش بدو برفته، و آنچه دستش بدو گرفته است، و چشمش بدو نگرسته است، و دلش بدو بیندیشیده است.

و روایت کردند از پیغامبر صلی الله علیه و آله که گفت خدای عزّوجل در هر روز آدینه ششصد هزار عاصی را آزاد کرده است از آتش، و اندر هر ساعتی از شبانه روز ماه رمضان ششصد هزار آزاد کند از آتش که سزاوار آتش گشته باشند، و روز عید همچنان که در ماه رمضان و در روز آدینه آزاد کرده است، آزاد کند.2


1. ابونصر طاهر بن محمد خانقاهی، گزیده در اخلاق، به کوشش: ایرج افشار، صص 173 و 174.

2. همان، ص 175.

خدا، پاداش روزه داران

هر عمل که بنی آدم کند به ردّ مظالم برود الّا روزه، که خدای تعالی می فرماید که: «اَلصَّومُ لِی وَاَنَا اَجْزی بِهِ؛ روزه آنِ من است و من پاداش روزه ام.»1 و بعضی گفته اند: از بهر آن حق تعالی اضافت روزه با خود کرده است که، روزه دار به زینت اخلاق صمدی، خود را آراسته گردانیده بود. و بعضی گفته اند: این اضافت از بهر آن است که روزه از اعمال پنهان است که هیچ کس را بدان اطلاع نباشد. و هرکس که به روزه باشد جملگی ایمان حاصل کرده از بهر آنکه ایمان دو نصف است. نصفی صبر و نصفی شکر، و روزه دار هر دو جمع کرد. و در تفسیر «یوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیرِ حِسَابٍ»2 گفته اند که: این ثواب بی شمار، مزدِ صایمان است. قال الله تعالی «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِی لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْینٍ»3 یعنی حق تعالی فرموده است که: از برای روزه داران و صالحان درجاتی چند ترتیب داده ام و غرایب رغایب روشنایی چشم ایشان دربار دارد.4


1. جامع الصغیر، ج 2، صص 49 ـ 51.

2. زمر: 10.

3. سجده: 17.

4. عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، به اهتمام: قاسم انصاری، ج 3، صص 138 و 139.

روزه و قرب الهی

عجب راهی است راه سلوک که طعامش بی نانی است و شرابش بی آبی. چون سالک، بدین زاد گرسنگی و راحله تشنگی قطع منازل و مراحل کند، و از لباس بشریت برهنه شود و قدم در حرم خاص خانه قربت خاص احدیت نهد، از ظلمت وجود برسته و به بقای هست مطلق هست شده، در مشاهده گل وصل، بلبل وار این ترانه آغاز کرده:

تو دلبری که ز خوبان بسی تو خوب تری

چه باشد ار نظری خوش به سوی ما نگری

چو در رهت سپری گشته ایم سر تا پای

به زیر بار غم و رنجمان چه می سپری

ز بهر بردن دل نازها کنند ولیک

چو هرچه بود همه برده ای دگر چه بری

بسی بکوشم تا عشق تو نهان دارم

ولیک عادت سودای توست پرده دری

جوی ز درد غمت، ما به جان دل بخریم

تو صد هزار چو ما را به نیم جو نخری

همین معامله می کن که سخت می زیبد

چنان سپید پری را چنین سیاه گری

و بباید دانست که: هیچ معجون ِنجات و قانون شفا، سالک را که مارگزیده علت غفلت است، چون گرسنگی و تشنگی نیست. یحیی معاذ رازی گفته است که: هر آنگاه که مرید به بسیار خوردن مشغول شود، ملائکه از شفقت بر او بگریند. و هر آن کس که حریص بود بر اکل، به آتش شهوت بسوزد. و گفته اند که: شیطان از خفته گرسنه بگریزد، به نمازکننده سیر بازی کند و او را در چاه وسوسه اندازد.

بشر حافی گفته است که: گرسنگی، دل را صافی کند و شهوت بمیراند و علم های باریک دورفهم را ظاهر کند. و هر لطف و کرامت و عزّ استقامت که سابقان و صادقان یافته اند، به واسطه گرسنگی و تشنگی بوده است.

و ذوالنّون گفت: در وقت اکل چندان نان و آب هرگز نخورده ام که سیر شده ام.

لقمان به پسر گفت: ای پسر! هر آنگاه که معده پر باشد از طعام، فکر از کار بازایستد، و چشمه حکمت در بند آید و اعضا از طاعات بازماند.

رسول صلی الله علیه و آله گفته است: پسر آدم را از طعام آن قدر کفایت است که قوت او دهد تا او به طاعت مشغول تواند بود و پشت او راست می دارد. اگر از طعام خوردن بسیار ناچار است سیکی1 طعام را، و سیکی آب را، و سیکی نَفَس را. فتح موصلی گفت که: به صحبت سی نفر مشایخ رسیدم و جمله مرا وصیت کردند به کم خوردن. و سیرت جمله مشایخ کبار اندک خوردن بوده است، و در سوانح احوال و مناهج آمال، رجوع با کم خوردن کرده اند، و در آن کنهِ مجهود خود بذل کرده و تحرّی رضای ایزدی در آن دانسته. و فراغ بال ایشان به واسطه گرسنگی و تشنگی از اختلال مصون و محروس بماند.2


1. سیکی: یک سوم.

2. عوارف المعارف، ص 139.

روزه برای خدا

و از عظیمی فضلِ وی آن است که این عبادت را با خود نسبت کرد، و گفت: الصَّوْمُ لی و أنَا اَجزی به1 ـ اگرچه همه عبادات وی راست ـ چنان که کعبه را خانه خود خواند، اگرچه همه عالم مُلک وی است. و دو خاصیت است روزه را که بدان مستحق این نسبت است:

یکی آنکه حقیقت وی ناکردن و باز داشتن است، و این باطن است و از چشم ها پوشیده و ریا را به وی راه نَبُوَد، چه، به شب نیت کند.

و دیگر آنکه قهرِ دشمن خدای تعالی ـ ابلیس ـ است؛ چه، لشکر وی شهوات است، و روزه لشکرِ وی را بشکند، که حقیقتِ وی ترک شهوات است. و برای این رسول صلی الله علیه و آله گفت که «شیطان در درون آدمی روان است، چون خون در تن وی: باید که راه گذر بر وی تنگ بکنی به گرسنگی».2

همچنین قوله، تعالی: «وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَیءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ».3

بدان که گرسنگی را شرفی بزرگ است و به نزدیک امم و ملل ستوده است؛ از آنچه از روی ظاهر گرسنه را خاطر تیزتر بود و قریحه مهذّب تر و تن درست تر.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: شکم را گرسنه دارید و جگر را تشنه و تن را برهنه دارید تا مگر خداوند ـ تعالی ـ را ببینید به دل.

اگر تن را از گرسنگی بلا بود، دل را بدان ضیا بود، و جان را صفا بود، و سرّ را لقا بود. و چون سرّ، لقا یابد، و جان، صفا یابد، و دل، ضیا یابد، چه زیان اگر تن بلا یابد؛ که سیر خوردگی را بس خطری نبود؛ که اگر خطری بودی ستوران را سیر نگردانیدندی؛ که سیر خوردگی کار ستوران است، و گرسنگی علاج مردان، و گرسنگی عمارت باطن کند و سیرخوردگی عمارت بطون. یکی عمر اندر عمارت باطن کند که تا مرحق را مفرد شود و از علایق مجرد شود، چگونه برابر بود با آن که عمر اندر عمارت بدن کند و خدمت هوای تن کند؟ یکی را عالَم از برای خوردن باید و یکی را خوردن از برای عبادت کردن.

متقدمان از برای آن خوردندی تا بزیستندی، شما از برای آن می زیید تا بخورید. پس فرق بسیار باشد میان این و آن. بیرون افتادن آدم علیه السلام از بهشت و دور گشتن وی از جوار حق از برای لقمه ای بود.4

و گفتند روزه به تازی «صوم» است و آن سه حرف است. هر حرفی دلیل کند بر معنی. «صاد» صیانت تن است از حرام ها، و «واو» ولایت بر تن است اندر طاعت ها، و «میم» مداومت برو است هر چند رسدش کراهیت ها.

و روایت کردند از پیغامبر صلی الله علیه و آله که گفت شیطان در تن آدمی همی رود چون رفتن خون. رفتن جای او تنگ گردانید به گرسنگی و تشنگی، و فاضل ترین شما نزد خدای عزّوجل آن کس است که گرسنگی و تفکرش درازتر است، و دشمن ترین شما به نزد خدای عزّوجل بر خورنده و خسبنده و آشامنده است.

و روایت کردند از پیغامبر صلی الله علیه و آله که گفت هرکه سیر بخورد و بخسبد، دلش سخت گردد. پس فرمود هر چیزی را زکاتی است، و زکات تن گرسنگی است.

و حکایت کردند از یحیی بن زکریا علیه السلام که او پرسید ابلیس را که تو بر آدمی کی قادرتر باشی! گفتا چون سیر طعام و سیر آب بخورد. یحیی گفت به حق خدای عزّوجل که من هرگز سیر نخورم. ابلیس گفت هرگز کس را این نصیحت نکنم.

و لقمان حکیم پسر را گفت: ای پسر چو معده پر گشت فکرت بخفت و حکمت گم گشت و اندام ها از عبادت بنشست.

و یحیی معاذ گفت گرسنگی طعام خدای عزّوجل است اندر زمین، سیر گرداند بدو تن های صدّیقان را. و حکمت سپاه خداست اندر زمین، قوی گرداند بدو تن های مریدان را.

و ابوالقاسم حکیم گفت خوار دار این تنت را تا تو را فرمان کند. اگر نداری کام خواهد، دینت را ویران کند. مدهش سیر نان که هزار فغان کند. تا به جای طاعت او مر تو را فرمان کند.

و حکیمی گفت: هر که طعام بسیار خورد آبش بسیار باید، هر که آب بسیار خورد تنش گران گردد، و چون تنش گران گردد خوابش آرزو کند، و هر که از طاعت ایزد دور ماند زیان کار باشد، و بالله العصمة و التوفیق.5


1. روزه برای من است و من آن را پاداش می دهم.

2. کیمیای سعادت، ج 1، صص 207 و 208.

3. بقره: 155؛ و البته شما را به پاره ای از سختی ها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و صابران را بشارت ده.

4. کشف المحجوب، صص 476 و 477.

5. گزیده در اخلاق، صص 176 و 177.

ثواب بی حساب روزه داری

جمله حسنات را ثواب معین است و غایت آن تا هفتصد بیش نه، الّا صوم که ثواب آن معین نیست و حق ـ سبحانه ـ آن را به خود اضافت کرده است و ضامن جزای آن شده و صبری که اجر آن به غیر حساب است، گوییا حصّه ای است از نوع مخصوص، بل صورتی در آن قالب ریخته. و از این جهت در تفسیر «إِنَّمَا یوَفَّی الصَّابِرُونَ اَجْرَهُم بِغَیرِ حِسَابٍ»1 گفته اند مراد از این صابران، صایمانند.

و لفظ صوم در اصل لغت، موضوع است از برای امساک مطلقاً، در عرف شریعت، عبارت است از امساک مقید به طعام و شراب و وِقاع از طلوع فجر تا غروب آفتاب، مقرون به نیتی معین. و مطلق امساک از طعام، فضیلتی بزرگ است، خصوصاً مقید به حکم شرع؛ چه بیخ جمله شهوات و منشأ جمیع مخالفات، امتلا2 از طعام است. به تقلیل طعام، دل صافی گردد و هوا بمیرد و نور علم فزایش گیرد، و یحیی بن زکریا علیه السلام وقتی ابلیس را دید، می آمد با دامی چند. بپرسید که: «چیست این دام ها؟» گفت: «شهواتند که بدان بنی آدم را صید کنم.» پرسید که: هیچ شهوت از آنها به نام من می یابی؟ گفت: «نه، الاّ آنکه شبی سیر بخوردی و بدان سبب تو را از صلات و ذکر، متثاقل و متقاعد گردانیدم».3


1. زمر: 10.

2. امتلا: پر بودن.

3. مصباح الهدایة، ص 232.

روزه داری و همانندی با خداوند

روزه از آن عهد اعلام کند که به صفت ملائک بود و به حجب حیوانی محجوب نگشته بود که خوردن خاصیت حیوانات است و ناخوردن صفت ملائک و صفت خداوند تعالی تا بدین اشارت، ترک سجایای حیوانی کند و متخلق به اخلاق سبحانی شود که: «الصوُم لِی و اَنَا اُجزی بِه» یعنی روزه، خاص از آنِ من است که در حقیقت حضرت خداوندی است که منزه است از غذا، باقی هر چه هست، محتاج غذایند، ملائکه اگرچه غذای نخورند، اما تسبیح و تقدیس، غذای ایشان است. هر چیز را مناسب او غذایی هست، و «اَنا اُجزی به» یعنی جزای هر طاعت بهشت است و جزای روزه، تخلق به اخلاق من است. به عیسی وحی آمد که: «تَجُوع تَرانی وَ تَصِلُ اِلَی» یعنی:

گرسنه شو آنگاه سیرم ببین

مجرد شو و باش با من قرین

شرافت گرسنگی

مولانا جلال الدین رومی گوید:

زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم

مثال چنگ بود آدمی نه بیش و نه کم

چنان که گر شکم چنگ پر شود مثلاً

نه ناله آید از آن چنگ پُر نه زیر و نه بم

اگر ز روزه بسوزد دماغ و اشکم تو

ز سوز ناله برآید ز سینه ات هر دم

هزار پرده بسوزی به هر دمی زان سوز

هزار پایه برآری به همت و به قدم

شکم تهی شو و مینال همچو نی به نیاز

شکم تهی شو و اسرار گو بسان قلم

چو پر شود شکمت در زمان حشر گردد

به جای عقل تو شیطان، به جای کعبه صنم

چو روزه داری اخلاق خوب جمع شود

به پیش تو چو غلامان و چاکران حشم

به روزه باش که آن خاتم سلیمان است

مده به دیو تو خاتم، مزن تو ملک به هم

به روزه خوان کرم را تو منتظر می باش

از آنک خوان کرم به ز شوربای کلم1


1. کلیات غزلیات شمس، صص 525 و 526.

روزه تجسم تقوا

و تقوا حذر کردن است از نابایست، و آن سکون است و هرچه باز اِسْتادن است عبادتِ باطن آن است. و روزه تقواست؛ چه روزه باز استادن است خاص از بهرِ خدای عزّوجل. و فضیلتِ روزه اینجا ظاهر شود که هر ذره ای که هست از ذرایرِ عالم، و هر قطره ای که هست از قطره های دریاها روزه دار را نهی است از خوردن ِآن ذره. چون آن ذره، اگر بخورد، روزه را بگشاید. و روزه دار متقی است از خوردن ِآن ذرایر، به ترک هر ذره ای امید بُوَد عبادتِ ثقلین.

سید امام ابوالقاسم حکیم گوید: «روزه عبادتی باطن است و پوشیده، و عباداتِ دیگر ظاهر است، و آنچه ظاهر است نصیبِ مردمان است و آنچه پوشیده است آنِ خدای عزّوجل.1


1. این برگ های پیر، ص 116.

خداوند، نگهدار روزه داران

و گفته اند: الصّومُ لی اضافت روزه با خود کرد تا دست خصمان از آن کوتاه کند، فردا در قیامت چون خصمان گرد تو برآیند، و عبادت های تو به آن مظالم که در گردن داری بردارند، رب العالمین آن روزه تو در خزینه فضل خود می دارد و خصمان تو را می گوید: این، آنِ من است شما را ور آن دستی نه؛ پس به عاقبت به تو باز دهد، گوید: این اضافت از بهر آن با خود کردم تا از بهر تو نگه دارم.

حکمتی دیگر گفته اند روزه روزه دار را؛ یعنی تا خداوندانِ نعمت، حال درویشان و گرسنگی ایشان بدانند و با ایشان مواسات کنند، از اینجا بود، که مصطفی را از اول یتیم کرد تا یتیمان را نیکو دارد، پس غریب کرد تا غریبی خود یاد آورد، و بر غریبان رحمت کند، و بی مال کرد وی را تا درویشان را فراموش نکند.1


1. کشف الاسرار و عدة الابرار، ج 1، صص 493 و 494.

روزه، خوان رحمت

ای عزیز برادر! از گرسنگی این ماه غمگین مباش؛ چه آنکه در روزه، گرسنگی است و در گرسنگی، رجوع به خداوند غنی است؛ چنان که موسی علیه السلام چون گرسنه شد، روی به حضرتِ او آورد و رَبِّ اِنّی لِما اَنْزَلْتَ اِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیراً1 گفت: موسی نان خواست و عیسی خوان: رَبَّنا اَنْزِلْ عَلَینا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ؛2 ولی محمد صلی الله علیه و آله غفران خواست که: غفرانک ربّنا و الیک المصیر.3


1. قصص: 24.

2. مائده: 114.

3. بقره: 285؛ خزینة الجواهر، ص 430.

فواید روزه

فواید بی شمار

فایده روزه، پاکی اعضا و جوارح است؛ چرا که روزه کامل مشتمل است بر حفظ جوارح و اعضا از دیدن ناملایم و شنیدن نامناسب و تناول ناموافق.

فایده دیگر، تعمیر ظاهر و باطن است، اما اشتمال روزه بر تعمیر ظاهر یا به واسطه اشتمال روزه کامل است بر حفظ اعضا و جوارح از حرکات ناملایم و یا به واسطه آنکه تعمیر ظاهر عبارت از مشغول بودن به ذکر باری تعالی است و به یاد او بودن. و این معنی در روزه أهمّ است؛ چرا که آدمی در غیر روزه در بعضی اوقات به واسطه اشتغال به امور عادیه مثل اکل و شرب و نکاح و امثال اینها ممکن است که فی الجمله از ذکر خدا فارغ شود و از این فیض عظیم محروم ماند و این اسباب در روزه دست به هم نمی دهد، و اما اشتمال روزه بر تعمیر باطن، ظاهر است؛ چرا که هرگاه روزه دار به اوصاف مذکوره موصوف شد و از مخلاّت و منافیات احتراز نمود به معارف دل که عبارت از پاکی اوست از لوث افکار باطله و مخاطرات ذائقه موصوف خواهد شد.

فایده دیگر، شکرگزاری نعمت های الهی است. چرا که به سبب روزه و گرسنگی، قدر تنعمات وافیه ماضیه بر او ظاهر خواهد شد، و شکر او را به جا خواهد آورد.

و فایده دیگر، احسان نمودن است به فقرا و ارباب حاجت، چرا که به سبب روزه و ادراک گرسنگی حال فقرا و اهل مسکنت بر او ظاهر می شود، و می داند که ایشان چه می کشیده اند و چه می کشند و این باعث رقت قلب و احسان نمودن به ایشان می شود.

فایده دیگر، زیاد شدن تضرع و خشوع است، چرا که روزه، تخفیف تیرگی دل است و جلای دل موجب تضرع و خشوع است، و تضرع و خشوع موجب قرب الهی است، و نیز باعث زیادتی رسوخ التجا است به جانب عزت؛ چرا که روزه موجب صفا و جلای دل است و جلای دل موجب انس به باری و قطع از مخلوق است، چنان که می فرماید: یعنی روزه باعث زیادتی التجاست به باری تعالی چنان که معلوم شد و نیز روزه سبب شکستن شهوت و خواهش های نفسانی است.

روزه موجب سبکی حساب روز قیامت است و دوچندان شدن حسنات است. چرا که در روزه نعمت الهی کمتر صرف می شود، و از خوردن و آشامیدن روز فارغ است. پس حساب او در روزه سبک تر است، یا آنکه به برکت این ماه حساب او را سبک تر کنند. و در روزه از فواید، آن قدر هست که به حیطه ضبط درنمی آید، و آنچه بیان کرده شد، کافی است از برای هر که صاحب عقل و هوش است و توفیق عمل دارد.1


1.عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، به کوشش: محدث ارموی، ج 1، صص 133 ـ 138.

روزه، سوزاننده هیزم شهوت

مثل شهوت مردم چون مثل هیزم است و مثل گرسنگی چون مثل آتش. همه هیزم ها را به آتش سوزانند، و همه شهوت ها را به گرسنگی بنشانند. و تا جوع بر نفس مسلط نگردانی شهوت سوخته نگردد؛ و تا شهوت سوخته نگردد نفس منقاد حق نگردد.1


1. شرح التعرف، ج 1، ص 207.

حفظ حرمت روزه داران

سید امام ابوالقاسم حکیم گفته است: «کمترین حرمتِ ماهِ رمضان آن است که همچنان که طعام خوردن حرام است از روی شریعت، آزردن ِمؤمنان نیز حرام است از روی حرمت، هم حرمتِ مؤمن، هم حرمتِ ماه رمضان. چنان که به اندک طعام خوردن روزه بشکند به اندک مایه آزارِ مؤمن حرمتِ وی نیز بشکند».

و دیگر آنکه جهد کنی تا حرمت ضایع نکنی و جهد کنی تا وقت ضایع نکنی، و جهد کنی تا سودِ خود را در وی ضایع نکنی. گفتا: حرمتْ ضایعْ نکردنْ آن بُوَد که با روزه و روزه دار جفا نکنی، مسلمان را در ماهِ رمضان نیازاری که با روزه جفا کرده باشی و هم با روزهْ دار؛ چه هر که را پادشاه خلعتی پوشاند، هر که با آن کس بی حرمتی کند آن بی حرمتی هم با آن کس بُوَد هم با آن خلعت و هم با آن پادشاه. و کدام خلعت بُوَد از این بزرگ تر که: الصَوْمُ لِی وَ اَنَا أجْزی بِه. و دیگر، وقت را ضایع نکنی که وقت بر تو بگذرد که کارِ آن جهان نکنی بدان وقت. و سودِ خویش اَنْدَرُو ضایع نکنی، یعنی به هزینه اندر تَقَزُّز1 نکنی.

و آنکه رسول صلی الله علیه و آله گفت: مَنْ صَامَ رَمَضانَ وَ قامَ إیماناً وَاحْتَسَابَاً غَفَرَلَه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ. خواجه گفتا: این آن بُوَد که اندر ماهِ رمضان کاری نکند که میان وی و خداوند استغفار واجب آید و میان وی و خلق اعتذار واجب کند.2


1. تقزز: پرهیز.

2. این برگ های پیر، ص 115.

شمّه ای از آداب روزه

بدان که سزاوار روزه دار آن است که چشم خود را بپوشاند از هرچه نظر کردن بر آن حرام یا مکروه است یا دل او را از یاد خدا مشغول می سازد. و محافظت نماید زبان خود را از جمیع آفات و معاصی متعلقّه به زبان که بسیاری از آنها در این کتاب مذکور شد. و گوش خود را نگاه دارد از هرچه شنیدن آن حرام یا مکروه است. و شکم خود را باز دارد از غذاهای حرام و شبهه ناک. و همچنین سایر اعضا و جوارح خود را از محرّمات و مکروهات متعلقه به آنها محافظت نماید. و همچنین سزاوار آن است که در هنگام افطار، از حلال، این قدر چیزی بخورد که «کلّ» بر معده او نباشد؛ زیرا سرّ امر روزه داشتن آن است که قوه شهویه، مقهور و ضعیف شود و تسلط شیطان لعین کمتر گردد، تا نفس قدسی از درجه بهیمیت، ترقی نموده مشتبه به ملائکه گردد، و در آن آثار تجرد و روحانیت حاصل شود. و هرگاه کسی آنچه چاشت نخورده و دو مقابل آن را در شام بخورد چگونه این مطلب دست می دهد؟! به خصوص همچنان که عادت اکثر اهل این عصر است که الوان اطعمه را مهیا می سازند، بلکه بسا باشد اطعمه ای که در ماه مبارک صرف می کنند، در ماه های دیگر صرف نمی نمایند.

و شکی نیست که چون معده از غذای چاشت خالی باشد تا وقت شام، رغبت آن بیشتر و اشتهای آن افزون تر می گردد. پس چون در آن وقت به رغبت تمام، الوان طعام را به قدر چاشت و شام بلکه زیادتر بخورد، لذت آن بیشتر، و قوت آن فزون می گردد، و قوه شهویه او به هیجان می آید؛ و آنچه مقصود از روزه بود، نتیجه برعکس می بخشد.

پس روزه دار باید لااقل همان غذایی که در شب های غیر روزه می خورد، بخورد و خوراک روز خود را به آن ضمیمه نسازد، تا سودی از روزه ببیند.

و از جمله آ داب روزه دار آن است که در هنگام افطار، دل او مضطرب باشد و در میان خوف و رجا معلق باشد؛ زیرا نمی داند که روزه او مقبول شده یا نه. و این حالی است که باید در آخر هر عبادتی باشد.

مروی است که: «حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در روز عید فطری به جماعتی گذشت که مشغول خنده بودند. حضرت فرمود: ماه رمضان را خدای ـ تعالی ـ میدان بندگان خود قرار داده که در آن سبقت بر طاعت و عبادت او گیرند. پس جماعتی گوی سبقت در ربودند و به سعادت فایز گردیدند، و طایفه ای پس افتادند و هلاک شدند. پس عجب کل عجب از برای کسی که مشغول خنده و بازی باشد در روزی که سبقت گیرندگان در آن فایز شدند و بطالان و هرزه کاران زیان کردند. آگاه باشید، به خدا قسم که اگر پرده برداشته شود، نیکوکار مشغول نعمت خود، و بدکار گرفتار بدی های خود گردد و احدی به لهو و لعب نپردازد».1


1. معراج السعاده، صص 849 و 850.

درجات روزه و آداب هر یک (از قول ملا احمد نراقی؛ عالم شیعی)

و مخفی نماند که از برای روزه سه درجه است:

اول: «روزه عوام»، و آن عبارت است از اینکه در روزها شکم و فرج خود را از مقتضای شهوات آنها محافظت نمایی. و این روزه، فایده نمی بخشد مگر مجرد استخلاص از عذاب را.

دوم: «روزه خواص» و آن عبارت است از آنچه مذکور شد به زیادتی محافظت چشم و گوش و زبان و دست و پا و سایر جوارح و اعضا از معاصی و گناهان. و بر این روزه مترتب می گردد آنچه از برای روزه دار وعده داده شده است از ثواب های بی پایان.

سوم: «روزه خواص خواص»، و آن عبارت است از آنچه مذکور شد، با محافظت دل از اشتغال به افکار دنیویه و اخلاق رذیله و نگاه داشتن آن از غیر یاد خدا بالکلّیه. و افطار این روزه ها به یاد غیر خدا و روز قیامت بودن است. و حاصل این روزه، رو گردانیدن از غیر خداست؛ چنان که فرمود: «قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرُهمْ؛ بگو خدا، و هرچه غیر اوست واگذار».1

و این روزه انبیا و صدیقین و مقربین است. و ثمره این روزه، فوز به مشاهده جمال لقای الهی است، و رسیدن به چیزی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به خاطر احدی خطور نکرده.

بدان که مقتضای اخبار متواتره و تصریح جمعی از علمای طایفه شیعه است که هرگاه کسی خالص از برای خدا، ماه رمضان را روزه بدارد و در آن ماه، باطن را از اخلاق ذمیمه پاک سازد، و اعضای ظاهره خود را از معاصی نگاه دارد، و از حرام در خوراک و پوشاک و مسکن اجتناب نماید، و به جز حلال، غذایی نخورد، و درخوردن حلال هم افراط نکند، بلکه به نحوی باشد که در هر وقت روز و شب الم گرسنگی را بیابد و فی الجمله مواظبت نماید بر نمازهای نافله و بعضی از ادعیه و آدابی که در این ماه مبارک سنت شده، مستحق مغفرت الهی و خلاص از عذاب اخروی می گردد.

پس اگر این شخص از طایفه عوام باشد، صفای نفسی از برای او حاصل می شود که باعث استجابت دعاهای او گردد. و اگر از علما و اهل معرفت باشد، لشکر شیطان از حوالی قلب او کوچ می کند و از برای او بعضی از اسرار ملکوتیه روشن و منکشف می گردد؛ و به خصوص در شب قدر، زیرا که آن شبی است که در آن، اسرار منکشف می شود. و از مبدأ فیاض، انوار بر دل های پاک افاضه می شود. و مناط عمده در رسیدن به این موهبت عظمی کم خوردن است، به نحوی که الم گرسنگی را در آن وقت احساس می کند.2


1. انعام: 91.

2. معراج السعاده، صص 850 و 851.

درجات روزه و آداب هر یک (از قول ابو حامد غزالی؛ عالم اهل تسنن)

بدان که روزه را سه درجت است: روزه عوام، و روزه خواص، و روزه خاص الخاص.

اما روزه عوام، غایت آن، نگاه داشتن بطن و فرج است، و این کمترین درجات است.

و اما روزه خاص الخاص، بلندترین درجات است. و آن، آن است که دل خود را از اندیشه هر چه جز حق ـ تعالی ـ است نگاه دارد، و همگی خود به حق دهد، و از هر چه جز وی است ـ به ظاهر و باطن ـ روزه دارد. و در هر چه اندیشه کند ـ جز حدیث خدای ـ تعالی ـ و آنچه به وی تعلق دارد ـ این روزه گشاده شود. و اگر در غرضی دنیاوی اندیشد ـ اگرچه مباح بود ـ این روزه باطل شود؛ مگر دنیایی که یاور وی شود در راه دین ـ که آن از دنیا نبود به حقیقت. تا به حدی که گفته اند که «اگر به روز تدبیرِ آن کند که روزه به چه گشاید، خطایی بر وی نویسند؛ که این دلیل آن است که به رزقی که خدای ـ تعالی ـ وعده کرده است که به وی رساند، واثق نیست.» و این درجه انبیا و صدیقان است، و هر کسی بدین نرسد.

اما روزه خواص آن بود که همه جوارح خویش را از ناشایست باز دارد، و بر بطن و فرج اقتصار نکند. و تمامی این روزه به شش چیز بود:

یکی آنکه چشم نگاه دارد از هرچه وی را از خدای- تعالی- مشغول کند، خاصه از آن چیز که از وی شهوت خیزد؛ که رسول صلی الله علیه و آله می گوید که «نظر چشم، پیکانی است از پیکان های ابلیس، به زهر آب داده، هرکه از بیم حق ـ تعالی ـ از آن حذر کند، وی را خلعتی ایمانی دهند که حلاوت آن در دل بماند و ذوق آن می یابد».

و أنس می گوید از رسول صلی الله علیه و آله که «پنج چیز روزه گشاده کند: دروغ، غیبت، و سخن چینی، و سوگند به دروغ، و نظر شهوت».

دوم آنکه زبان نگاه دارد از بیهوده و هر چه از آن مستغنی بود یا خاموش همی باشد، یا به ذکر و قرآن خواندن مشغول می باشد. و مناظره و لجاج از جمله بیهوده های زیان کار باشد. اما غیبت و دروغ، به مذهب بعضی از علما، روزه عوام را نیز باطل کند...

سوم آنکه گوش نگاه دارد؛ که هر چه گفتن نشاید، نباید شنیدن؛ و شنونده شریک گوینده بود در معصیت دروغ و غیبت و غیر آن.

چهارم آنکه دست و پای و همه جوارح از ناشایست نگاه دارد...

و هر که روزه دارد و چنین کارها کند، مثال وی چون بیماری بود که از میوه حذر کند و زهر خورد، که معصیت زهر است، و طعام غذایی است که بسیار خوردن آن زیان دارد، اما اصل وی زیان کار نیست. و برای این رسول صلی الله علیه و آله گفت: «بسیار روزه دار باشند که نصیب ایشان از روزه جز گرسنگی و تشنگی نبود».

پنجم آنکه به وقت افطار حرام و شبهت ها نخورد، و از حلال خالص نیز بسیار نخورد...

ششم آنکه پس از افطار، دل وی میان بیم و امید معلق بود، که نداند که روزه وی پذیرفته است یا رد کرده.1

روزه بر سه وجه است: روزه روح است به کوتاه کردن امل، یعنی که امل خود را کوتاه کنی که هوای خود را خلاف کنی، و روزه عقل است به خلاف کردن هوا، و روزه نَفْس است به باز ایستادن از طعام و شراب و شهوات.2


1. کیمیای سعادت، ج 1، صص 211 ـ 213.

2. مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج 1، ص 176.

ترک دروغ و غیبت به هنگام روزه

غیبت و دروغ و بهتان و قُوت حرام، روزه باطل کند و دلیل قرآن: قال الله تعالی «سَمَّاعُونَ لِلْکذِبِ أَکالُونَ لِلسُّحْتِ»1 دروغ و خوردن حرام، حق تعالی به یکدیگر مقرون کرده است. و در خبر است که: دو زن در عهد رسول صلی الله علیه و آله به روزه بودند. در آخر روز گرسنگی ایشان را چنان به رنج آورد که نزدیک بود که هلاک شوند. دستوری خواستند از رسول صلی الله علیه و آله که روزه بگشایند. رسول صلی الله علیه و آله دستوری داد. چون روزه بگشادند، قدحی بدیشان فرستاد و ایشان را فرمود: قی کنید در این قدح. بهر دُوان، قدح پر از خون تازه و گوشت تازه کردند، مردمان شگفت بماندند. رسول صلی الله علیه و آله گفت: عجب مدارید از این حال که ایشان از رزق حلال به روزه بوده اند و به رزق حرام روزه بگشادند.

و نیز رسول صلی الله علیه و آله گفته است که: روزه امانت است، به جای آرید.2


1. مائده: 42؛ آنها شنوندگان دروغ و خورندگان مال حرامند.

2. عوارف المعارف، ص 141.

روزه به اخلاص و حفظ جوارح

شرط معظم صوم، آن است که بنایش بر قاعده اخلاص بود و به شایبه هوا و ریا آمیخته نباشد و مادام تا صاحب صوم، در مقام اخلاص تمکن نیافته باشد، تا بتواند در کتمان آن کوشد و حال خود را از نظر خلق بپوشد.1


1. مصباح الهدایه، صص 234 و 235.

آدب افطار کردن

و در افطار، شرط آن است که از حلال خورد و بسیار تناول نکند؛ چه هرگاه که در صوم به وقت افطار، آنچه در ایام افطار به دفعات تناول کردی، به یک دفعه تناول کند، فایده صوم که قهر نفس و منع اوست از اتساع1 در حظوظ، فایت گردد؛ بلکه کدورت و ثقل زیادت شود. و چون نفس را در طعام که قوی تر مألوفی است، بر حد ضرورت بدارد و از استکثار مانع شود، اثر آن در دیگر احوال او، از کلام و منام و غیر آن سرایت کند و در جمیع اقوال و افعال، بر حد ضرورت بایستد. و باید که سحور به کار دارد و در تأخیر سحور و تعجیل فطور بکوشد؛ و پیش از نماز، به آب یا شیرینی افطار کند و بعد از طعام، سنت آن است که آن را به صلات یا تلاوت یا ذکر بگذارد؛ و هرگاه که کسی بر این شرایط ملازمت نماید، فایده صوم او را حاصل گردد.

و صوم از جمله معظمات ارکان اسلام است و نظر به عموم حکمت، جمله مکلفان را صوم رمضان فرض است.

و اما زکات و حج، از جمله ارکان اسلامند و وجوب آن مشروط به مال و استطاعت.2


1. اتساع: گسترش، زیاده روی.

2. عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه، تصحیح: عفت کرباسی و محمدرضا بزرگرخالقی، صص 235 و 236.

تحصیل فیوضات نه مأکولات

این شهر اللّه است، شهر رمضان است، شهر توبه است، شهر المغفرة است، شهر الانابة است، شهر العفو است، شهر التجاوز است و شهر الکرم و الجود است، نه شهر بطیخ و سایر مأکولات که تمامِ خیالت منصرف باشد به آنکه کی مغرب می شود تا همه را صرفِ شکم کنی؛ روز تا غروب، خیال داخل شدن وقت افطار و از آن وقت تا صبح، خیالِ خوردن، پس کی به خیالِ روزه و تحصیل فیوضات در این ماه مبارک خواهی بود؟!1


1. فوائد المشاهد، ص 16.

اسرار روزه

مقصود از روزه

بدان که مقصود از روزه آن است که حجاب شهوت و غضب از پیش دیده دل برخیزد تا به سرّ ملکوت آسمان و زمین بینا شود؛ چه، روح آدمی از عالم ملکوت است و او را از اتصال به ارواح ملأ اعلی و مکالمه ساکنان سرادقات قدس و مناجات حضرت صمدیت شیاطین بازمی دارند.

کی توانستی برون آوردن آدم را ز خلد

گر نبودی راهبر ابلیس را طاووس و مار

خشم و شهوت مار و طاووسند در ترکیب تو

دیو را آن پایمرد و نفس را این دستیار

دیگر به گرسنگی، ماده غضب و شهوت ضعیف می شود و از آن شیطان نزار می گردد. اما گرسنگی به افراط زیان کار است، و از آنجا خوف جنون و فساد دماغ و امراض دیگر بود. علی الجمله در همه چیزی، اقتصاد، مطلوب است.1


1. مناهج السیفیه، صص 79 و 80.

سرّ وجوب روزه

روزه را به تازی صوم گویند و صوم باز ایستادن باشد از چیزی که مردم اندر آن بوده باشند، و روزه واجب است بر هر مسلمانی که بالغ باشد و حاضر باشد از سال یک ماه کان شناخته [شده] است به ماه رمضان و آن یک ماه، سی روز تمام باید بی نقصان، و هر روزی روزه را از شب باید نیت کردن به روزه داشتن آن روز، و [از] آنچه روزه را تباه کند خویشتن را نگاه باید داشتن و آن طعام خوردن است و شراب خوردن و جماع کردن و غیبت کردن و کارهای ناشایسته کردن، و تأویل روزه آن است که نخست بدانی که حال نفس اندر دین برابر است با حال جسد، و اندر حال تن درستی صلاح جسد وابسته است به طعام خوردن و شراب خوردن، و اندر حال بیماری علاج جسد وابسته است به طعام ناخوردن و بازداشت شراب ازو، و طعام نفس تنزیل و ظاهر شریعت است و شراب نفس تأویل گشادن است و بیان شریعت، پس همچنین صلاح نفس وقتی اندر کار بستن شریعت است و ظاهر و دانستن تأویل او و آن به هنگامی باشد که حدود دین بر پای باشد و عالم دین بی خلل بر مثال تن درستی جسد، و باز وقتی صلاح نفس اندر پوشیده داشتن باطن شریعت است چون مؤمنان بترسند بر هلاک شدن خویش از مخالفان دین، پس روزه داشتن مردم به ظاهر طاعت خدای است و خویشتن را به مانند کردنی است به فرشتگان که از طعام و شراب بی نیازند و دور کردن است خویشتن را از خوی ستوری که هرچه یابند به هر وقتی که باشد می خورند. این عادت سخت ناستوده است و کم خوردن عادتی است ستوده و کم خوار را نیز همه کس دوست داشته اند، و باطن روزه به ایستادن حدود دین است از شرح و بیان باطن کتاب و شریعت، و دلیل بر درستی این قول سخن خدای است که اندر سوره مریم علیها السلام آمده است قوله تعالی: «فَإِمَّا تَرَینَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکلِّمَ الْیوْمَ إِنسِیا؛ همی گوید مریم را پس اگر بینی از مردم،کسی را، پس بگوی که من نیت روزه کرده ام خدای را. پس سخن نگویم من امروز با هیچ مردمی».1


1. مریم: 26.

سرّ نیت در شب

تأویل آنکه مر هر روزی را که روزه دارد، از شب آن روز نیت باید کردن، آن است که آن شناخت روزه است و سبب می شود روزه داشتن را که آن روزه داشتن پوشیده داشتن مرتبت اساس است از دشمنان دین.1


1. مناهج السیفیه، ص 222.

روزه معنوی

صوم در شرع عبارت است از امساک طعام و شراب که روزه داری جسم است. اما صوم در عالم حقیقت، عبارت است از خوردن طعام و شراب؛ کدام طعام؟ طعام «أبیتُ عِندَ رَبّی»1 کدام شراب؟ شراب «و کلَّمَ اللهُ موسی تَکلیما»2 این را صوم معنوی خوانند، روزه جان باشد.3


1. نزد پروردگارم بیتوته می کنم. (حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله ).

2. نساء: 164؛ خداوند با موسی سخن گفت.

3. تمهیدات، ص 91.

وقایع و اعمال ماه رمضان

اعمال مشترک شب و روز رمضان

قسم اول اعمالی است که در هر شب و روز این ماه به جا آورده می شود، و آنها چند امر است:

1. خواندن این دعا بعد از هر نماز فریضه: اللهُمَّ ارْزُقْنی حَجَّ بَیتِک الْحَرامِ، الخ.

2. خواندن این دعا نیز بعد از هر فریضه یا عَلِی یا عَظیمُ، الخ.

3. آنکه بخواند بعد از هر فریضه دعایی را که شیخ کفعمی و شهید از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرد ه اند: اللهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اللهُمَّ اَغْنِ کلَّ فَقیرٍ...

4. در این ماه قرآن بسیار بخواند و اگر روزی یک ختم بخواند، خوب است و بعضی از ائمه علیهم السلام در این ماه چهل ختم قرآن و زیاده می کردند، و اگر هر ختمی را ثوابش را به روح مقدس یکی از چهارده معصوم علیهم السلام هدیه کند، ثوابش مضاعف گردد و در قیامت با ایشان باشد.

5. در شب و روز این ماه ذکر صلوات و استغفار و «لا اله الا الله» را بسیار بگوید و نوافل شب و روز را به جا آورد. شعر نخواند و چشم و گوش و زبان خود را نیز روزه دارد از محرمات، که روزه مجرد امساک از طعام و شراب نیست.1


1. همان، صص 11 و 12.

اعمال شب

قسم دوم اعمالی است که در شب های ماه رمضان باید به جا آورد، و آن نیز چند چیز است:

1. افطار است و مستحب است که بعد از نماز شام افطار کند، مگر آنکه ضعف بر او غلبه کرده باشد یا جمعی منتظر او باشند.

2. افطار کند بر چیز پاکیزه ای از حلال، و بهتر آن است که به خرمای حلال افطار کند تا ثواب نمازش چهارصد برابر گردد و به خرما و آب و به رطب و به لبن و به حلوا و به نبات و به آب نیم گرم، به هر کدام افطار کند نیز خوب است.

3. آنکه در وقت افطار دعاهای وارده آن را بخواند، از جمله آنکه بگوید: اللهُمَّ لَک صُمْتُ وَ عَلی رِزْقِک اَفْطَرْتُ وَ عَلَیک تَوَکلْتُ.

4. در وقت افطار سوره «إِنّا أَنْزَلْناهُ» را بخواند.

5. در وقت افطار تصدق کند و افطار دهد روزه داران را، اگرچه به چند دانه خرما یا شربتی آب باشد.

و بدان که از چیزهایی که در شب های ماه رمضان باید به جا آورده شود هزار رکعت نماز است در مجموع این ماه، به این ترتیب که در دهه اول و دهه دوم در هر شبی بیست رکعت خوانده شود، هر دو رکعت به یک سلام، به این طریق که هشت رکعت آن را بعد از نماز مغرب بخواند و دوازده رکعت آن را بعد از نماز عشا، و در دهه آخر در هر شب سی رکعت بخواند، باز هشت رکعت آن را بعد از نماز مغرب و بیست و دو رکعت دیگر را بعد از نماز عشا، و مجموع این نمازها هفتصد رکعت می شود و باقی مانده را که سیصد رکعت باشد، در شب های قدر بخواند، یعنی شب نوزدهم صد رکعت و شب بیست و یکم صد رکعت و شب بیست و سیم صد رکعت؛ پس مجموع هزار رکعت شود. به ترتیب دیگر نیز نقل کرده اند و آنچه ذکر شد، موافق مشهور بود.1


1. همان، صص 12 و 13.

اعمال سحر

قسم سوم در اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان است و آن نیز چند چیز است:

1. سحور خوردن، و ترک نکند سحور را اگر چه به یک دانه خرمای زبون یا شربت آب باشد و بهترین سحورها سویق و خرماست و وارد شده که حق تعالی و ملائکه صلوات می فرستند بر آنها که استغفار می کنند در سحرها و سحور می خورند.

2. سوره «إِنّا أَنْزَلْناهُ» را در وقت سحور بخواند که هرکه این سوره مبارکه را در وقت افطار کردن و سحور بخواند در مابین این دو وقت، ثواب کسی داشته باشد که در راه خدا در خون خود بغلتد.

3. دعای ابوحمزه ثمالی را در سحرها بخواند.

4. دعای اللهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک مِنْ بَهائِک بِاَبْهاهُ را بخواند.

و بدان که علما فرموده اند که: اگر نیت روزه را بعد از سحور بکند بهتر است و از اول شب تا آخر شب نیت می توان کرد و همین که می داند و قصد دارد که فردا از برای خدا روزه می گیرد و امساک از مفطرات می کند بس است، و شایسته است که در سحرها، نماز شب را ترک نکند و تهجد به عمل آورد.1


1. همان، صص 14 و 15.

اعمال مخصوص شب اول رمضان

شب اول: در آن چند عمل است:

1. چون رؤیت هلال کرد، اشاره به هلال نکند، بلکه رو به قبله کند و دست ها را به آسمان بلند کند و دعای رؤیت هلال را بخواند.

2. بخواند دعای 43 صحیفه کامله را در وقت رؤیت هلالِ هر ماه و خصوص هلال این ماه.

3. در این شب ابتدا کند به خواندن هزار رکعت نماز این ماه، به نحوی که گذشت.

4. آنکه در نماز نافله این شب و سایر شب های این ماه سوره «اِنّا فَتَحْنا» بخواند.

5. دو رکعت نماز کند در این شب، در هر رکعت «حمد و سوره انعام» بخواند و سؤال کند که حق تعالی از او کفایت شرور کند.

6. بخواند دعای 44 صحیفه کامله را که در وقت دخول ماه رمضان حضرت سجاد علیه السلام می خواند.1


1. همان، صص 17 ـ 20.

اولین شب قدر

شب نوزدهم: اولِ شب های قدر است، و شب قدر همان شبی است که در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت آن نمی رسد و عمل در آن بهتر است از عمل کردن در هزار ماه، و در آن شب تقدیر امورات سال می شود و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل می شوند و به خدمت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف مشرف می شوند. آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض می کنند. و از برای مخفی بودن آن شب حکمت های بسیار و فواید عبادت کردن در آن شب بی شمار است. و اعمال شب های قدر بر دو نوع است: یکی آنکه در هر سه شب باید کرد. دیگر آنکه مخصوص به هر شبی. اما اول، پس آن چند چیز است:

1. غسل است و بهتر آن است که مقارن غروب آفتاب غسل کند که نماز مغرب را با غسل بخواند.

2. دو رکعت نماز است در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید و بعد از فراغ، هفتاد مرتبه «اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتُوبُ اِلَیهِ».

3. قرآن مجید را بگیرد و بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید:

اَللّهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُک بِکتابِک الْمُنْزَلِ وَ ما فیهِ وَ فیهِ اسْمُک الْأَکبَرُ وَ اَسْمآؤُک الْحُسنی وَ ما یخافُ وَ یرْجی اَنْ تَجْعَلَنی مِنْ عُتَقائِک مِنَ النّارِ.

پس هر حاجت دارد بخواهد.

4. آنکه مصحف شریف را بگیرد و بر سر گذارد و بگوید:

اللّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآن ِوَ بِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ کلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فیهِ وَ بِحَقِّک عَلَیهِمْ فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّک مِنْک.

پس ده مرتبه بگوید: «بِک یا اللهُ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» پس هر یک از معصومین را نام برده و ده مرتبه بگوید تا به حجت بن الحسن علیه السلام برسد. آن وقت حاجت خود را از خدا بخواهد.

5. زیارت کند امام حسین علیه السلام را، و زیارت مخصوصه آن حضرت را.

6. احیا بدارد این شب ها را.

7. صد رکعت نماز کند و اگر بتواند در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند و بعد از هر دو رکعت، دعای آن را که شیخ و سید نقل کرده اند، بخواند.

8. دعای جوش کبیر بخواند.

9. بخواند این دعا را که کفعمی از امام زین العابدین علیه السلام روایت کرده که در این سه شب می خوانده در حال قیام و قعود و رکوع و سجود:

اَللُهُمَّ اِنِّی اَمْسَیتُ لَک عَبْداً وَ آخِراً الخ.

و علامه مجلسی فرموده که: بهترین دعاها و اعمال در این شب ها طلب آمرزش و دعا برای مطالب دنیا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان خود و برادران مؤمن زنده و مرده ایشان است و اذکار و صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله آنچه مقدور شود.

و اما دوم: یعنی اعمال مخصوصه این شب. پس چند چیز است:

1. صد مرتبه: اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّی وَ اَتَُوبُ اِلَیهِ.

2. صد مرتبه: اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ.

3. بخواند دعای «یا ذَا الَّذی کانَ» که در آخر فصل اول ذکر شد.

4. بخواند «اَللّهُمَّ اَجْعَلْ فیما تَقْضی وَ تُقدِّرُ» الخ. و نماز امشب پنجاه رکعت است با حمد و پنجاه مرتبه «اذا زلزلت»، و گویا مراد آن باشد که در هر رکعت یک مرتبه بخواند؛ زیرا که مشکل است که در مثل چنین شبی با این همه اعمال، دو هزار و پانصد مرتبه «اذا زلزلت» خواندن.1


1. فیض العلام، صص 40 ـ 42.

ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام

در صبح روز نوزدهم سنه 40، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را ضربت زدند، و مجمل واقعه آنکه در سال چهلم گروهی از خوارج در مکه جمع شدند و مذاکره «نهروان» کردند و بر کشتگان نهروان بگریستند و سه نفر با هم معاهده کردند که در یک شب امیرالمؤمنین علیه السلام و عمروعاص و معاویه را بکشند.

ابن ملجم کشتن علی علیه السلام را بر ذمت نهاد و وارد کوفه شد و قُطام بنت اخضر را ملاقات کرد، و آن زنی بود از خوارج که امیرالمؤمنین علیه السلام پدر و برادر او را در نهروان کشته بود و چون در نهایت حسن و جمال بود، ابن ملجم او را خواستگاری کرد. قطام گفت: مهر من سه هزار درهم است با غلام و کنیزی و کشتن علی بن ابی طالب علیه السلام.

ابن ملجم گفت: چگونه علی را بکشم؟ گفت: غفلةً او را می کشی. و وردان بن مجالد را که از قبیله خودش بود، برای یاری ابن ملجم طلبید و ابن ملجم نیز شبیب بن بجره خارجی را هم دست کرد و در انتظار بودند تا شب نوزدهم ماه رمضان رسید.

در آن شب، قطام در مسجد خیمه زده بود و مشغول اعتکاف بود. آن سه ملعون به عزیمت قتل علی علیه السلام به مسجد آمدند. قطام بافته ای چند از حریر بر سینه های ایشان بست و شمشیرهای به زهر آب داده به ایشان داد تا حمایل کردند و بیامدند به نزدیک آن دری که امیرالمؤمنین علیه السلام از آن در داخل مسجد می شد، نشستند و کسی از راز ایشان مطلع نبود، جز اشعث بن قیس که او نیز با ایشان متفق بود و به یاری ایشان آمده بود. همین که وقت صبح حضرت امیر علیه السلام داخل مسجد شد و صدای نازنینش بلند شد به «یا اَیهَا النّاسُ اَلصَّلوةُ» که ابن ملجم و همراهانش شمشیرها کشیدند و بر آن حضرت حمله آوردند و گفتند: «اَلْحُکمُ لِلّهِ لا لَک یا عَلی!»

شمشیرِ شبیب خطا کرد و شمشیر ابن ملجم بر فرق همایون آن حضرت جا کرد و شکافت و خون جاری شد و محاسن شریفش که در عزای پیغمبر خضاب نشده بود، به خون خضاب شد، و واقع شد آنچه خدا و رسول صلی الله علیه و آله به آن خبر داده بودند و امیرالمؤمنین در انتظار آن بود و آسوده شد آن جناب از صدمات دنیا و از غَدْر و مکر معاویه و عمروعاص و از بی وفایی کوفیان غَدّرا.1

شب بیستم: نمازش هشت رکعت است به هر سوره ای که میسر شود.

و در روز بیستم سنه 8 فتح مکه واقع شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به مسجد الحرام آمد و با محجن (عصا) خود استلام فرمود و آهنگ تخریب اصنام و اوثان فرمود و این هنگام سیصد و شصت بت در اطراف خانه کعبه نصب بود.2


1. همان، صص 42 و 43.

2. همان، ص 44.

دومین شب قدر

شب بیست و یکم: فضیلتش زیادتر است از شب نوزدهم و باید اعمال آن شب را از غسل و احیا و زیارت امام حسین علیه السلام و نماز هفت «قل هو الله» و قرآن سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعای جوشن و غیرها در این شب به عمل آورد. و نماز امشب هشت رکعت است به حمد و هر سوره ای که میسر است و از این شب شروع می شود به دعاهای شب های دهه آخر و آن بر دو قسم است:

یکی آنکه در هر شب مکرر می شود، مانند دعایی که مُرازم از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده: اللّهُمَّ اِنَّک قُلْتَ فی کتابِک الْمُنْزَلِ، الخ.

و این دعا که ابن ابی عمیر از آن جناب نقل کرده:

اَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِک الْکریمِ أنْ ینْقَضِی عَنّی شَهْرُ رَمَضانَ اَوْ یطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیلَتی هذِهِ وَ لَک قِبَلی ذَنْبٌ اَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنی عَلَیهِ یوْمَ اَلْقاک.

دوم: دعاهای مخصوصه هر شب است و آن نیز دو قسم است: یکی آن است که مشایخ نقل کرده اند که دعای امشب اولش این است: «یا مُولِجَ اللَّیلِ فِی النَّهارِ» و این دعا مشهور و در زاد المعاد نیز هست، و دیگر دعایی است که سید ابن باقی روایت کرده و او در مصباح کفعمی است، هرکه خواهد به آنجا رجوع کند.

و بدان که در هر شب از این دهه، غسل وارد است و در این دهه، اعتکاف سنت است و بهترین اوقات اعتکاف است و در روایت دعائم است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند که: اعتکاف در دهه آخر ماه رمضان مقابل دو حج و دو عمره است.

و بدان که در این شب حضرت رسول صلی الله علیه و آله به معراج رفت و حضرت عیسی علیه السلام در این شب به آسمان بالا برده شد. در این شب حضرت موسی علیه السلام و حضرت یوشع بن نون وصی آن جناب از دنیا رحلت فرمودند. در این شب واقع شد شهادت مولای ما امیرالمؤمنین علیه السلام.

شیخ مفید فرموده که: در این شب تجدید می شود احزان آل محمد صلی الله علیه و آله و در این شب غسل کند و صد رکعت نماز به جا آورد و صلوات بسیار بفرستد و سعی و کوشش کند در نفرین بر ظالمان آل محمد صلی الله علیه و آله و لعن بر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام. 1

و چون روز بیست و یکم قتل امیرالمؤمنین علیه السلام است، مناسب است زیارت آن جناب، و کلمات حضرت خضر علیه السلام در این روز که به منزله زیارت آن حضرت است.

شب بیست و دوم: نمازش هشت رکعت است به حمد و هر سوره که خواهد و غسل و دعاهای این شب را به عمل آورد.2


1. همان، صص 46 و 47.

2. همان، ص 48.

سومین شب قدر

شب بیست و سوم: از دو شبِ قدر سابق افضل است و از احادیث بسیار مستفاد می شود که شب قدر همین شب است و در این شب جمیع امور بر وفق حکمت مقدر می گردد. و از برای این شب، غیر از اعمالی که با دو شب سابق مشترک است، چند عمل دیگر است:

1. خواندن سوره عنکبوت و روم که حضرت صادق علیه السلام قسم یاد فرمود که خواننده این دو سوره در این شب از اهل بهشت است.

2. خواندن سوره «حم دخان».

3. خواندن «انا انزلناه» هزار مرتبه.

4. آنکه تکرار کند در این شب، بلکه در تمام اوقات، این دعا را که برای وجود مبارک امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف وارد شده:

اَللّهُمَّ کنْ لِوَلِیک الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواُتک عَلَیهِ وَ عَلی ابائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کلِّ ساعَةٍ وَلِیاً وَ حافِظاً وَ قآئِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسْکنَهُ اَرْضَک طَوْعاً وَ تُمَتُّعَهُ فیها طَویلاً.

5. آنکه غیر از غسل اول شب، غسلی نیز در آخر شب کند.

و بدان که از برای غسل و احیای این شب و زیارت امام حسین علیه السلام و صد رکعت نماز فضیلت بسیار و تأکید شده و روایت است که «حضرت صادق علیه السلام » سخت مریض شده بود، چون شب بیست و سیم ماه مبارک رسید، موالی خود را امر فرمود که حرکتش دادند به مسجد و آن شب را در مسجد بود تا به صبح.

و نماز امشب هشت رکعت است به حمد و هر سوره که میسر شود. علامه مجلسی فرموده که: هر مقدار قرآن که ممکن باشد در این شب بخوانند و دعاهای صحیفه کامله را بخوانند، خصوصاً دعای مکارم الاخلاق و دعای توبه، و روزهای این شب ها را نیز باید حرمت داشت و به عبادت و تلاوت و دعا به سر آورد. زیرا که در احادیث معتبره وارد شده است که روز قدر در فضیلت مثل شب قدر است، انتهی.

و بدان که سید در اقبال فرموده که: در این شب مضایقه نکند انسان از دعا کردن برای برادران، و فرموده که: من بعد از تصنیف کتاب اقبال در یکی از شب های جلیله ماه رمضان در وقت سحر مشغول به دعا بودم برای کسانی که واجب بود یا نیکو بود مقدم داشتنِ ایشان را به دعا. پس در خاطرم گذشت که سزاوار است منکرین اقدس الهی و مستخفین به حرمت حضرت باری جلّ شأنه مقدم داشته شوند در دعا، و دعا شود در حق ایشان به هدایت از ضلالت به جهت آنکه مفاسدِ آثار کفر و ضلالت ایشان بیشتر و ضرر ایشان اعظم است. پس الحال که ممکن نیست مرا دفع ایشان به جهاد و منع ایشان از الحاد و فساد، پس دعا کنم در حق ایشان به هدایت. پس در آن وقتِ سحر دعا کردم در حق هر ضال و گمراهی به آنکه هدایت یابند از راه باطل و به راه حق در آیند. پس تأیید فرمود این مطلب را که دعای در حق گمراهان باشد به شفاعتِ حضرت ابراهیم علیه السلام در حق قوم لوط و دعای حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حق کفّار قوم خود: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمی فَاِنَّهُمْ لا یعْلَمُونَ، با آنکه اذیت آن حضرت می کردند و آنکه حضرت عیسی علیه السلام فرموده که: بوده باشد مثل خورشید که می تابد بر بِرّ و فاجر.

و گذشت که در روایات وارد شده است که روز قدر در فضیلت مثل شب قدر است، پس قدر این روز را نیز بدان. 1


1. فیض العلام، صص 48 ـ 51.