مدینه در ماتم؛ 28 صفر سالروز رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله

13 Nov 2017
کد خبر : 6717128
تعداد بازدید : 4557

بیست وهشتمین روز از ماه صفر؛ ماهی که تمام غربت آل اللّه را در خود نهان کرده است فرا رسیده است. روز بیست و هشتم، روز جانگدازی بود؛ هر کسی به قدر معرفت و عشق، اندوه فقدان پیامبر صلی الله علیه و آله را درک می کرد.

مدینه در ماتم (رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله)

گوهر حُسن

زمین عربستان، آشنای گام های مردی است از جنس آسمان که در نگاهش ملکوت موج می زد و آیینش مهرورزی بود. اَبَرمردی که خُلق نیکویش مایه مباهات خدای سبحان و سریر شوکتش بر قلب های امتش استوار بود. خلیفة اللهی که کلیددار خزائن الهی و باب رحمت خدا بر زمین بود. پیامبری از جنس مردم که آسمانه نگاهش عرشی بود، ولی بر روی زمین بین بردگان غذا می خورد. آری، او رسول عدالت بود و برپا کننده داد که دنیا را توشه خویش نساخت، بلکه بدان غبار غمی از چهره مظلوم زدود.

سیمای پیامبر

چهره حضرت رسول صلی الله علیه و آله همچون ماه شب چهارده می درخشید و همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. با این همه، اندوهی همیشگی همچون هاله ماه به دور چهره فروزانش می چرخید. رنگ چهره آن حضرت سفید متمایل به سرخی بود. چشمان نافذ ایشان درشت و سیاه بود و ریش مبارکش انبوه بود. حضرت، پیشانی گشاده ای داشت. دندان های ایشان سفید و برّاق و اندامشان قوی و خوش نما بود. در هنگام راه رفتن گویی از بلندی به طرف پایین حرکت می کرد. هرگاه دستان مبارکش را به چیزی می کشید یا با کسی دست می داد، بوی خوش دستش تا مدتی به مشام می رسید.

کانون رحمت

خداوند متعالی، رسول گرامی اسلام را رحمتی فراگیر معرفی کرده و خطاب به آن حضرت فرموده است: «تو را نفرستادیم جز آنکه می خواستیم رحمتی به مردم جهان ارزانی داریم». رسول خدا مظهر رحمت و محبت الهی بود و خود می فرمود: «من به عنوان رحمتی فراگیر برانگیخته شده ام». سیره رفتاری آن حضرت نیز بر پایه همین محبت بنا شده بود و ایشان با مردم به مهربانی و دل سوزی رفتار می کرد. خداوند در قرآن کریم، به بهترین شیوه، سیره رفتاری آن حضرت را توصیف کرده و فرموده است: «به موجب لطف و رحمت الهی بر ایشان نرم دل شدی که اگر تندخوی و سخت دل بودی، از پیرامونت پراکنده می شدند». نیز فرمود: «هر آینه پیامبری از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و بر هدایت شما اصرار دارد و در مورد مؤمنان رئوف و مهربان است». پیامبری که روز فتح مکه را که بر جان و مال کافران تسلط کامل داشت، روز رحمت نامید و فرمود: «امروز، روز رحمت و مهربانی است».

پدری مهربان

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در انجام رسالت خویش و هدایت مردم از هیچ کوششی فروگذار نبود و در این راه، رنج های فراوانی به جان خرید؛ گرسنگی ها و تشنگی ها، سفر در بیابان های طولانی و سوزان، سرزنش ها و آزارها، زخم ها و جراحت ها نمونه بسیار کوچکی از این بلاها به شمار می آید. البته اینها، کوچک ترین خللی در روح بزرگ و هدف والای ایشان وارد نساخت. ایشان همواره امت خویش را همچون فرزندان و پاره های تن خود می دانست و برای سعادت و نجات آنها از هلاکت و تباهی، خویش را سخت می آزرد و پدرانه به ایشان مهر می ورزید. به همین دلیل، خداوند که تأسّف و دل سوزی پیامبر را بر کافران و منکران حق مشاهده کرد، وحی فرو فرستاد که: «گویی می خواهی جان خود را از شدت غم و اندوهِ اینکه آنها ایمان نمی آورند از دست دهی».

بردباری پیامبر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مسیر رسالت خویش، با رنج های بسیاری روبه رو بود. در این میان، کفار قریش برای منصرف ساختن پیامبر از دعوت الهی خویش، از هیچ کاری فروگذار نمی کردند؛ به نحوی که با آغاز دعوت آشکار پیامبر، آن حضرت را تحت بدترین فشارهای روانی قرار دادند؛ او را مسخره می کردند و کودکان و غلامان خود را برای آزار آن حضرت گسیل می داشتند تا بدیشان سنگ بیندازند و بدنش را مجروح سازند. آنها اهانت ها و بی ادبی هایشان را تا جایی رساندند که در حال سجده، شکنبه شتری را بر سر آن حضرت انداختند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تمام این صحنه ها و آزارها را می دید، ولی نفرین نمی کرد و می فرمود: «خدایا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنها آگاه نیستند». همین شکیبایی ایشان، موجب گردید که مردمان، گروه گروه به دین او بگروند.

بندگی پیامبر

شبی حضرت رسول صلی الله علیه و آله در خانه ام سلمه بود. نیمه های شب، ام سلمه از خواب بیدار شد و پیامبر را در بسترش نیافت. ناگاه متوجه گردید که پیامبر در گوشه اتاق مشغول عبادت است. ایشان دست به دعا برداشته، می گرید و می گوید: «خدایا! مرا به بدی هایی که از آنها رهانیده ای برنگردان. خدایا! مرا دشمن شاد نفرما. خدایا! مرا یک لحظه و یک چشم به هم زدن به خود وامگذار». ام سلمه پس از شنیدن این سخنان، بی اختیار شروع به گریستن کرد. چون حضرت رسول صدای او را شنید فرمود: ام سلمه! برای چه می گریی؟ گفت: یا رسول اللّه ! چرا نگریم در حالی که شما با آن جایگاه و منزلتی که نزد خدا داری، چنین می گویی و می گریی؟ حضرت فرمود: «ای ام سلمه! چگونه ایمن باشم که خداوند متعالی حضرت یونس را به قدر چشم به هم زدنی به خود واگذاشت؛ آمد بر سرش آنچه آمد».

جلوه های رفتاری پیامبر صلی الله علیه و آله

آداب مجلسی پیامبر صلی الله علیه و آله

حضرت رسول صلی الله علیه و آله در هیچ مجلسی جز با یاد خدا نمی نشست و از آن برنمی خاست. ایشان در مجالس عمومی جای ویژه ای برای خود در نظر نمی گرفت. هنگامی که داخل مجلسی می شد، در هرجا که خالی بود می نشست و مردم را نیز به این کار امر می فرمود. با جملات کوتاه و پرمعنا سخن می گفت و هیچ گاه سخن دیگری را قطع نمی کرد و با کسی مجادله نمی نمود. آن گاه که در برابر مخاطب قرار می گرفت، به رسم جباران به گوشه چشم به او نمی نگریست. معاشرت او در اجتماع چنان ساده و بی پیرایه بود که اگر در میان جمعی می نشست، شناخته نمی شد. مجلس پیامبر، مجلس بردباری، حیا و رازداری بود؛ به نحوی که در حضور ایشان از کسی بَد گفته نمی شد و اگر از کسی خطایی سر می زد نقل نمی گردید. حضرت، به یاران خود بسیار احترام می کرد، پاهای خود را بین آنها دراز نمی نمود و وقتی مکان مجلسی تنگ می شد، برای اصحاب خود جا باز می کرد.

هم نشینی با مردم

پیامبر با مردم انس می گرفت و بزرگ هر قومی را گرامی می داشت و می فرمود: «هرگاه بزرگ قومی نزد شما آمد، او را احترام کنید». نیازمندان را بهترین دوست خود می شمرد و هرگز فقیری را تحقیر نمی کرد. با آنها می نشست و از بیمارانشان عیادت می کرد و به تشییع جنازه های آنها می رفت. دعوت همگان را می پذیرفت و هدیه آنها را، هرچند کم ارزش قبول می کرد. در خوراک و پوشاک با بردگان و کنیزانش امتیازی نداشت و هرگز آزارش به کسی نمی رسید.

هرگاه در نماز بود و شخصی نزد او می آمد و می نشست، نمازش را کوتاه می کرد تا حاجت او را جویا شود و در روا کردن آن بکوشد. گاه می شد که خدمتکاران مدینه، ظرف هایی از آب را بعد از نماز صبح به حضور پیامبر می آوردند تا آن را متبرک سازد و چه بسا صبح های سردی که حضرت دست خود را داخل آب سرد می نمود و اظهار هیچ گونه نارضایتی نمی کرد.

اخلاق پیامبر

حضرت رسول صلی الله علیه و آله با مردم با خوشرویی برخورد می کرد و همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. در سلام کردن بر همگان پیشی می جست. به روش متکبّران راه نمی رفت. در معاشرت با دیگران بسیار مهربان و جذاب بود و با هر شخصی چنان رفتار می کرد که می پنداشت گرامی ترین خلق نزد اوست. اگر با شخصی دست می داد، دستش را نمی کشید تا آن مرد دستش را بکشد. هنگام سخن گفتن ترشرو نبود و کلمات خشن و ناهنجار به کار نمی برد. پیامبر هرگاه فردی از یارانش را غمگین می یافت، او را با مِزاح و شوخی خرسند می ساخت و می فرمود: «خداوند کسی را که در روی برادرش چهره درهم کشد، دشمن می دارد». همچنین از ایشان روایت است که: «محبوب ترین و نزدیک ترین شما به من در روز قیامت خوش اخلاق ترینتان است».

مهربانی با مردم

حضرت رسول صلی الله علیه و آله به بندگان خدا، مهربان بود و می فرمود: «خدای متعالی مهربان است و مهربانی را دوست دارد». سیره نویسان پیامبر را این گونه توصیف کرده اند که: «پیامبر قلبی رقیق داشت و به همه مسلمانان مهر می ورزید». از حضرت علی علیه السلام در وصف پیامبر نقل است که: «پیامبر صلی الله علیه و آله ، نرم خوترینِ مردمان بود». در این باره انس بن مالک می گوید: من در حضور پیامبر بودم که ناگاه مردی اعرابی آمد و عبای آن حضرت را که حاشیه ای ضخیم داشت محکم کشید، به نحوی که گردن آن حضرت خراشید. سپس گستاخانه گفت: از مال خدا که در نزد توست به من دِه. پیامبر اندکی سکوت کرد و گفت: مال، مالِ خداست و من بنده خدا هستم. آن گاه فرمود: ای اعرابی این آسیبی را که به من رساندی به تو برسانم؟ اعرابی گفت: نه. پیامبر فرمود: چرا؟ اعرابی گفت: زیرا تو بدی را با بدی پاسخ نمی دهی. پیامبر از سخن او خندید و او را مالی چند بخشید.

کمک به دیگران

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در همه سختی ها پا به پای دیگر مسلمانان شرکت داشت و چون دیگران، بخشی از بار مشکلات را به دوش می کشید. همین مسئله موجب می شد نشاط همکاری و همگامی در مسلمانان فزونی یابد؛ چنان که وقتی خبر لشگرکشی احزاب و تهاجم به مدینه به آن حضرت رسید و تصمیم بر آن شد که با کندن خندق، جلو تجاوز آنها را بگیرند، پیامبر خود شخصا مشغول کار شد و بیل و کلنگ می زد و گاه کیسه های خاک را به دوش می کشید.

همچنین نقل است که وقتی کار ساخت نخستین مسجد در مدینه آغاز شد، مسلمانان با شور و علاقه در فراهم کردن وسایل و ساخت آن شرکت کردند و رسول خدا نیز مانند دیگران کار می کرد. آنان از «حرّه» سنگ می آوردند و حضرت نیز سنگ می آورد. وقتی به ایشان می گفتند: ای رسول خدا! اجازه بدهید ما این سنگ را ببریم، می فرمود: «من خود این را خواهم برد، شما سنگی دیگر بیاورید».

فروتنی

حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، برترین نمونه تواضع با مردم خویش بود. با آنکه والاترین مقام و رتبه را نزد خدای متعالی و مردم داشت، هرگز جز به فروتنی با مردم برخورد نمی کرد و همین مسئله، او را در دیدگان مردم بالاتر می برد و محبتش را در دل ها افزون می ساخت.

ابوسعید خدری در توصیف رفتار پیامبر می گوید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله خود شتر را علف می داد و زانوی آن را می بست. خانه را جارو می کرد و شیر گوسفند را می دوشید. کفش پینه می کرد و لباس وصله می زد. با خدمتکار خود هم غذا می شد و چون خدمتکارش در کار آسیا کردن گندم خسته می گردید، آن حضرت کار را به عهده می گرفت. خود به بازار می رفت و خرید می کرد و شخصا آنچه خریده بود به خانه حمل می کرد. با بزرگ و کوچک دست می داد و در برخورد با همه افراد، ثروتمند، فقیر، سیاه، سفید و از هر طبقه و نژاد، در سلام کردن پیشی می گرفت».

رسول عدالت

جامعه ای که بر اصول عدالت اداره می شود، جامعه ای استوار و ارزشمند است. در مقابل، آنجا که عدالت ظهور ندارد، انحراف و کفران چنان مردمان را در خود می پیچد که هشدارها، فریادها و صدای فرو ریختن بنیان ها را نمی شنوند. سیره حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، سیره عدالت و سخن او عدل و منطقش جدا کننده حق از باطل بود. رسول خدا به هیچ یک از نزدیکان خود اجازه نمی داد رعایت مساوات را در اجرای حق و قانون برهم زنند. در این باره نقل است که: ام سلمه، همسر پیامبر کنیزی داشت که از اموال قبیله ای دزدی کرد. او را برای اجرای حکم نزد پیامبر آوردند. ام سلمه با آن حضرت سخن گفت و شفاعت آن کنیز را کرد، ولی پیامبر به وی فرمود: «ای ام سلمه! این حدّی از حدود خداوند است که ضایع نمی گردد».

مشورت با دیگران

یکی از عوامل موفقیت پیامبر در پیشبرد هدف های اسلامی، مشورت با دیگران بود. خداوند متعالی پیامبر را به مشورت سفارش کرد و آن حضرت نیز فراوان با یاران خود مشورت می کرد؛ زیرا به خوبی می دانست مشورت، مایه الفت اجتماعی، پیوند مردم، ارزش یافتن آنها و مشخص شدن قدر و جایگاهشان در امور اجتماعی است. یکی از نمونه های بارز مشورت پیامبر با دیگران، درجنگ احد است که آن حضرت در نحوه مقابله با لشگر قریش، شورای نظامی تشکیل داد و به دیدگاه های مختلف را شنید و سرانجام نظر اکثریت را مبنی بر خروج از شهر و مقابله رودر رو با دشمن پذیرفت.

حامی مستضعفان

خاتم پیامبران الهی، خود را از نیازمندان می دانست؛ با ایشان هم نشین بود و با بیچارگان غذا می خورد و با دست به آنها غذا می داد. نقل است که: مردم درباره چگونگی تقسیم غنیمت های جنگ بدر به اختلاف افتادند. رسول خدا دستور داد همه آنها را به بیت المال برگردانند و سپس فرمود که غنیمت ها به طور مساوی بین ضعیفان و دیگر اقشار مردم تقسیم شود. سعد بن ابی الوقّاص از این کار ناخشنود شد و گفت: آیا سوارکاری که قوم را حمایت کرده، باید با ضعیف و ناتوان مساوی باشد؟ پیامبر فرمود: «مگر شما جز به وسیله ضعیفانتان یاری شدید؟»

رعایت نظم و انضباط

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، اسوه نظم و انضباط بود. هنگامی که به منزل می رفت، زمان های خویش را به سه قسمت تقسیم می کرد: قسمتی را برای عبادت خدا، قسمتی را برای اهل خانه خود و قسمتی را به خود اختصاص می داد که آن را هم با مردم تقسیم می کرد. رسول خدا در همه امور بر رعایت نظم و انضباط تأکید داشت که از آن جمله می توان به منظم ساختن صف های نماز از سوی ایشان اشاره کرد. ایشان در این باره می فرمود: «صف هایتان را منظم کنید و نامرتب نباشید که دل هایتان پراکنده می شود». همچنین وقتی ابراهیم فرزند آن حضرت از دنیا رفت، پس از دفن او، پیامبر شکافی را که در قبرش وجود داشت با دست خود پر و محکم کرد و فرمود: «هر یک از شما که کاری انجام می دهد، باید آن را محکم و استوار به پایان برساند».

مبارزه با خرافات

اسلام، دین دانش، آگاهی و معرفت است. از این رو، نمی تواند با اوهام و خرافات هماهنگ باشد و آنها را ترویج یا در برابرش سکوت کند. پیامبر والامقام اسلام که رسالتی تبلیغی و اجرای شریعت الهی را برعهده داشت، تمام تلاش خویش را در راه آگاهی مردم و سوق دادن آنها به سوی واقعیت ها به کار برد. پیش از بعثت حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، خرافات بر سرزمین حجاز سایه افکنده و فضای اذهان را تاریک کرده بود، ولی با تلاش پیامبر بسیاری از آنها از صفحه دل و ذهن مردم پاک شود. از آن جمله می توان به فوت ابراهیم فرزند پیامبر اشاره کرد که در آن روز به ناگاه خورشید گرفت و در میان مردم مدینه پیچید که خورشید به سبب اندوهی که بر دل پیامبر وارد گردید، گرفته است. گرچه این کار سبب افزایش عقیده و ایمان مردم به پیامبر بود، ولی آن حضرت که قصد سوء استفاده از ناآگاهی مردم نداشت، بر بالای منبر رفت و فرمود: «خورشید گرفتگی به خاطر مرگ فرزند من نبود، بلکه خورشید و ماه گرفتگی، از آیات الهی است».

احترام به ارزش ها

پیامبر گرامی اسلام، در بزرگداشت ارزش های انسانی و اخلاقی تمام تلاش خود را به کار می بست. برای نمونه، هنگامی که اسیران قبیله «طی» را آوردند، زنی در میان آنها به پاخاست و پیامبر گفت: «به مردم بگو مزاحم من نشوند و با من خوش رفتاری کنند؛ زیرا من دختر رئیس قبیله خویش هستم. پدرم کسی بود که به عهد و پیمان ها وفادار می ماند، اسیران را آزاد و گرسنگان را سیر می کرد، به سلام کردن مبادرت می ورزید و هرگز نیازمندی را از خود نمی راند؛ من دختر حاتم طائی هستم». در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «این صفاتی که گفتی، نشانه های مؤمنان حقیقی است. اگر پدرت مسلمان بود، بر او رحمت می فرستادم». سپس فرمود: «او را رها کنید و کسی مزاحم او نشود؛ زیرا پدرش کسی بوده که مکارم اخلاق را دوست داشته و خداوند مکارم اخلاق را دوست دارد».

شایسته سالاری

پیامبر در سپردن امور، فقط شایستگی های افراد را ملاک کار خویش می ساخت و برخلاف رسم و رسوم زمانه، جوانان شایسته را در مسئولیت های مهم به کار می گمارد؛ چنان که «عَمرو بن حزم» را در حالی که جوانی هفده ساله بود به فرمانداری نَجران در یمن برگزید و «عَتّاب بن اُسیّد» را که جوانی بیست و چند ساله و زاهد و پرهیزکار بود، فرماندار مکه قرار داد. همچنین، فرماندهی سپاهش را به «اُسامة بن زید» که جوانی بیش نبود سپرد. برخی از بزرگان انصار و مهاجر به این مسئله اعتراض کردند، ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که در بستر بیماری به سر می برد، از این نافرمانی به خشم آمد و به مسجد رفت و برفراز منبر فرمود: «فرماندهی اُسامه را بپذیرید که او شایسته فرماندهی است».

آراستگی پیامبر

پیامبر اسلام، مظهر پاکیزگی و آراستگی در میان امت خویش بود و ایشان را بدان امر می کرد. آن حضرت در نظافت لباس و پاکی بدن بی نظیر بود و بیشتر روزها خود را شست وشو می داد. به عطر بسیار علاقه داشت و برای خرید آن بیشتر از غذا خرج می کرد. از هر راهی که عبور می کرد، بوی خوش عطرش می وزید. حضرت زیاد مسواک می زد و موهایش را با شانه ای از عاج شانه می فرمود. هنگام بیرون آمدن از منزل، در آینه یا آب نگاه می کرد و با آراستگی و زیبایی تمام از خانه خارج می شد. در تاریخ آمده که مردی ژولیده مو با ریش بلند و نامنظم خدمت رسول اکرم رفت. حضرت فرمود: «این مرد روغن پیدا نکرده تا موهایش را صاف و منظم کند؟ بعضی از شما نزد من می آیید، در حالی که قیافه شیطان دارید».

پیامبر و خانواده

انس و الفت، بنیان خانواده است و هر عاملی که سبب استواری آن گردد، در دین اسلام مهم تلقی می شود. سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بین خانواده خویش بهترین الگو در این زمینه است. در زندگی ایشان، محبت و گذشت از لغزش ها، به عنوان دو رکن اساسی برای حفظ بنیان خانواده به چشم می خورد. از ایشان در مورد محبت و عشق به همسر روایت است که: «از دنیای شما سه چیز مورد پسند من است: عطر، همسر و نماز؛ البته آرامش و شادابی من در نماز است». پیامبر در خانواده خود مظهر عشق و علاقه به شمار می رفت و اصحاب و امت خویش را نیز بدان امر می فرمود که: «بهترین شما، نیکوکارترینتان با خانواده اش است و من نیکوکارترین شما بر خانواده خویش هستم». پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ کاری را بر همسران خویش تحمیل ننمود. ایشان کارهای شخصی خود را خود انجام می داد و در کارهای منزل هم به همسرانش کمک می کرد. همچنین، از هر خطا و لغزشی در خانواده می گذشت و کسی را در برابر آن بازخواست نمی کرد.

احترام به بانوان

پیش از بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، جامعه عرب ارزشی و منزلتی برای زنان قائل نبود و در مورد حقوق فردی و اجتماعی او کوتاهی می کرد. با بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله زنان به جایگاه واقعی خویش دست یافتند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای بانوان احترام به سزایی قائل بود و همواره امت خویش را به نکوداشت مقام آنها در جامعه فرا می خواند.

همسان با کودکان

رسول خدا صلی الله علیه و آله با شخصیت و کرامتی که داشت، در برابر کودکان، خود را همسان آنان قرار می داد با آنها به بازی می پرداخت و انس می گرفت و می فرمود: «هر کس کودکی دارد، باید با او کودکانه رفتار کند». پیامبر صلی الله علیه و آله حسنین علیهماالسلام را بر دوش خود سوار می کرد و با آنها به بازی می پرداخت. با کودکان انس می گرفت و آنها را در آغوش خود می کشید و به یاران خود هم توصیه می کرد که با فرزندان خود چنین کنند. در این مورد نقل است که: پیامبر روزی دید که حسین علیه السلام در کوچه با بچه ها در حال بازی است. آغوش باز کرد که او را بگیرد، ولی حسین به این طرف و آن طرف می دوید.حضرت نیز در پی او می دوید تا وی را بگیرد.

بدترین مردم در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله

سخن چینان، بدترین مردم هستند؛ گروهی که از ایجاد فساد و فتنه خشنود می شوند، پراکندگی ها را رواج می دهند، مردم را به یکدیگر بدبین می سازند و تخم دشمنی و کینه را در میان دل ها می کارند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت است که ایشان فرمود: آیا نگویم که بدترین شما چه کسانی هستند؟ گفتند: آری ای رسول خدا. فرمود: «کسانی که برای به هم زدن دوستی ها سخن چینی می کنند و به قصد جدایی و دشمنی افکندن راه می افتند؛ سخنی از این گرفته و به دیگری تحویل می دهند و در جست وجوی عیب خوبان و پاکان هستند».