پرتوی از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

09 Sep 2017
کد خبر : 6717368
تعداد بازدید : 4125

خجسته زادروز پاسدار مکتب جعفری و هفتمین پیشوای مشعل فروز هدایت مبارک باد.

پرتوی از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

 

آن گاه که سروش امین، جام دل را از معجون شگفت، بشارتی عظیم آکنده می سازد و می توان چیدن گل بوته لبخند خورشید آسمان شهر مدینه را به تماشا نشست، آ ن روز شادی اهلبیت است. آری! هفتم ماه صفر است. زمین ملتهب، و زمان در گردونه خویش مستانه می چرخد. وهم و سکوت بر گستره قلب ها سایه افکنده است و چشم ها در انتظار رؤیت خورشید امامت، افق ولایت را به نظاره نشسته است. باز هم شمیم پر شراره علوی و این بار خانه صادق آل علی. هفتم صفر ولادت هفتمین نور ولایت کاظم آل محمد است. برآنیم؛ تا پرتوی از نور ولایت را به محضر عاشقان و دوستدارانش تقدیم کنیم.

زندگی نامه کوتاه امام کاظم علیه السلام

نام:موسی بن جعفر. کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضی، ابوعلی و ابواسماعیل.

القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح و کاظم. آن حضرت در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است. منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان. تاریخ ولادت: هفتم ماه صفر سال 128 هجری. برخی نیز سال 129 را ذکر کردند. محل تولد: ابواء (منطقه ای در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز. نسب پدری: امام جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام. نام مادر: حمیده مصفّاة. نام های دیگری نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز برای او نقل شده است. مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجری تا رجب سال 183 هجری، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگی به امامت رسید. تاریخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجری، در سن 55 سالگی، به وسیله زهری که در زندان سندی بن شاهک به دستور هارون الرشید به آن حضرت خورانیده شد. محل دفن: مکانی به نام مقابر قریش در بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون به «کاظمین» معروف است. همسران: فاطمه بنت علی و نجمه. فرزندان: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یکی از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت که 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.

الف) پسران:

1. امام علی بن موسی الرضا(ع).

2. ابراهیم.

3. عباس.

4. قاسم.

5. اسماعیل.

6. جعفر.

7. هارون.

8. حسن.

9. احمد.

10. محمد.

11. حمزه.

12. عبداللّه.

13. اسحاق.

14. عبیداللّه.

15. زید.

16. حسین.

17. فضل.

18. سلیمان.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ب) دختران:

1. فاطمه کبری.

2. فاطمه صغری.

3. رقیّه.

4. حکیمه.

5. ام ابیها.

6. رقیّه صغری.

7. کلثوم.

8. ام جعفر.

9. لبابه.

10. زینب.

11. خدیجه.

12. علیّه.

13. آمنه.

14. حسنه.

15. بریهه.

16. عائشه.

17. ام سلمه.

18. میمونه.

19. ام کلثوم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یکی از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام که برای دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیماری، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعی است.

اصحاب و یاران

تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسی کاظم علیه السلام بسیار است. در این جا نام تعدادی از اصحاب بزرگ آن حضرت ذکر می گردد: علی بن یقطین، ابوصلت بن صالح هروی، اسماعیل بن مهران، حمّاد بن عیسی، عبداللّه بن یحیی کاهلی، مفضّل بن عمر کوفی، هشام بن حکم، یونس بن عبدالرحمن و ... .

زمامداران معاصر

مروان بن محمد اموی - معروف به مروان حمار، ابوالعباس سفاح عباسی، منصور عباسی، مهدی عباسی، هادی عباسی، هارون الرشید.

رویدادهای مهم دوره امامت امام کاظم علیه السلام:

1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر امام موسی علیه السلام، به دست منصور در سال 148 هجری.

2. پیدایش انشعاباتی در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیه السلام و معارضه آنان با امام موسی کاظم علیه السلام در مسئله امامت.

3. ادعای امامت و جانشینی امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسی کاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.

4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام کاظم علیه السلام.

5. مرگ منصور دوانیقی، در سال 158 هجری، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدی عباسی، فرزند منصور.

6. احضار امام موسی کاظم علیه السلام به بغداد و زندانی نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدی عباسی.

7. زندانی شدن امام موسی کاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حکومت هادی عباسی.

8. مبارزات منفی امام موسی کاظم علیه السلام با دستگاه حکومتی هارون الرشید، در مناسبت های گوناگون.

9. بدگویی و سعایت علی بن اسماعیل، برادرزاده امام موسی کاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئه چینی یحیی برمکی، وزیر اعظم هارون.

10. دستگیری امام کاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسی بن جعفر در بصره، به دستور هارون در سال 179 هجری.

11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.

12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیی برمکی.

13. مراعات حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیی و عکس العمل شدید هارون به این قضیه.

14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیی، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان.

15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیی به زندان سندی بن شاهک.

16. مسموم کردن امام علیه السلام با خرمای زهر آلود، توسط سندی بن شاهک در زندان.

17. شهادت امام کاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندی بن شاهک، سال 183 هجری.

18. انتقال پیکر امام علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانی مردم برای دیدن آن توسط مأموران هارون.

19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقی از تحقیر پیکر امام موسی کاظم علیه السلام، توسط مأموران حکومتی، و دستور او به تجهیز و تکفین مناسب شأن پیکر آن حضرت و به خاک سپاری در مقابر قریش بغداد.[1]

سیره عبادی حضرت امام موسی کاظم علیه السلام

عابدترین و زاهدترین، فقیه ترین، سخیترین و کریمترین مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب می گذشت نمازهای نافله را به جا میآورد و تا سپیده صبح به نماز خواندن ادامه می داد و هنگامی که وقت نماز صبح فرا میرسید، بعد از نماز شروع به دعا میکرد و از ترس خدا آن چنان گریه میکرد که تمام محاسن شریفش به اشک آمیخته میشد و هر گاه قرآن میخواند مردم پیرامونش جمع میشدند و از صدای خوش او لذّت میبردند.

امام کاظم علیه السلام نیز از جمله افرادی است که نماز را به بهترین وجه آن برپا می داشت و با استفاده از همه فرصت ها با خدا به راز و نیاز می پرداخت. شور و دلدادگی امام کاظم علیه السلام به نماز در حدی است که بارها از این که در زندان فرصت بیشتری برای نماز یافته، از خدا سپاس گذاری می کند و می فرماید: «اللهم انّک تعلم أنّنی کنتُ أسالک أن تفرِّغنی لعبادتک، اللهم و قد فعلتَ، فلک الحمد بخاطر همین عبادت ها، نمازها و نیایش های فراوان شان است که به «عبد صالح» و «زین المجتهدین» مشهور گردید. این بنده صالح خدا برای گفتگو با خدای بزرگ از هر فرصت و هر زمان استفاده می کرد. در زندان آن گاه که درها بروی شان بسته است و از مردم و مشغله های بیرونی و جامعه دور است، شب و روز به عبادت می پردازد و هرگز احساس خستگی و ضعف و پایانی برای ارتباط با خداوند در او دیده نمی شود. از همین رو است که عالم بزرگوار شیخ مفید او را عابدترین فرد دورانش می داند و می نویسد: «و کان ابوالحسن موسی(ع) اعبد اهل زمانه و...»[2] آن حضرت نماز شب را آن چنان ادامه می داد تا صبح می‎شد و پس از نماز صبح به تعقیبات ادامه می داد تا آفتاب طلوع می کرد و پس از آن به سجده می افتاد و تا ظهر در پیشگاه پروردگار پیشانی بر خاک می گذاشت و مکرر می خواند: «اللهم إنی أسألک الراحة عند الموت والعفو عند الحساب» و یکی از دعاهای آن حضرت این بود که می فرمود: «[الهی] عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک» و از ترس خدا چندان می گریست که محاسنش از اشک چشمانش تر می شد. شیخ مفید می نویسد: «و رُوِی انّه کان یصلی نوافل اللیل و یَصلُها بصلوة الصّبح، ثم یعقّب حتی تطلع الشمسُ، و یخرُّ لله ساجداً فلایرفع رأسه من الدعاء والتحمید حتی یقرب زوال الشمس، و کان یدعو کثیراً فیقول: «اللهم إنی أسألک الراحة عند الموت والعفو عند الحساب» و یکرِّر ذلک. و کان من دعائه(ع): «عَظُم الذنبُ من عبدک فلیحسن العفو من عندک.» و کان یبکی من خشیة الله حتی تخضلّ لحیته بالدموع.» عیسی بن جعفر که به مدت یک سال در بصره امام کاظم علیه السلام را در زندان نگهداشته بود ضمن نامه ی به هارون الرشید می نویسد: «در این مدتی که ایشان[امام کاظم علیه السلام] نزد من زندانی است او را آزمودم و زیر نظر داشتم، در این مدت دیده نشده است که ایشان جز عبادت به چیز دیگری مشغول باشد. افرادی را گماردم که گوش دهد ایشان در دعاهای خود چه می گوید. هیچ شنیده نشده است که ایشان به تو و من نفرین کند، یا ما را به بدی یاد کند و برای خود نیز جز به مغفرت و رحمت دعایی نمی کند...» هنگامی که هارون الرشید حضرت را از بصره به بغداد منتقل کرد و بدست «فضل بن یحیی» سپرد، حضرت هم چنان در آن زندان به عبادت و تهجد و نماز و روزه مشغول بود، به گونه ی که بیشتر روزها را روزه و شبها را به عبادت می پرداخت. خواهر سندی بن شاهک با دیدن عبادات و تهجد حضرت زن مؤمنه گردید و در برابر کسانی که آن حضرت را زندانی کرده و به شهادت رساندند گفت: «خاب قومٌ تعرّضوا لهذا الرجل، و کان عبداً صالحاً[3]

احمد بن عبدالله روایت کرده است که پدرش گفت: نزد فضل بن ربیع رفتم که در منزل بالایی نشسته بود. به من گفت: آن خانه را نگاه کن ببین چه می بینی؟! نگاه کردم و گفتم: لباسی است که آن جا انداخته شده است. گفت: به دقت نگاه کن. دقت کردم، دیدم مردی است در حال سجده، گفتم: مردی است در حال سجده. گفت: تو او را می شناسی او موسی بن جعفر است. شب و روز او را زیر نظر گرفتم و جز در این حالت او را ندیدم. او نماز صبح را می خواند و پس از آن تا طلوع خورشید به تعقیبات می پردازد. آن گاه به سجده می رود و آن قدر در سجده می ماند تا روز زوال کند. به کسی سفارش کرده است که موقع نماز او را مطلع کند. زمانی که به ایشان خبر می دهد که هنگام نماز شده است، از سجده بر می خیزد و با همان وضو نماز می خواند و این کار همیشگی شان است.پس از نماز عشاء افطار می کند. لحظاتی می خوابد پس از آن تجدید وضو نموده و دوباره به سجده می افتد و در دل شب تا صبح نماز می خواند.[4] حسن بن محمد علوی از جد خود نقل کرده است که ایشان گفت: موسی بن جعفر بخاطر عبادت و زهدش «عبد صالح» خوانده می شد. اصحاب ما روایت کرده است که آن حضرت علیه السلام وارد مسجد رسول الله(ص) شد و اول شب به سجده افتاد و تا صبح به سجده بود و مرتب می گفت: «عظم الذنب عندی فلیحسن العفو من عندک، یا اهل التقوی و یا اهل المغفرة»

بیداری طلوع فجر تا طلوع آفتاب و تعقیبات

از سنت های مورد تأکید و سفارش در فرهنگ دینی بیدارماندن بعد از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است. در روایات اسلامی و نیز در سیره معصومان علیهم السلام عارفان و زاهدان سحرخیزی و بیدارماندن بین الطلوعین از سنت های جدی و ارزشمند بحساب آمده است. این سنت هم بدان جهت مورد تأکید قرار گرفته است که نمازگزار پس از ادای فریضه صبح به تعقیبات بپردازد که در روایات اسلامی به آن سفارش فراوان شده است، هم این که سخرخیزی و بیداربودن در این ساعات برکات و ثمرات فراوان دارد. خداوند در قرآن کریم دستور داده است که صبحگاهان پیش از برآمدن آفتاب و نیز پیش از غروب آفتاب به حمد و تسبیح خدای بپردازید: «فَاصْبِرْ عَلَی مَا یقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ» امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا(ص) روایت کرده است که آن حضرت(ص) فرمود: «أیما امریءٍ مسلم جلس فی مصلاه الذی صلی فیه الفجر یذکر الله حتی تطلع الشمس کان له من الاجر کحاجّ رسول الله(ص).. .»[5] امام صادق علیه السلام به نقل از پدرانش و آن ها از امام علی علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «مَن صلّی فجلس فی مصلاه الی طلوع الشمس کان له ستراً من النار «ولید بن صبیح» از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: «التعقیب ابلغ فی طلب الرزق من الضرب فی البلاد.» یکی دیگر از برکات بیداربودن بین الطلوعین آن است که نعمت و روزی در این ساعت بیش از هر زمان دیگر بدست می آید. امام علی علیه السلام می فرماید: «اطلبوا الرزق فیما بین الطلوع الفجر الی طلوع الشمس فأنه اسرع فی طلب الرزق من الضرب فی الارض، و هی الساعة التی یقسم الله الرزق بین عباده.» البته هرچند که روزی بندگان را از اول خداوند تقسیم و معین کرده است، اما این تقسیم بنا به فرموده امام باقر علیه السلام فضلی است که پروردگار در این زمان تقسیم می کند. «حسین بن مسلم» گفته است به امام باقر علیه السلام عرض کردم: مردم می گویند خواب بعد از طلوع فجر مکروه است؛ زیرا در این زمان خداوند روزی را قسمت می کند! امام علیه السلام فرمود: «الارزاق موظوفة مقسومة، و لله فضل یقسمه من طلوع الفجر الی طلوع الشمس، و ذلک قوله: واسئلوا الله من فضله» امام علیه السلام در ادامه فرمود: «و ذکر الله بعد طلوع الفجر ابلغ فی طلب الرزق من الضرب فی الارض.» امام کاظم علیه السلام نیز از چنین افرادی است که سراسر وجود و افکارش از عشق به خدا شعله ور است. از همین رو آن حضرت مناجات با خدا را بر هر چیزی ترجیح می دهد و همواره پس از نماز صبح و نیز فرایض دیگر به ادامه مناجات با معبود می پردازد. عالم جلیل القدر شیخ مفید می نویسد: «و رُوِی أنه کان یصلی نوافل اللیل و یَصلَها بصلوة الصبح، ثم یعقّب حتی تطلع الشمس.. .»[6] فضل بن ربیع، مسئول زندان امام کاظم علیه السلام در بغداد، می گوید: من در زندان مراقب ایشان هستم و همواره ایشان را زیر نظر دارم. از جمله کارهای عبادی او این است که پس از نماز صبح به تعقیبات می پردازد تا آن گاه که آفتاب برآید: «أنه یصلی الفجر فیعقب الی ان تطلع الشمس.. .»[7]

شقیق بلخی در ضمن روایت طولانی نقل کرده است که امام علیه السلام را در نیمه شب در سمت بقعه چشمه آب زمزم دیدم که با خشوع، ناله و گریه نماز می خواند و تا صبح به این کار مشغول بود. با طلوع فجر در مصلای خود نشست و به تسبیح پرداخت. آن گاه نماز صبح را بجای آورد و پس از آن بطواف خانه خدا مشغول شد و پس از طواف از مسجدالحرام بیرون رفت.

یاد مرگ در دعا و تعقیبات پس از نماز

در فرهنگ دینی سفارش فراوان شده است که انسان ها همواره به یاد مرگ و لحظات جان دادن و برپایی روز سخت حساب باشند.امام علی علیه السلام می فرماید: «إن الموت هادم لذاتکم، و مکدِّر شهواتکم، و مباعد طیّاتکم، زائرٌ غیر محبوب، و قرن غیر مغلوب، و واتر غیر مطلوب، قد اعلقتکم حبائله... فیوشک ان تغشاکم دواجی ظُلَلِه، واحتدام حُلَلِه[8] امام زین العابدین(ع) در مورد سختی لحظات مرگ و زمان حساب و کتاب در قبر و قیامت می فرماید: «اشدّ ساعات ابن آدم ثلاث ساعات: الساعة التی یُعاین فیها ملک الموت، والساعة التی یقوم فیها من قبره، والساعة التی یقف فیها بین یدی الله تبارک و تعالی، فإما الی الجنّة و إما الی النار.» بدین جهت یاد مرگ و یاد روز حساب و کتاب انسان را از معاصی، طغیان و سرکشی باز می دارد و محبت دنیا و تعلقات آن را از دل انسان می زداید. رسول خدا(ص) می فرماید: «افضل الزهد فی الدنیا ذکر الموت، و افضل العبادة التفکر، فمَن اثقله ذکر الموت وَجَدَ قبرَه روضةً من ریاض الجنّة.» باز می فرماید: «إکثروا من ذکر هادم اللذات، فقیل: یا رسول الله، فما هادم اللذات؟ قال: الموت، فإن اکیس المؤمنین اکثرهم ذکراً للموت، و أسدهم له استعداداً.» براساس همین فرهنگ دینی است که رسول خدا(ص) و ائمه هدی همواره بیاد مرگ بودند. امام کاظم علیه السلام همانند سایر معصومین علیهم السلام همیشه به یاد مرگ بود. یکی از فرازهای دعای ایشان در نماز و دعا را همین مسأله تشکیل می دهد. آن حضرت همیشه این دعا را در سجده های طولانی خود مکرر می فرمود: «اللهم إنی أسألک الراحة عند الموت والعفو عند الحساب پروردگارا! از تو درخواست می کنم که مرگم در راحتی باشد و در روز حساب(قیامت) مرا ببخشی. همین تفکر و نگرش و خوف از خدا بود که آن حضرت را در نمازها به گریه می انداخت، به گونه ی که اشک هایش بر محاسنش جاری می شد و می فرمود: «عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو، من عندک [پروردگارا!] گناه بنده ات بزرگ است، پس باید گذشت و عفو تو نیز نیکو باشد. این ها بخشی از سیره عبادی حضرت امام موسی کاظم علیه السلام است که با استفاده از متون تاریخی و روایی و در فرصت اندک فراهم گردید. البته در این میان ویژگی های دیگری نیز در سیره عبادی این امام همام وجود دارد که نسبت به فرصت کم از بررسی آن ها صرف نظر می نمایم. موضوعاتی چون: روزه های آن حضرت، تلاوت قرآن، انجام مناسک حج و... که در مجموعه سیره عبادی باید مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. تحقیق در این موضوعات را به فرصت دیگری واگذار می کنم و امیدوارم که بتوانم در زمان مناسب سیره عبادی این امام معصوم علیه السلام را بصورت بهتری مورد بررسی قرار دهم تا چراغی باشد فراروی خود و رهپویان عاشقی که برای عبادت با خدا و راز ونیاز با ذات کبریایی بدنبال الگوهای برتر هستند.

رهنمودهای تربیتی امام کاظم علیه السلام

تربیت یکی از مهمترین مقوله های مطرح و قابل توجه برای تحصیل کمالات روحانی و نفسانی می باشد که اهل بیت علیهم السلام نیز به آن بسیار سفارش نموده اند. مسئله تربیت از همان نوزادی و چه بسا از دوران بارداری آغاز می گردد. اگر بخواهیم اجتماعی سالم و امن داشته باشیم باید فرزندان خویش را درست تربیت کنیم تا جامعه ای سالم و با نشاط داشته باشیم. امامان معصوم ما برای هدایت صحیح ما در طی این طریق دستوراتی ارائه فرموده اند که ما را در این مسیر پُر فراز و نشیب دستگیری می کند. امام کاظم علیه السلام نیز جهت تربیت صحیح کودکان راهکارهایی توصیه فرموده اند که به برخی از آنان اشاره می نماییم.

کودک و وابستگی به والدین

پیوند عاطفی والدین و فرزندان از نشانه های خداوند است؛ پیوند ناگسستنی و بی شائبه ای که بر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. وابستگی عاطفی فرزند به والدین بیش از تعلق خاطر والدین به فرزند است. نیاز به عاطفه سراسر وجود کودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک توان دوری از والدین را ندارد و هرگونه بی توجهی پدر و مادر به این وابستگی، می تواند برای آینده کودک مشکل آفرین باشد. متاسفانه امروزه برخی از والدین،- بی آن که ناگزیر باشند-، فرزندان خود را به مهد کودک می سپارند. هر چند مهد کودک بُعد اجتماعی شخصیت کودکان را پرورش می دهد، اما هرگز پاسخگوی نیاز حیاتی کودک به عاطفه نیست. بنابراین شایسته است والدین، در حد امکان، فرزندان خود را از حلاوت مهر مادری و عطوفت پدری محروم نسازند. توجه به وابستگی کودک چنان مهم است که حتی در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هم نشسته اند، فاصله انداخت.

وفا به وعده

وفای به وعده، حتی در برابر کفار، از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دین است. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیت بیشتری برخوردار است. کودکان جز به تحقق وعده والدین نمی اندیشند، در وفای والدین تردید ندارند و همواره به انتظار لحظه موعود می نشینند.هرگونه تأخیر و تخلف در وفای به وعده آنها را می آزارد و به تخریب روحیه اعتماد به والدین می انجامد. افزون بر این، چنین کردار ناپسندی غیرمستقیم درس پیمان شکنی به آنان می آموزد. کلیب صیداوی نقل می کند که، امام کاظم علیه السلام فرمود: «اذا وعدتم الصبیان وفوا لهم...» هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید؛ همانا کودکان چنان می پندارند که شما به آنها روزی می دهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزی به اندازه زنان و کودکان خشمگین نمی شود.[9]

کودکان و نماز

نماز ستون دین و سرچشمه همه نیکی هاست. هرچند این امر مهم همزمان با سن تکلیف بر انسان واجب می شود؛ اما هر چه زودتر فرزندان با آن آشنا گردند، سریع تر تحت الطاف الهی قرار می گیرند و شتابان تر در راه کسب فضایل اخلاقی گام خواهند گذاشت. انسانی که از کودکی با نماز آشنا و مأنوس شود، زودتر شیرینی عبادت و ارتباط با پروردگار را می چشد و دیگر هرگز ذائقه دلش طعم تلخ گناه را نمی پسندد. از بُعد اجتماعی نیز نماز، نوجوان را به جماعت نیک رفتاران و پسندیدگان پیوند می دهد و از فرو رفتن در گرداب آشنایی با آلودگان و تبهکاران بازمی دارد. نماز در نوجوانی و قبل از تکلیف، تجربه ای شیرین و جذاب است و هنگام تکلیف، احساس سختی فرایض را از انسان دور می سازد. بدین جهت ائمه علیهم السلام فرزندان خود را، قبل از سن تکلیف، با نماز آشنا می ساختند. امام کاظم علیه السلام فرمود:« مروا صبیانکم بالصلاة اذا کانوا سبع سنین... »؛ هنگامی که فرزندانتان به سن هفت سالگی رسیدند، آنها را به نماز فرمان دهید.

فرزندان و بستر استراحت

اسلام به پیشگیری از گناه اهمیت بسیار می دهد و برای از بین بردن زمینه های گناه تأکید می کند. رعایت حجاب، پرهیز از اختلاط زنان و مردان، کراهت سخن گفتن بسیار با نامحرمان و... از همین باب است. جدا کردن بستر فرزندان در آستانه سن تمیز نیز بخشی از برنامه پیشگیری از گناهان است. امام کاظم علیه السلام) می فرماید: هنگامی که فرزندانتان به ده سالگی رسیدند، بسترشان را از هم جدا کنید.

فرزندان و مسئولیت

مسئولیت دادن به فرزندان از روش های مؤثر تربیتی است. مسئولیت، اگر متناسب با توان کودکان باشد و در انجام دادن آن یاری شوند، اعتماد به نفسشان را تقویت می کند و آنان را برای پذیرش و به انجام رساندن مسئولیت های بزرگتر آماده می سازد. علاوه براین، کودکان احساس می کنند که والدین برای آنها احترام قایلند و آنها را ناتوان نمی انگارند. پیشوای هفتم شیعیان، در فرصت های مناسب، به فرزندانش مسئولیت می داد. سلیمان جعفری می گوید: "هنگامی که یکی از فرزندان امام کاظم علیه السلام در بستر مرگ بود، حضرت به فرزندش قاسم فرمود: بر بالین برادرت سوره صافات بخوان. قاسم قرائت سوره صافات را شروع کرد و چون به آیه «اهم اشد خلقا ام من خلقناه» رسید، برادرش وفات یافت. آن حضرت همچنین، هم زمان با وصی اصلی قرار دادن حضرت رضا علیه السلام سه تن از فرزندانش (عباس، اسماعیل و احمد) را در مسئولیت وصایت با امام هشتم علیه السلام همراه ساخت.

ناآرامی کودکان

برخی از کودکان بسیار شلوغ، پُرتحرک و ناآرامند؛ به هر کاری دست می زنند و چه بسا سبب آزار والدین می شوند. برخی از والدین در برابر آنها موضع می گیرند، لب به سرزنش می گشایند و آنان را نابهنجار به شمار می آورند؛ درحالی که تحرک و ناآرامی کودکان معمولاً طبیعی است وکسانی که در کودکی شلوغ و پرتحرک باشند، در جوانی آرام و بردبار خواهند شد. بنابراین بجاست والدین کمرهمت ببندند و با صبر و حوصله، خود را برای گذر از این دوره حساس و چه بسا طاقت فرسا مهیا سازند. امام کاظم علیه السلام فرمود: «تستحب عرامه الصبی فی صغره لیکون حلیما فی کبره؛... ما ینبغی ان یکون الا هکذا» سزاوار است فرزند در کودکی شلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگی صبور و بردبار شود؛... و جز این روا نیست.

تفاوت آری، تبعیض هرگز

تبعیض و تفاوت دو واژه نزدیک، ولی متفاوت است. تبعیض بدین معناست که در میان افراد هم پایه و همسان بی دلیل فرد یا افرادی را برتر به شمار آوریم؛ ولی تفاوت عبارت است از برتری شایستگان. در سیره تربیتی امام کاظم علیه السلام تبعیض ممنوع، و تفاوت مجاز شمرده شده است. تبعیض میان فرزندان بذر کینه و اختلاف و بدبینی به والدین را در دل کودکان می پراکند. امام کاظم علیه السلام از پدرانش چنین نقل می کند: مردی یکی از دو فرزندش را بوسید و دیگری را رها کرد. رسول خدا (ص) [با ناراحتی] فرمود: چرا بین آن ها به مساوات رفتار نمی کنی؟[10] تفاوت اگر بجا و منطقی باشد، موجب پیشرفت فرزندان می شود؛ زیرا حس رقابت سالم را در آنها تقویت می کند. امام کاظم در مواردی میان فرزندانش تفاوت قائل می شد. رفاعه از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام پرسید: ای فرزند رسول خدا، مردی چند پسر دارد؛ آیا برتر شمردن یکی بر دیگران، درست است؟

امام (ع) پاسخ داد: «نعم، لا باءس؛ قد کان ابی(ع) یفضلنی علی عبدالله»؛ بله، مانعی ندارد؛ زیرا پدرم [حضرت صادق(ع)] مرا بر عبدالله، برادر بزرگترم ترجیح می داد.[11] حضرت رضا علیه السلام نیز فرمود: پدر بزرگوارم اسماعیل را، با آن که از عباس کوچکتر بود، در سرپرستی صدقه اموال بر عباس مقدم داشت.[12]

شیخ مفید می نویسد: احمد بن موسی شخصی بخشنده، بزرگوار و با ورع بود، امام کاظم علیه السلام او را دوست می داشت، بر دیگران مقدم می شمرد و مزرعه خود را به او بخشید.[13]

تفاوت نهادن میان فرزندان امری بسیار ظریف و حساس است و نیاز به کمال دقت و ظرافت دارد؛ زیرا ممکن است فرزندان آن را تبعیض پندارند. پس والدین باید به موارد زیر دقت داشته باشند:

1. نگاه متفاوت میان فرزندان، به گونه ای باشد که کسی آن را تبعیض به شمار نیاورد.

2. دقت کنند که سبب برتری فرزندی که برتر می شمارند، کاملاً آشکار باشد.

3. در صورت امکان، امتیاز فرزند برتر را، با عباراتی سازنده، بیان کنند.

امام هفتم علیه السلام در مواردی حضرت رضا علیه السلام را بر دیگران ترجیح می داد، او را الگوی دیگر فرزندان معرفی می کرد و وجه برتری اش را آشکار می ساخت. اسحاق بن موسی می گوید: امام کاظم علیه السلام به فرزندانش می فرمود: "برادرتان علی(ع) دانشمند آل محمد (ص)است، درباره دینتان از او بپرسید و آنچه بیان می کند، به خاطر بسپارید. همانا که ابوجعفر(ع) به من فرمود: دانشمند آل محمد در شمار فرزندان تو خواهد بود. کاش وی را درک می کردم. بی تردید او همنام امیرمومنان [علی] است.[14]

موقعیت اجتماعی فرزندان

فرزندان تا وقتی به بلوغ شرعی، عقلی و اجتماعی دست نیافته اند، به مراقبت والدین و هدایت آنها نیاز دارند. فراهم ساختن زمینه مساعد برای دستیابی فرزندان به جایگاه اجتماعی مناسب، بخشی از وظایف والدین در برابر فرزندان است. آنها باید برای رسیدن به این هدف، فرزندشان را در انتخاب شغل مناسب یاری دهند. چه بسیار فرزندانی که بر اثر بی توجهی والدین به مشاغل پَست و منفی تن داده اند و به خاطر محروم بودن از راهنمایی های سودمند والدین، از موقعیت های ارزشمند و شایسته اجتماعی محروم شده اند، سرانجامشان به رذالت و پستی گراییده است و مایه ننگ و خواری والدین گردیده اند. امام کاظم(ع) فرمود: " شخصی [با فرزندش] خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، حق این فرزند برمن چیست؟ حضرت فرمود: نام نیکو برایش انتخاب کن، او را ادب بیاموز و در موقعیتی نیک قرار ده." [جایگاه اجتماعی مناسب برایش فراهم ساز][15] در حدیث دیگری می فرماید: شخصی همراه فرزندش خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: یا رسول الله، من به فرزندم نوشتن آموختم، او را به چه کاری بگمارم؟ حضرت فرمود: او را به کاری که خشنودی خداوند در آن است بگمار و از پنج شغل بازدار: سیائی، صائغی، قصابی، حناطی و نحاسی. مرد پرسید: "سیاء" کیست؟ فرمود: کسی که کفن می فروشد و برای امتم آرزوی مرگ می کند. همانا نوزاد امت من، نزد من از آنچه خورشید بر آن می تابد، محبوب تر است. "صائغ" کسی است که در پی زیان امت من است؛ "قصاب" ذبح می کند تا آن جا که رحمت از قلبش می رود؛ "حناط" کسی است که غذا را احتکار می کند، همانا اگر خداوند محتکر را در حال دزدی مشاهده کند، بهتر است از این که او را چهل روز در حال احتکار ببیند؛ اما "نحاس"- برده فروش- جبرئیل نزدم آمد و فرمود: ای محمد، بدترین امت کسانی اند که مردم را می فروشند.

والدین و موعظه فرزندان

هرچند روش غیرمستقیم و زبان عمل از زبان گفتار نافذتر است و معصومان علیهم السلام بیش از آنچه می گفتند، با کردار خود، مردم را ارشاد می کردند؛ ولی پند مستقیم نیز در سیره آنها بسیار مشاهده می شود.

امام کاظم (ع) بعضی از فرزندانش را چنین اندرز می دهد:" فرزندم! بپرهیز از این که خداوند تو را در گناهی که از آن نهی ات کرده، ببیند؛ بپرهیز از این که پروردگار تو را از اطاعتی که بدان فرمانت داده، دور مشاهده کند. بر تو باد به تلاش و کوشش.هرگز خود را از کوتاهی در عبادت خداوند تهی مشمار؛ زیرا خداوند چنان که شایسته است عبادت نمی شود؛ و از مزاح بپرهیز که نور ایمانت را می برد و تو را سبک می سازد؛ و از اندوه و کسالت دور باش، که از بهره دنیا وآخرتت جلوگیری می کنند.»[16]

مسافرت خانوادگی:

مسافرت های خانوادگی می تواند اثر تربیتی بسیار داشته باشد؛ زیرا:

1. باعث نشاط و شادابی اعضای خانواده می شود.

2. سبب استمرار نظارت پدر، که در حیات تربیتی فرزندان ضروری است، می گردد؛ این امر، به ویژه امروزه که پدران به سبب مشاغل زیاد در خانه کمتر حضور دارند، بسیار مهم است.

3. زمینه بروز استعدادها و شناخت نقاط ضعف و قوت کودکان را فراهم می آورد.

4. میدان مناسبی برای تجلی اخلاق اجتماعی و تمرین صفات پسندیده ای چون همکاری، تعاون، نوع دوستی، ایثار و گذشت به شمار می آید.

5. چنانچه سفر، زیارتی باشد سبب تحکیم اعتقادات و توجه به معنویات می شود.

علی بن جعفر، برادر امام کاظم (ع) می گوید: چهار مرتبه در کنار حضرت کاظم(ع) بودم و حضرت همراه خانواده اش به سمت حج مشرف بودند. این سفرها گاه 26 روز، زمانی 24 روز و گاه 21 روز به درازا می کشید.

حضرت حتی در لحظات پایانی عمرش نیز به تربیت فرزندانش می اندیشید. آن بزرگوار در وصیت نامه اش نکات تربیتی مهمی به یادگار نهاده، می فرماید:... درباره صدقات و اموال و فرزندان وصیت می کنم ابراهیم و عباس و اسماعیل و ام احمد و علی را، به ویژه در امر زنان؛ و پسرم علی(ع) در امر آنها مختار است نه پسران دیگرم. همچنین در صدقه و ثلث پدرم و درباره اهل بیتم او اختیار دارد... من دارای اموالی هستم که برای صدقه قرار داده ام؛ فرزندم علی بدان آگاه و راست گفتار است و باید بدین وصیت عمل کند. و اگر از برخی از فرزندانم به عنوان وصی نام بردم، برای احترامشان بوده تا در اجرای وصیت شرکت کنند. فرزندان و همسرانم هر یک در همان خانه ای که هستند، اقامت و با مقداری ثابت از صدقات معین زندگی کنند... هیچ یک از فرزندانم حق شوهردادن دخترانم را ندارند، مگر به فرمان رضا(ع). اگر رضا ناخشنود بود و کسی بدین کار اقدام کرد، با خداوند و رسول و ولی اش مخالفت کرده و در مقام جنگ با حق برآمده است. اگر فرزندم رضا صلاح دانست، آنها را شوهر می دهد و اگر نخواست نگه می دارد.[17] این مطلب اشاره ای اجمالی، به نقطه نظرات امام موسی بن جعفرعلیهماالسلام در باب تربیت فرزندان داشت. امید است پویندگان راه حق از این فرمایشات گهربار توشه ای برگیرند و در زمان مقتضی از آن استفاده نمایند.

امام کاظم(علیه السلام) و احیای فرهنگ عاشورا

زنده نگه داشتن یاد و نام امام حسین(علیه السلام) و حماسه عاشورا به عنوان نماد مقاومت اهل بیت (علیهم السلام) در برابر جبهه کفر و نفاق و مقابله با طغیان و ستمگری، یکی از مهم ترین دغدغه های امامان معصوم(علیهم السلام) بوده است. آن بزرگواران می کوشیدند تا قیام جاویدان عاشورا زنده بماند و پیام پایداری و استواری اهل حق در مقابل باطل در بلندای تاریخ با نام مقدس حضرت امام حسین (علیه السلام) طنین انداز شود. از شیوه هایی که حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) برای رساندن پیام استواری و مقاومت از آن بهره می برد، تداوم بخشیدن و زنده نگه داشتن یاد و خاطره جدّ بزرگوارش حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بود. این روایت بیانگر این حقیقت است: محدث نوری می نویسد: منصور دوانیقی در عید نوروز، امام را مجبور کرد که در مجلس عمومی بنشیند و مردم برای عرض تبریک به محضرش بیایند و هدایا و تحفه ها را به حضور آن حضرت بیاورند. امام به ناچار در آن مجلس نشست و فرمانداران و فرماندهان و امرای لشکری و کشوری و عموم مردم برای تهنیت می آمدند و هدایا و تحفه های فراوانی می آوردند و خادم منصور همه هدایا را ثبت می کرد. آخرین فردی که به حضور امام آمد، پیرمردی سالمند بود که به امام عرضه داشت: ای پسر دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! من مرد فقیری هستم که از مال دنیا بی بهره ام، اما سه بیت شعری را که جدم در رثای جدّتان حضرت حسین بن علی(علیهماالسلام) سروده، به خدمتتان تقدیم می کنم:

عَجِبْتُ لِمَصْقُولٍ عَلاک فِرِنْدُهُ یَوْمَ الْهِیاجِ وَ قَدْ عَلاک غُبارٌ

یَوْمَ الْهِیاجِ وَ قَدْ عَلاک غُبارٌ یَوْمَ الْهِیاجِ وَ قَدْ عَلاک غُبارٌ

یا ابا عبدالله! من (از دشمنان تو تعجب نمی کنم که چرا تو را کشتند، بلکه) تعجب می کنم از شمشیری که بر بدن نازنین تو در روز عاشورا فرود آمد، در حالی که غبار کربلا بر بدن تو نشسته بود.

وَلاِسْهُمٍ نَفَذَتک دونَ حَرائِرَ یَدْعُونَ جَدَّک وَالدُّمُوعُ غِزارٌ

یَدْعُونَ جَدَّک وَالدُّمُوعُ غِزارٌ یَدْعُونَ جَدَّک وَالدُّمُوعُ غِزارٌ

من شگفت زده هستم از آن تیرهایی که بر بدنت فرو رفتند، در حالی که خانواده ات با چشمان اشکبار قتل تو را نظاره کرده و جدّت را صدا می زدند.

اِلاّ تَقَضْقَضَتِ السِّهامُ وَ عاقَها عَنْ جِسْمِک الاْجْلالُ وَالاْکبارُ

عَنْ جِسْمِک الاْجْلالُ وَالاْکبارُ عَنْ جِسْمِک الاْجْلالُ وَالاْکبارُ

یا ابا عبدالله! چرا بزرگی و جلالت تو مانع نشد از این که تیرها بر بدنت اصابت کنند و آن جسم پاک را مجروح نمایند! امام فرمود: احسنت! بارک الله فیک! هدیه ات را پذیرفتم، بفرما بنشین! آنگاه به خادم گفت: از منصور بپرس در مورد این همه هدایا چه تصمیمی دارد؟ منصور گفت: همه آنها را به حضرت کاظم (علیه السلام) بخشیدم، هر طور دوست دارد مصرف کند. امام نیز تمام آن تحفه ها را به آن پیرمرد شیعه که زیباترین اشعار را در مرثیه امام حسین(علیه السلام) خوانده بود، بخشید و او را تشویق نمود.[18] امام کاظم(علیه السلام) به این وسیله، از شاعران و احیاگران حماسه عاشورا تجلیل نمود و پیام پایداری اهل بیت(علیهم السلام) را که در حرکت انقلابی امام حسین(علیه السلام) جلوه گر شده بود، علنی ساخت.

پی نوشت:


[1] برگرفته از کتاب خاندان عصمت علیهم السلام، سید تقی واردی.

[2] شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص244.

[3] تاریخ مدینة السلام(تاریخ بغداد)، 15/19.

[4] مناقب آل ابی‌طالب، 4/318.

[5] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، 85/315.

[6] ارشاد، 2/324.

[7] مناقب آل ابی‌طالب، 4/318.

[8] ری شهری، میزان الحکمة، 9/3907.

[9] مستدرک الوسائل، ج 3، ص 558.

[10] مسند امام کاظم (ع)، ج 1، ص 481.

[11] همان، ج 3، ص 7.

[12] عیون اخبارالرضا(ع)، ص 27.

[13] شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 244.

[14] اربلی، کشف الغمه، ج 3، ص 107.

[15]کلینی، الکافی، ج 6، ص 48.

[16] مسند امام کاظم (ع)، ج 2، ص 391.

[17] مجلسی، بحارالانوار، ج 48، صص 276- 280.

[18] مستدرک الوسائل، ج10، ص386.